از مشحصات دولتهای گذار یعنی شرایطی که ما پس از تشکیل دولت لیبرال دمکراتیک با آن مواحه خواهیم شد یکیش هم این است که این نوع حکومتها یک سویه نیستند. این حکومتها از یکسو دمکراسی و از سوی دیگر اعمال قدرت و محروم سازی برخی از قدرت و لذا دیکتاتوری برای دیگر نیروها خواهد بود. این حالت دوگانه یعنی دمکراسی از یکسو و از سو دیگر دیکتاتوری یک مبحث دیالکتیک نیست. بلکه مشحصه دولت گذار است. و لذا این وضعیت عملی را نباید فلسفی و به عرصه های دیالکتیک انتزاعی کشید.
ما ایرانیان ترقی خواه و لیبرال دمکرات خواه کارگری و خواه بورژوایی باید بر سر این مسئله تصمیم بگیریم این دمکراسی که ما به مساعدت هم تشکیل می دهیم هر قدر هم یک دمکراسی وسیع باشد اما قادر به گنجانیدن تمام نیروهای اجتماعی در ایران نیست. به این اعتبار یک دمکراسی تمام خلقی گرچه زیباست ولی عملی نیست.
من فکر نمی کنم که نقش دولت تنها محدود است به تامین آزادی های فردی و اجتماعی . این کاهش مقام دولت تا سر حد یک دولت لیبرال منجر به ناکارایی دولت در ایران خواهد شد.
از سوی دیگر اعمال دیکتاتوری و محدویت آزادی اجتماعی برای بخشی از اهالی که از مشخصه های یک دولت گذار است بدون مشکلات نخواهد بود.
در نظر من ما می توانیم ضمن پافشاری بر سر دولت لیبرال دمکراتیک در محتوای ظاهر دولت تمام خلقی را حفظ کنیم. این اختلاف ظاهر و محتوی عکس برگردان حکومت اسلامی است که در محتوی استبدای و در ظاهر لیبرال دمکراتیک است. ما سعی خواهیم کرد در محتوای لیبرال دمکراتیک و در ظاهر یک حکومت تمام خلقی و دمکراسی وسیع باشیم. البته این به شرطی است که ما بخواهیم چنین ظاهری را حفظ کنیم.
علت این امر در دولت گذار است که باید در تحول احتماعی موثر باشد و خود را به دولت لیبرال محدود نکند. دولت لیبرال در کشورهایی ممکن است که پیشرفت اقتصادی مستقلانه و بدون دولت لیبرال ممکن است. در عصر حاضر چنین پیشرفت اقتصادی بدون مداخله دولتی غیر قابل تصور است. یعنی در واقع این جبر زمانه است که نقش دولت در ایران را برجسته می کند. ما اگر بخواهیم از واقعیتها حرکت کنیم و خود را به تئوریها و اینکه در این و یا آن کشور اروپایی تاریخ چگونه جاری شده است محدود نگه نداریم و از چنین تنگناهای تئوریک خارج شویم آنگاه باید نقش مهم دولت در ایران را از نظر نیاندازیم.
خوب این ممکن است میدان عمل بیشتری به سوسیالیستهای رنگاوارنگ اعطا کند اما این امر از سر پراکتیزه کردن تئوری های سوسیالیستی نیست. نظر به نقش برجسته دولت در ایران که عامل مهم پیشرفت اقتصادی است تبدیل کانون دولت به مکانی که هیچ تصمیم مهمی اقتصادی گرفته نمی شود و تمام تصمیصم ها از سوی نیروهای مرتجع بلوکه می شود ممکن است دولت در ایران را روزی به یک حکومت حراف و لیبرال مبدل کند اما از آن هیچگاه یک حکومت عملی و مترقی از آب بیرون نخواهد آمد.
چنین حکومت دمکراتیکی یک حکومت محافظه کار و خواست برخی از نیروهای محافظه کار در ایران است که از تحول اقتصادی و مدرنیزاسیون اقثصادی گریزانند. به نظر من ما باید به آنها و نقششان در حکومت به صورت یک حضور ظاهری اکتفا کنیم. محتوای حکومت که در قانون اساسی است باید متوجه حکومت لیبرال دمکراتیک باشد.
معنای عملی آن این است که ما لییرال دمکراتها نباید مانع مشارکت این نیروها در دولت لیبرال دمکرات باشیم چنانچه این نیروها شرکت در آن و پذیرفتن اهداف و اصول ما را قبول کرده اند. اما مهم همواره این است که ما این اهداف و اصول را محوری کنیم و آنها این اهداف و اصول را بپذیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر