۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

3-لیبرال دمکراسی کارگری




اهمیت تفارق میان لیبرالیسم به مثابه ایدئولوژی از هستی روحی و معنوی بورژوازی در این است که مبارزه کارگری علیه بورزوازی بر محور عام و برای خاص از کانال مبارزه علیه لیبرالیسم نیست. بلکه برعکس مبارزه علیه لیبرالیسم از کانال مبارزه علیه هستی روحی و معنوی بورژوازی و به مراتب آن از کانال هستی مادی آن است. اگر این هستی احتماعی بورژوازی ریشه لیبرالیسم است متمرکز شدن اولیه به این ریشه ارائه همان رادیکالیتت لازمه است و نه تمرکزآغازین به این صورت ایدئولوژیک این هستی اجتماعی که لیبرالیسم می باشد. در این مبارزه لیبرالیسم ثانوی است و نه اولی. اولی هستی احتماعی بورژوازی است که به اشکال مختلف تبارز می یابد و صورت ایدئولوژیک لیبرالیستی تنها یک شکل آن است. این از این رو مهم است که ما می بینیم که بخشی از بورژوازی خود در پی مبارزه علیه لیبرالیسم است و ضرورت داشتن یک ایدئولوژی را برای طبقه نمی بیند. پس بدنسان رد لیبرالیسم معرف کارگری بودن نیست. بنابرین رد لیبرالیسم از افتخارات کارگران و شناسه هویت حامعه کارگری نیست. از دیگر سو سوسیالیسم در طول تاریخ بورژوازی بصورت دیگر ایدئولوژی بورژوازی مطرح بوده است. اگر ما به غلط لیبرالیسم را حزء لایتجزای هستی بورژوازی تلقی کنیم آنگاه از درک سوسیالیسم بورژوایی عاجز خواهیم ماند.



مگر ما نمی بینیم که سوسالیسم بورژوایی که در همجا در تقابل با حریف لیبرالیسم حود است سعی می کند منازعات درونی جامعه بورژوایی را با مباحثات کارگری پیوند دهد؟ و آنرا بدرون جامعه کارگری منتقل نماید؟



این سوسیالیسم بورژوایی در ایران بر دو گونه است



1-ارتجاعی

2-لیبرال دمکرات و مترقی



سوسیالیستهای مرتجع در ایران جانب ارتحاع ایران را می گیرند و سوسیال دمکرات ها در جانب انقلاب ایران قرار دارند. اما هر دو لیبرالیسم را رد می کنند.



جالب این جا ست که یک سوسیالیسم دیگری هم وجود دارد که خود را سوسیالیسم کارگری میخواند



3-سوسیالیسم کارگری



سوسیالیسم کارگری ضمن رد سوسیالیسم های بورژوایی اعم از ارتجاعی و لیبرال دمکرات و به طبع آن لیبرالیسم از گردونه این مباحث خارج است. سوسیالیسم کارگری عصر نو و عصر لیبرال دمکراسی و به تبع آن انقلاب لیبرال دمکراتیک در ایران را نمی پذیرد. مبنای حرکت سوسیالیسم کارگری برنامه حداکثر کارگران است. حول حوش برنامه حداقل این سوسالیسم چیزی برای گفتن ندارد. سوسالیسم کارگری شرط استقلال کارگری را در پیروی جامعه کارگری از برنامه حداکثر کارگران می داند.



محور مشترک همه این سوسیالیسمها در یک چیز است و آنهم اینکه همه این ایدئولوژیها یک نکته را از قبل پذیرفته اند اینکه که عصر نو عصر بورژوائی و غیر کارگری است. این نکته نقطه حرکت تمام این ایدئولوژی های سوسالیستی را تشکیل می هد. بر پایه این ایدئولوژی ها جامعه کارگری در انقلاب عصر نو چیزی برای جستن ندارد. این ها همه جملگی هر یک بشیوه خود همین ساز را می نوازند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر