۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

22-لیبرال دمکراسی کارگری




مسلما دولت یک پدیده تاریخی است. من در نوشته های قبلی هم از این نقطه در تعریف دولت حرکت کرده ام که دولت از آغاز وجود نذاشته است. بل که در دوره مدنیت و اسکان یافتگی و دوران بردگی پیدا شده است. از همین جا یکی از معنای دولت برجسته می شود که در محو دولت باید به آن توجه کرد



1- دولت یعنی قوه قهریه



چنانچه دولت یک قوه قهریه باشد و به این معنا دولت یعنی اعمال قدرت آنگاه این پرسش تاریخی مطرح است که اعمال این قوه قهر در دوران مدنیت بر علیه چه کسانی بوده است و چرا در دوران مدنیت و دوران برده داری قوه قهری بنام دولت پیدا شده است؟



اما ای کاش مسئله به همینحا ختم می شد. به اعتبار دیگر مگر در دوران طولانی ماقبل مدنیت که دولت وجود نداشت انسان از قوه قهریه استفاده نمی کرد و مگر جنگ و نزاع قبیله ایی و از این حرفها وجود نداشت. بطور مثال در ایران ما در "شهر سوخته" در نزدیکی زابل در سیستان و بلوچستان که در ارتباط با عیلام در خوزستان بود و بر سر راه طولانی خیابان آمو واقع شده بود که آسیای میانه را به بین النهرین و سومر مرتبط می کرد در این شهر مسلما اگر دولت وجود نداشت اما درجات پیشرفته ایی از سارماندهی اجتماعی که ما امروز دولت می نامیم از موجودیت برخور دار بوده است



به نظر من گرچه دولت شکل سازماندهی شده جامعه و روابط اجتماعی از پیش موجود می باشد و به این اعتبار دولت شکل سازمانی و قانونی و جقوقی جامعه می باشد اما این تعریف برای دولت کافی نیست. یا بهتر بگویم این تعریف مد نظر از دولت در این نوشته ها نیست. چراکه جنین سازمانی را جامعه در آغاز خود کم و یابیش از آن برخوردار بوده است. در آغاز و ماقبل تمدن ما در هر جامعه اولیه به درجاتی از جنین سازماندهی بر می خوریم. در جنین جوامعی حتی قوه قهریه برای جنگ های خارجی وحود دارند و... اما با این وجود از دولت خبری نیست.



از اینحا تعریف دیگر دولت پیدا می شود که مد نظر من نیست و آن اینکه دولت یعنی همان سازمان کم یا بش سازمان دهی شده اولی انسان که با هر جامعه ایی همراه است. در این معنا حامعه و دولت به هم نزدیکند و دولت شکل تشکیلاتی جامعه است.



جالب این است که در دوران مدنیت و اسکان یافتگی و برده داری این دولت به معنای اولیه به یک سازمان اداری و قهریه بر علیه برده ها مبدل می شود و دولتی که در دید برده داران -که تا کنون چپی از این معنا از دولت استفاده می کنند- وجود داشت هیچ نبود جز این ماشین سرکوب گر دولتی متشکل از قوای پلیس و گزمه و داروغه و...



در عصر حدید تا مادامیکه دولت در دست بورژوازی و به عنوان یک ماشین سرکوب گر و اداری برای حفظ جامعه بورواژی بود ه و است طبیعی و بدیهی بوده و است که در چشم همان بردگان عصر نو یعنی کارگران - و با آنها چپی ها- تغییری در معنای قدیمی و مدنی دولت پدیدار نشده است.



حالا ما فرض را بر این بگذاریم که بر خلاف آن ثابت شود و دولت دیگر به آن صورت که تا کنون بوده نباشد و دولت دیگر ایزار سرکوب و توجیه در دست یک جامعه بالا دست بر علیه جامعه فرو دست ناشد آنگاه طبیعی است که در دیده کارگران عصر نو دولت مفهوم وجود خود را به معنای یک ماشین سرکوب گر و قوه قهریه بالا دستان به مفهوم یک سازمان اداری مشترک و اجتماعی بر علیه فرودستان از دست می دهد..



بنابر این در حول و حوش محو دولت این مهم است که قدرت در ایران از راه دمکراتیک شدن بسوی محو شدن سوق داده شود.



از دیگر سو پیرامون دولت در ایران دو مبحث دیگر هم مطرح است



1-به علت وجود رویکرد عرفانی و ضد قدرت و به این معنا فرهنگ دینی دولت در ایران از جایگاه پر قدرتی در انظار عمومی ایران برخوردار نیست. ایرانیان این امر را به طبیعت آزادیخواهانه خود مرتبط می سازند. . و رسم آزادگی را هم در این سست بنیان ساختن شالوده دولت و سیاست در ایران می بینند.



2-دولت به معنای قوه قهریه و اعمال قدرت در دوران گذار از اهمیت برخور دار می شود. چرا که نظر به د گر دیسی و تحول اجتماعی ماشین قهریه به مثابه دستگاه اعمال فدرت در برابر تیروی مقاومت که خواهان تحول نیست فاینده متد می شود. اتفاقا این نکته دوم که از انظار دور می ماند در پیوند با مورد عرفاتی اول و در پیوست با رویکرد های ضذ دولت خواهی لیبرالی دست بدست هم می دهند و مباحثی را در ایران دامن می زنند که در شماره های قبلی کوتاه به آنها اشاره شد. در نظر من به اعتبار این مسائل بورژوازی در ایران از واقع بینی لازمه در مباحث پیرامون نقش دولت در ایران برخور دار نیست. البته نمی توان این عذم واقع بینی را در مورد بورژوازی چنین عامیت بخشید چرا که جناح های سوسیالیست آن بیشتر به این مسئله واقفند که ایران کنونی بدون اعمال قوه قهریه قادر نیست جاده ترقی را بپیماید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر