پس نتیجتا میان مکانیزم پیدایش بهره و مکانیزم هرباره نوسانات بهره فرق وجود دارد.
بر اساس همین فرق است که ما در این جا سعی داریم به فرق موجود میان کارپرداخت شده و کار پرداخت نشده اشاره دهیم.
در این مکان بد نیست پیش از ادامه مطلب یک اصلاح لغوی را متداول کنیم. به نظر من برای رفع سوء تفاهمات بعدی من بعد بهتر است که بر شالوده فرقی که میان مکانیزم پیدایش و مکانیزم نوسان بهره وجود دارد، کار پرداخت شده و نشده را به کار قابل پرداخت و کار غیر قابل پرداخت تغییر نام دهیم.
اصطلاح کار قابل پرداخت این حسن را دارد که ما می توانیم بر این اساس مدعی شویم با همه نوسانات، فعل دستمزدها به عدالت گرایش دارند و قابل پرداخت می باشند . و در عوض و برعکس کار غیر قابل پرداخت این حسن را دارد که می خواهد مطرح کند کسب بهره و یا تقسیم ناعادلانه بهره تایع مکانیزم های دیگری به غیر از مکانیزم مزد و سرمایه می باشد.
برای روشن تر شدن مطلب از این مکان بازگردیم به نمونه قبلی مان: به کارگاه و کارخانه میزسازی.
فرض کنیم در 8 ساعت کار روزانه کارگر یک میز تولید می کند. در ادامه فرض بر این می نهیم که مزد کارگر عادلانه به او پرداخت می شود یعنی او بابت 8 ساعت انرژی مصرفی اش، سرمایه ایی - به شکل مزد - به مقدار مناسب برای یک زندگی بی دغدغه کارگری دریافت می کند. در ادامه فرض را بر این می گذاریم که میز با سرمایه ایی که صرف شده بعلاوه ارزش افزوده - یعنی بهره - بطوری شایسته و بایسته به فروش می رسد.
حال با این فرض ها، در مقعطعی واقع هستیم که به موسسه میز سازی سرمایه اولیه بعلاوه بهره بازگشته است.
ما از این جا نتیجه می گیریم در بازآمد یا دخل هم خرج و هم بهره پنهان است.
به عبارت دیگر:
بازآمد = سرمایه بازتولید شده + بهره
در تناسب بالا تنها زمانی یک پلوس و یک بهره ممکن شده است که موسسه میز سازی ما در پایانه هر چرخه اقتصادی- تولید و فروش - وقتی به دخل و بازگشتی هایش نظر می افکند، ضمن داشتن سرمایه آغازین دارای یک پلوس و یک ارزش اضافی هم باشد.
اما این ارزش اضافی چگونه عاید موسسه مفروضی ما شده است؟
از راه کار غیر قابل پرداخت. یعنی از راه فروش هنر ساختن میز. به عبارت دیگر از راه عرضه خلاقیت و هنر.
ادامه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر