کارگران و دمکراسی در ادامه مقاله "دولت و دمکراسی2-1 "به رشته تحریر در می آید و سلسله مقالاتی است که از لحاظ مضمون مکمل مطالب دولت و دمکراسی است. البته انگیزه نگارش این مقاله بر می گردد به این مسئله که رابطه جامعه کارگری با دمکراسی به صورت یک معضل جنبش کارگری و جنبش چپ ایران در آمده است.
علت این معضل ریشه در شرایط تاریخی ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه و در حال گذار دارد. به این علت دو نیرو یکی نیرو واپس گرا و ارتجاعی - نیروی سنتی - و دیگر نیروی ترقی خواه اما بورژوایی با دو موضع گوناگون منفی و مثبت در برابر دمکراسی مطرح اند. در این میان جامعه کارگری است که تاریخا تعلقی به هیچیک از این دو نیرو ندارد و به مثابه نیرو سوم مطرح می باشد اما از سوی هر دو نیرو موافق و مخالف دمکراسی به این و آن سو کشیده می شود.
نظر به این شرایط طبیعی است که از سوی برخی فعالین جنبش کارگری راه سومی پیشنهاد می شود که ناظر بر حل این تنازع تاریخی میان دو نیرو موافق و مخالف دمکراسی و حل تکالیف بورژوایی از فراشد اجتماعی و تاریخ کشور نیست. این راه سوم اساسا جامعه کارگری ایران را در مرحله بورژوایی تکامل اجتماعی و در نزاع بر سر آزادی و دمکراسی و... سهیم نمی داند و در عوض جامعه کارگری درکشور را در پیوند با نهضت جهانی کارگران و به مثابه نیروی سوم تاریخی به استقرار جامعه فارغ از کار و استثمار فرا می خواند.
از این رو از سوی راه سوم انبوهی از ادبیات وارد جامعه کارگری سرازیر می شود که جملگی در هسته خود مشرف می باشد بر وظایف تاریخی جامعه کارگری به مثابه نیروی سوم و از دیگر سو بر جایگاه بورژوایی تنازع بر سر دمکراسی و آزادی و لذا نتیجه عملی آن بی توجه ایی کارگران به این مرحله بوژوایی تاریخ و پی گیری راه تاریخی خود که تاریخا فراتر از حل معضل کشور بر حول آزادی و دمکراسی و ... است.
بر این پایه مقاله کارگران و دمکراسی را باید از این مطلب آغاز کنیم که آیا اساسا شرایط اجتماعی ایران بدون پشت سر گذاشتن مرحله بورژوایی و بدون حل معضل استبداد و آزادی و دمکراسی قادر است وارد مرحله عالی تر فراشد اجتماعی تاریخی خود برای حل معضل عدالت اجتماعی شود؟
طرح و پاسخ این مسئله حائز ارزش عملی است و حتی از زاویه حل مسئله عدالت اجتماعی که وجه ممیزه راه پست - بورژوایی است بخواهیم روزی به این مسئله بنگریم باید ببینیم آیا ایران قادر است سوار بر گرده جامعه کارگری به حل معضلات عدالت اجتماعی خود بنشیند در حالی که هنوز در حل تکالیف ماقبل از این تاریخ خود وا و عاجز مانده است؟
از این جاست که همان نظریه گام به گام و مرحله و به مرحله و نظریه مراحل تاریخی در حل معضلات اجتماعی کشور پیش می آید که به نظر می آید راه سوم در جنبش کارگری ایران از آن بیگانه باشد.
در برخورد به این بیگانگی از روند مراحل تاریخی که ماکزیمالیستها با آن مشخص می شوند من مجبورم برای پیشبرد حقانیت رویکرد مراحل تاریخی از همان نقطه این مبحث کارگران و دمکراسی را شروع کنم که وجه مشترک همه نیروهای کارگری است یعنی از مطالبات حداکثر و از خواسته های عدالت جویانه جامعه کارگری تا بدین وسیله ضمن ابراز وفاداری به خواسته همگانی کارگران این شبهه را برطرف سازم که اختلاف میان لیبرال دمکراسی چپ و ماکزیمالیستها بر سر مطالبات حداکثر کارگری نیست بل که بر سر راه و شیوه های نیل به اجرای این خواسته های برحق جامعه کارگری ایران ست. یعنی یک گروه در رسیدن به خواسته های عدالت خواهانه جامعه کارگری ایران مسیر واقع بینانه تاریخی و پروسه گام به گام در کشور را می پیماید و گروه دیگر بدون توجه به این فرایند تاریخی و زمینه سازی ها تنها از خواسته های حداکثر و اهداف کارگری حرکت می کند. آنگاه پس از پرداخت به این موضوع باز می گردم به همان رویکرد گام به گام و آنرا در بطن نظریه ارتجاعی و سنتی گام به گام که از سوی وابستگان به جمهوری اسلامی ایران تئوریزه می شود تشریح خواهم کرد و افتراق آن را با رهکرد ها ارتجاعی و محافظه کارانه که در خدمت ارتجاع و استبداد ایران است نشان خواهم داد
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر