۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

ما دمکرات نیستیم. ما آزادی خواهیم - قسمت پنجم


مسلما تا این نقطه برخی از خوانندگان این سطور که آنرا از شماره نخست تا کنون به دقت دنبال کرده اند دیگر متوجه منظور من از رویکرد تاریخی مورد اشاره و متوجه اختلاف آن با رویکرد منصور حکمت شده اند. با این وجود برای تدقیق بیشتر از این مکان به بعد به بسط آن چه رفیق گرامی منصور حکمت می فرمایند می پردازم.

در قولی که از حکمت نقل شد ما می توانیم به خوبی به فقدان رویکرد تاریخی در آنچه او سیستم فکری اش می خواند پی ببریم:

او در توصیف مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی انسان و دستاوردها و پیشرفت های اجتماعی که این عصر در هر کشوری که آغاز و توسعه یافته و به فرجام خود نزدیک شده است می نویسد:

  • وقتى توليد کننده از وابستگى به زمين و از کنترل ارباب فئودال خارج ميشود و به يک " کارگر آزاد" تبديل ميشود که ميتواند نيروى کارش را آزادانه بفروشد، اين يک پيشرفت تاريخى است. اما هيچکس مفهوم " کارگر آزاد" را، که در واقع به معنى انسان فاقد مالکيتى است که ناگزير به فروش نيروى کار خويش است، با آزادى واقعى انسانها در قلمرو اقتصادى اشتباه نميگيرد. پيدايش دموکراسى و برقرارى حقوق مدنى اى در راستاى اصول ليبرالى، و پيدايش مقوله فرد و شهروند بعنوان مبناى فرمال کسب مشروعيت حکومت، يک پيشرفت تاريخى در برابر حکومتهاى مطلقه بود، اما اين در قياس با آزادى واقعى، و تصويرى که جنبش سوسياليستى، با همه توهمات و ناروشنى هايش، همزمان با آن از آزادى واقعى ميدهد، عقب مانده است. سوسياليسم و دموکراسى ايده هايى بوده اند که در طول تاريخ سرمايه دارى دوشادوش هم وجود داشته اند و رشد کرده اند. دو جنبش در کنار هم و رقيب با هم و البته در بسيارى موارد در امتراج با هم. به اين اعتبار انتقاد سوسياليستى از دموکراسى و آلترناتيو سوسياليستى به دموکراسى به اندازه خود دموکراسى قدمت دارد.

توجه داشته باشید اهمیت طرح مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی انسان و ضرورت توسعه و فرجام آن در ایران یک مبحث مکتبی نیست. در این رابطه اختلاف اساسی با رویکرد جزمی رفیق حکمت به تاریخ اجتماعی در این است در حالی که مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی انسان در ایران جریان دارد و در حالی که این مرحله از تکامل اجتماعی در حال توسعه است ایشان به عللی که بعدا از جانب ایشان ذکر خواهد شد به این نتیجه رسیده اند چون این مرحله در قیاس با مرحله کارگری و عالی تر اجتماعی و تاریخی عقب مانده است لذا پس ضرورتی برای توسعه و فرجامش در کشور نیست.

ایشان نظر به شالوده های جزمی و غیر تاریخی نگرش شان به تاریخ اجتماعی انسان و مراحل آن- به عبارت مارکسیستی با حذف دیالکتیک تاریخ - وقتی وارد حیطه تاریخ و مراحل آن میشوند با توسل به اصل نسبیت دچار این خلط مبحث می گردند از آنجاییکه مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی انسان در قیاس با مرحله عالی تر آن عقب مانده تر است - یک مرحله پایین تر است - لذا پس ضرورتی از انجام و فرجام آن در کشور نیست و این در حالی است که نکته عقب و پایین تر بودن این و یا آن مرحله با نکته ضرورت انجام و فرجام این و یا آن مرحله تکاملی در تاریخ اجتماعی انسان مثل افتراق سیب و گلابی است.

به عبارت دیگر شکی نباید داشت که مرحله بورژوایی از مرحله کارگری تکامل اجتماعی پایین تر و به این اعتبار در قیاس با آن عقب مانده است. اما این یک طرف تاریخ اجتماعی و یک جانب تکامل اجتماعی و مراحل آن در قیاس باهم است. در طرف دیگر تاریخ اجتماعی و مراحل تکاملی آن ضرورت نفس تاریخ اجتماعی و انجام این ضرورت تاریخی در طی مراحل و در طی گام هایی به شکل زنجیره وحلقه هایی به هم پیوسته می باشد. به این می گویند تاریخ اجتماعی و ادراک این واقعیت تاریخی، همان رویکرد تاریخی و خلاف آن همان نگرش جزمی به آن است.

منصور حکمت در توصیف مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی می گوید: " وقتى توليد کننده از وابستگى به زمين و از کنترل ارباب فئودال خارج ميشود و به يک " کارگر آزاد" تبديل ميشود که ميتواند نيروى کارش را آزادانه بفروشد، اين يک پيشرفت تاريخى است."

اما این تنها یک پیشرفت تاریخی نیست بل که در عین حال همان تاریخ پیدایش جامعه کارگری یعنی جامعه ماست. این در واقعیت امر ذکر تاریخ تولد و تکوین و حیات جامعه ماست. پس اجازه دهید در اطراف آن کوتاه مکثی کنیم چون در ارتباط با ضرورت مرحله بورژوایی تاریخ تکامل اجتماعی و اهمیت انجام و فرجام آن و رابطه آن با فرآیند تکوین جامعه کارگری در ایران مهم و اساسی است.

ادامه دارد...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر