۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

17-لیبرال دمکراسی کارگری




این مباحثی را که ما داریم پیش می کشیم بدون تذکر یک نکته پیرامون منافع جامعه کارگری و عقل و خرد و علم کامل نحواهد بود. هدف جابجایی ایدئولوژی با منافع کارگری نیست. اما بدون این منافع هم تبدیل عرصه اجتماعی به عرصه بی محتوای و به این اعتبار آکادمیک خواهد بود. اما مرتب از منافع گفتن به معنای شدد توجه به منافع نیست. این منافع که بعدا باید در پایین پیرامونش به صحبت بنشینیم که کدامند باید توام با درایت و خرد و علم و اگاهی و حتی دمکراسی و آزادی تامین شود. اینکه تنها به منافع توجه کردن بیشتر یکجانبه است و حتی ساده لوحانه. برای رسیدن به این منافع باید هم عاقل بود و آگاهانه عمل نمود و هم آزادی خواه و هم دمکرات. این آگاهی و آن منافع یکی نیستند اما آزادی و دمکراسی از منافع کارگری است.



برای هستی جامعه کارگری علم حکم وسیله را دارد. باید آنرا در خدمت گرفت. باید هوشیار بود. اندیشمندی و علم را به مشورت گرفت. تصمیم نهایی بعهده حود جامعه کارگری است. آنها خودشان مجسمه زنده این منافع هستند. صلاح خویش را خسروان دانند. این به اصطلاح روشنفکران تنها بصورت مشاوره در خدمت شان هستند. حتی آنها ممکن است منافع دیگری داشته باشند. از اینرو بهرحال رهبری را نباید به علما و صاحبان آگاهی داد. باید به شعور و منافع مادی خود مراجعه کرد. معمولا این جا شامه تیز کارگری عمل می کند. باید متکی به این شامه تیز شد. آنرا تقویت کرد. آب هم راکد بماند می گندد. باید در کوران دمکراسی و مبارزه این شامه را صیقل داد و تیز تر نمود



اما از این گذشته راستی منافع کارگری چیست؟ در نظر من منفغت های جامعه کارگری دو گانه است. منافع دراز مدت کارگری در بقای جامعه کارگری نیست. جامعه کارگری در پی حفظ خود نیست. بل که در پی انحلال جامعه کار است و این فرقش با دیگر جوامع و از جمله جامعه بورژوایی است. رهایی انسان کارگر ار کار و ضرورت های احباری آن منتهای منفعت کارگری است. بر این اعتبار رویه کارگران نسبت به جامعه کارگری محافظه کارانه نیست. به این اعتبار در این فقر و احبار کار هیچ افتخاری نیست. کارگر به کار خود زنده است و اما ارزش انسان و ارزش او در رهایی از این وابستگی است. این هدف غایی همواره مد نظر کارگران لیبرال دمکرات است. بدنبال این هدف غایی رهایی از کار و یوغ کار سپس عدالت احتماعی و تقسیم عادلانه ثروت مطرح است که در نظر کارگران در محو سرمایه داری ممکن است.

برای هردو این اهداف یعنی خواه رهایی از یوغ کار و خواه رهایی از سرمایه داری باید شیوه های اقتصادی تولید یعنی نیروهای مولده به سطح متناسب ارتقاء یابند. بنابراین راه ارتقاء سطح تکنیک و شیوه های تولیدی - اقتصادی برای اهداف کارگری مهمند.



مهم این است که ما این رشد و ارتقاء تکنیک و اقتصاد کشور را به منزله نه یک هدف تکنوکرات منشانه بلکه به مثابه وسیله ایی در خدمت کارگران و اهداف دراز مدت کارگری تلقی کنیم. این که در این راه و تا رسیدن به هدف سرمایه داری هم توسعه می یاید نظر به این که این راه هدف ما نبوده پس اگر سرمایه داری که محو آن هدف است از این طریق رشد و توسعه می یابد یک نتیجه کوتاه مدت این راه است و به موقع آن باید برای رفع این پیامد ها عمل نمود. در این مکان مهم این است که ما در طول این راه وزنه را بر سرمایه داری نگذاریم. این کار ما نیست . این وظیفه سرمایه داران و احزاب آن در دمکراسی است. منفعت کارگری در تقویت و پروراندن سرمایه داری نیست بلکه بر عکس فراهم گردن شرایط تاریخی محو آن است که بدنبال خود در یک هدف درازمدت تر محو جامعه کار و رهایی از یوع کار را بدنبال خواهد داشت. یعنی باید در این راه نتیجتا اول سرمایه داری و سپس جامعه کار باید منحل گردد.



اما این ها به یک طرف در طرف دیگر انسانهای کارگر و جامعه کارگری کمکان موجود در این راه طولانی که بعضا ملی و بعضا باید جهانی طی شود قرار دارد. ما نمی توانیم این نسلهای موجود را قربانی نسلهای آتی کنیم. نسلهای موجود تنها هموار کنندگان راه برای رفاه آیندگان نیستند. نسلهای موجود گرچه بهره گیران دستاوردهای گذشتگان خود هستند اما سهمی هم دارند. این سهم در منافع آنی و روزمره و جاری و کوتاه مدت کارگران تبلور می یابد. این منافع آنی و آن منافع آتی بهم پیوند خورده اند. بهرحال روزی آن منافع آتی منافع آنی خواهد شد. اما

منافع و مصالح آنی کارگری در حین این راه طولانی مطرح است. این مصالح با مفهوم بهزیستی کارگری و ارتقاء سطح معیشت کارگران و ... همراه است.

اگر ما این اهداف آنی را در نظر گیریم آنگاه پی خواهیم برد که در راه طولانی ارتقاء سطح تکنیکی و اقتصادی به اصطلاخ باید به وجوه انسانی این مسئله هم توجه شود. این راه در واقع یک وجه انسانی و اجتماعی هم دارد که مرتب با وجه نیروهای مولده همراه است. این وجه انسانی و طبقاتی مهم است. در این وجه حامعه کارگری قرار دارد که ارتقای معیشت آن باید در طول راه مرتب هدف جامعه کارگری و احزابش باشد



اگر ما اهداف آنی را درسایه اهداف آتی و رهای از یوغ کار و سرمایه ببینیم آنگاه متوجه خواهیم شد در مسیر رسیدن به اهداف اهالی هدف مشغول سازی کارگران و اشتغال افزایی نیست. بلکه هدف رهایی از کار کاهش ساعات کار بهبود شرایط کار و... است.



اما این مطالب در دمکراسی روی دیگری هم دارد که از سوی سرمایه داران و جامعه بورژوایی نمایندگی و عملی می شود. دمکراسی یعنی .هم مشارکت جامعه بورژوایی در قدرت سیاسی که برای اهداف جامعه بورژوایی عمل می کند. ما نمی توانیم یک تنه نزد قاضی برویم

در شماره بعد پیرامون روی دیگر این مطلب صحبت خواهیم کرد




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر