۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

پیدایش فرماسیون کاپیتالیسم در عصر فئودالیته - بخش پایانی



حکایت رویکرد اجتماعی در رابطه با کاپیتالیسم صنتعی در ایران حکایت این شعر است:
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری

نمی دانم در کجای این  کره خاکی ظاهرا تاریخ به پایان رسیده و ظاهرا کاپیتالیسم به پایان رشد وتکامل  خود رسیده  و دیگر قادر به رشد اقتصادی و رشد نیروهای مولده کشور در آن نقطه دنیا نیست، از این ها  رویکرد تاریخی در ایران به این نتیجه و حکم رسیده باید گردن کاپیتالیسم صنعتی را در ایران زد.

تازه آنی هم که می گوید کاپیتالیسم صنعتی در شرایط اقتصادی کنونی ایران مترقی است و قادر به رشد نیروهای مولده می باشد به جهت دیگر به این نظر است چون امپریالیسم  آخرین مرحله کاپیتالیسم است و ما در عصر امپریالیسم هستیم ، در عصر امپریالیسم رشد کاپیتالیسم صنعتی در کشورهای بازار ممکن نیست. برای رشد باید راه خلاف سرمایه داری پیش گرفت.

یعنی به یک طریق با آسمان و ریسمان کردن ، با بلخ و شوشتر کردن سرانجام به این نتیجه کذایی می رسند که رویکرد اجتماعی به آن می رسد و در بالا به آن پرداخته شد.

.در واقع از نگاه کلی رویکرد اجتماعی حائز کمترین وجوه علمی نیست. و به کمترین مبانی جامعه شناسی مدرن پای بند می باشد.
البته منظورم این نیست که طبقات اجتماعی متعهدند که هویت اجتماعی شان را تابع قوانین علمی کنند.

بل منظورم این است صرف نظر از این که چه طبقات اجتماعی حامل و ناقل رویکرد اجتماعی در کشورند، حتی از نگاه علمی هم به موضوع بنگریم این مطالبی که رویکرد اجتماعی مطرح می کند قابل دفاع نیست.

  • اول از همه مبحث مناسبات اجتماعی با مبحث ساختار اجتماعی یکی نیست.  هر ساختار اجتماعی و هر فرماسیون اجتماعی و هرجامعه کلیت معین و مشخص تاریخی از یکسری مناسبات اجتماعی است. به این مفهوم رابطه مناسبات اجتماعی با جامعه رابطه جزء و کل می باشد. اگر بخواهیم این مطالب را در قالب مناسبات و جامعه کاپیتالیستی بیان کنیم هر سطح از توسعه مناسبات کاپیتالیستی به مفهوم وجود یک جامعه کاپیتالیستی نیست.
  • دوما. این کدام مناسبات و جامعه کاپیتالیستی است که در ایران کنونی در حال فروپاشی و این کدام مناسبات و جامعه کاپیتالیستی است که در ایران کنونی در حال تکوین می باشد. شما بیایید به این تحول اجتماعی و تاریخی که بطور کنکرت جاری است توجه کنید و به پرسشها پیرامون مسئله این دگردیسی پاسخ دهید
  • سوما. این که می گویید از نظر حقوقی و از نطر اجتماعی کاپیتالیسم به نفسه ناعادلانه و ظالمانه و غیر انسانی و.. است درست. اما سوال هرباره این است:  حال چرا به ما که رسید نگاه حقوقی و اجتماعی به رشد و تکامل کاپیتالیسم مهم شد و در دیگر کشور ها وقتی این رشد و تکامل جاری بود به وجوه ترقی خواهی اش می نگریدند؟
  • این که می گویند در دیگر کشور کاپیتالیسم صنعتی به کاپیتالیسم انحصاری و مالی مبدل شده است چه ربطی به وضعیت کاپیتالیسم در ایران دارد. در ایران چنین نیست و این مهم است.
  • این که عصر امپریالیسم و عصر گندیگی کاپیتالیسم است، دیده درستی نیست. هر کشوری عصر خود و زمان خود را دارد
  • این که می گویند درعصر امپریالیسم تحول از کاپیتالیسم مادون به کاپیتالیسم صنعتی ممکن نیست. درست نیست. نمونه چین. ما اگر به جای این منفی بافی ها بیشتر وقتمان را صرف این می کردیم چگونه در دنیا کنونی به رشد و تکامل اقتصادی و به تبع آن اجتماعی برسیم مطمئن باشید بیشتر موفق بودیم تا حال
  • هفتما. این شرایط اقتصادی است که شرایط اجتماعی و به طبع آن شرایط سیاسی را تعیین می کند.
  • هشتما. رشد اقتصادی در ایران عملا رشد کاپیتالیسم صنعتی است. اشکال دولتی، فردی و کلکتیو تغییری در این اصل رشد ایجاد نمی کند
  • نهما. رشد دولتی اقتصاد کنونی به مفهوم یک رشد اجتماعی عادلانه و به زعم رویکرد اجتماعی سوسیالیستی نخواهد بود و نمی تواند باشد. هر سطح رشد اقتصادی متناظر با سطح رشد اجتماعی معینی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر