در نظر من پیرامون تثلیث اصلاحات، مردم و حکومت نمی توان مسئله را به این شکل کلی مطرح و پاسخ داد. یعنی به این شکل کلی به این پرسش نه می توان با تکیه به اصلاحات مردمی و نه می توان با ضرورت اصلاحات حکومتی پاسخ داد. چرا که در نگر کلی نه می توان منکر اصلاحات مردمی شد و نه ضرورت اصلاحات حکومتی را رد کرد. اما در هر دو مورد بستگی به نوع مردم و نوع حکومت و سرانجام به نوع اصلاحات دارد.برای بیشتر روشن شدن مطلب بهتر است کل این مطلب را با زحمت هم که شده به دنیای واقع خودمان در ایران تعمیم دهیم. در این جا همان گونه که گفته شد سه مطلب مطرح است.اصلاحات، مردم و حکومت ایران.
در شرایط مشخص ایران اصلاحات یعنی اصلاحات دمکراتیک و آزادی خواهانه. و بر تبع آن چنین اصلاحاتی در دو عرصه مردمی و حکومتی مطرح خواهدشد. لذا ما باید سرانجام به این پرسش پاسخ دهیم آیا مردم و حکومت ایران برای اصلاحات لیبرال دمکراتیک آمادگی دارند؟ آیا مستعد چنین اصلاحاتی هستند یا نه؟
در نظر من گرچه حکومت فعلی ایرانی یک حکومت استبدادی است اما از نظر تاریخی و ریشه های اجتماعی و مردمی متعلق به گروهی از مردم ایران است. من به این تعلق اجتماعی و انسانی از این رو تکیه می کنم تا به این نحو به این نکته اشاره کرده باشم بخشی از مردم ایران و به تبع آن حکومتشان خواهان اصلاحات لیبرال دمکراتیک نیستند و مستعد چنین اصلاحاتی هم نیستند. از همین جا ما به یکی از ریشه های نزاع تاریخی میان سنت و مدرنیته می رسیم که از دو قرن به این طرف در ایران ادامه دارد. چنین نزاعی سندی و یا پاسخی است به پرسش فوق الذکر و گواهی از این می دهد که یک بخشی از مردم ایران به منزله یک نیروی اجتماعی اگر نگریسته شوند بر سر اصلاحات لیبرال دمکراتیک در منازعه دائمی با بخش دیگر از هموطنان خود قرار دارند. این دسته از اصلاحات لیبرال دمکراتیک گریزانند و آن را در تناسب با شیوه زیست خود نمی دانند.
بر این اعتبار است که از سوی این دسته که تاریخا تا کنون قدرت و حکومت را در دست داشته اند در برابر اصلاحات لیبرال دمکراتیک کشور مقاومت می شود و حاصل این مقاومت و کشمکش پیرامون آزادی و دمکراسی است که رویداد های دو قرن اخیر ایران رقم خورده است. بر این اعتبار از قانون مندی های تاریخ و مبارزه اجتماعی یعنی این نیروی محرکه تاریخ است که موافقان آزادی و دمکراسی یعنی حامیان اصلاحات لیبرال دمکراتیک در ایران به نیروی خود بیافزایند و تعادل قوا رابسود خود تغییر دهند.
از همین جاست که باردیگر می توان به پرسش بالا رجعت کرد و به آن چنین پاسخ داد که نقش مردم مستعد و خواهان اصلاحات در استقرار حکومت مصلح خویش اساسی است. به این معنا بایستی در وهله اول مردمی وجود داشته باشند که خواهان اصلاحاتند و سپس حکومتی شکل خواهد گرفت که به این مردم تعلق دارد. ما اگر مسئله تثلیث را چنین مطابق قانون مندی های تاریخی و مبارزاتی ببینیم در تحلیل نهایی می توان به پرسش فوق چنین پاسخ داد که ما مردم ایران با مساعدت اراده راسخ خویش برای اصلاحات لیبرال دمکراتیک قادر خواهیم شد نظام سیاسی کشور را سرانجام دستخوش اصلاحات لیبرال دمکراتیک نماییم. ما مردم ایران و مستعد آزادی و مردم سالاری منشا قدرت سیاسی و اداری کشور هستیم و تغییر و اصلاحات از ماست و از منبع ماست.
اما مفهوم عملی این گفتمان این نیست که مردم مستبد و نظام های استبدادی شان اصلاح پذیرند. و به عبارت دیگر مفهوم این گفتمان این نیست که حکومت جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است. بل این است که ایران و نظام اداری و سیاسی ایران و مردم ایران در تحلیل نهایی از اصول پویایی پیروی می کنند، تغییر پذیر و اصلاح پذیرند. ما ایرانیان تاکنون مراحل عدیده تاریخی را پشت سر نهادیم و در هر مرحله برای گامی به پیش میان ما همین تنازع بوده که اکنون وجود دارد. همواره در گذرگاه تاریخ کشور ما برخی برای حرکت به پیش بودند و برخی مخالف آن. اما ما با این وجود پیشرفت تاکنونی مان را مدیون مردمانی هستیم که در هر دوره خواهان پیشرفت بوده اند و این اصل هم اکنون هم به همین نحو صادق است. هم اکنون هم ما برای رسیدن به آزادی و دمکراسی باید وزنه را بروی مردم ترقی خواه و خواهان اصلاحات کشور بگذاریم چرا که اراده و قدرت آنهاست که موجد و مولد تحول و اصلاحات در کشور است و روزگاری بر نیروی ارنجاع و مقاوم چیره خواهد شد.
با سپاس
فرهاد واکف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر