۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

لیبرال دموکراسی پرولتری و لیبرال دموکراسی بورژوایی - قسمت سوم



مبحث لیبرال دموکراسی مردم ایران و وضعیت جنینی و کنونی اش را پی می گیریم با  این نکته که پیرامون لیبرال دموکراسی مردم ایران متاسفانه برخورد اجتماعی و یا جامعه شناسانه وجود ندارد و چون چنین نیست از همین رو هم به وضعیت جنینی لیبرال دموکراسی برخورد اجتماعی و جامعه شناسانه نمی شود.

منظور من از برخورد اجتماعی و جامعه شناسانه در این خلاصه میشود که لیبرال دموکراسی یک جریان سیاسی است که دارای یک ما به ازای اجتماعی است یعنی یک جامعه است که پشت سر این جریان سیاسی واقع می باشد و این جامعه در شکل جنینی در حال شکل گیری و متولد شدن می باشد.

صرف نظر از آهنگ تحول اجتماعی جامعه  جدید در کشور و صرف نظر از موانع سد راه این دیگرگونی اجتماعی باید در نظر داشت مبحث ضعف و تقویت لیبرال دموکراسی در ایران مرتبط با مبحث ضعف و تقویت فرآیند تحول کشور بسوی جامعه جدید می باشد.

از این منظر اجتماعی به وضعیت رقت بار لیبرال دموکراسی در ایران بنگریم تا زمانی که کشور به لحاظ اجتماعی مدرنیزه نشود و بطور عینی بسوی مدرنیته نیل نکند تغییر چندانی در وضعیت روبنایی اش یعنی در وضعیت لیبرال دموکراسی پدیدار نخواهد شد.

اما ما که فرآیند بهینه سازی لیبرال دموکراسی را منوط و مشروط به تغییر و تحول اجتماعی در کشور  می کنیم از تغییر و تحول اجتماعی برداشت دیگری داریم.

البته در این مکان نمی گنجد که به موضوع تغییر و تحول اجتماعی بپردازیم. از این رو برای ایچاد تنوع هم شده به من اجازه دهید در عوض در این مکان یک گوشه ایی از مباحثی را که اخیر میان من و یکی از دوستان- بهروز شادیمقام - در فیسبوک داشته ام برای این منظور در این جا درج کنم.

Farhad Vakif رفیق بهروز! منظور از یک سیستم و یا یک نظام چیست؟ چه فرقی میان مناسبات اجتماعی و سیستم و نظام اجتماعی وجود دارد ؟ و رابطه عینی و واقعی میان یک مناسبات اجتماعی و یک نظام اجتماعی در چیست؟ با سپاس


بهروز شادیمقدم نظامی سازمان یافته و متکی بر روابط تولیدی مشخص را سیستم میگویند . سیستم ، یک اقتصاد سیاسی با اهداف معین است و مناسبات اجتماعی ، روابط و چگونگی روابط درونی جامعه و طبقات را مد نظر دارد . هر مناسبات اجتماعی انعکاس یک سیستم و نظام معین است .

Farhad Vakif رفیق گرامی! با سپاس از پاسخ شفاف تان. مطابق با آنچه فرمودید با این تعریف از نظام اجتماعی یا جامعه موافقید؟: یک جامعه یا نظام اجتماعی یک نظام سازمان یافته یا یک ساختار منظم از مناسبات اجتماعی متکی بر یک شیوه تولیدی مشخص است. بر پایه این تعریف مناسبات اجتماعی روابط درونی و روابط طبقاتی جامعه را مد نظر دارد. به عبارت اولی مناسبات اجتماعی جزء و جامعه کل است.

بهروز شادیمقدم با سپاس متقابل از رفیق فرهاد عزیز و توضیحی که داده ای .

Farhad Vakif رفیق عزیز من، بهروز گرامی! در هر گفتگویی یا به قول امروزی ها هر تعاملی حرکت از مفاهیم و مقولات مشترک اساسی برای نیل به نقطه نظر واحد و یا تفاهم در تعامل می باشد. به این مفهوم من بسیار خرسندم از این که شما و من در مضمون و معنی مقوله جامعه دارای نظر و تعریف واحدی هستیم. اگر شما به من اجازه بدهید مایلم بر همین شالوده یک نکته ایی را در خصوص تحول اجتماعی یعنی از جامعه ایی به جامعه دیگر شدن ذز سطح یک کشور عنوان کنم.

بهروز شادیمقدم بسیار کار بحایی است .

Farhad Vakif رفیق گرامی! وقتی در سطح یک کشور برای نخستین بار صنعت از زراعت جدامی گردد و نخستین شهرهای صنعتی و جامعه صنعتی رفته رفته در طول زمان شکل می گیرند ما به این رویداد تاریخی یک تقسیم کار می گوییم. چنین تقسیم کاری همان گونه که می دانیم در آغاز یک تحول انقلابی نبود چرا که تخستین جامعه های شهر و صنعتی هنوز کماکان بر همان سطح از تکامل شیوه های تولید واقع اند که جامعه های زراعی فئودالی و قرون میانه و به عبارت دیگر اسبق بر آن متکی بوده اند. بنابر تعریف شما و من از جامعه، می توانیم در ادامه چنین بگوییم جامعه های صنعتی و شهری در قرون وسطی از این رو به همان میزان فئودالی و قرون وسطایی اند که جامعه های زراعی بوده اند چرا که جفتشان متکی بر یک نوع از شیوه تولید و یک سطح از تکامل نیروهای مولده می باشند. توجه داشته باشید تا این جا هیج سخن از مناسبات اجتماعی و طبقاتی برای تعیین فئودالیته و یا غیر فئودالیته نیست. سخن از این نیست که در جامعه های شهری و در جامعه های صنعتی در قرون وسطی چه مناسبات اجتماعی و انسانی مستولی است؟ طبقاتی است؟ یا طبقاتی نیست؟ کاپیتالیسم است یا کاپیتالیسم نیست؟ اتفاقا و در ادامه کاپیتالیسم برای نخستین بار در قرون میانه است که در نخستین جامعه های شهری و صنعتی پیدا شد و رو به توسعه می نهد. اما همان گونه می دانیم این کاپیتالیسم هنوز دارای همان ماهیت فئودالی است که سلفش در زراعت برخوردار است چرا که هنوز انقلابی در صنعت و در شهر که به آن به این مفهوم انقلاب صنعتی و شهری می گویند روی نداده است. در واقع با انقلاب در شیوه تولید و تغییر رادیکال در سطح نیروهای مولده از فئودالی به مدرنیته بود که برای نخستین بار یک انقلاب در جامعه روی می دهد یعنی جامعه از سطح فئودالی به سطح مدرن ارتقاء و تکامل یافت. در رابطه با ایران پرسشی که محقق اجتماعی مطرح می کند باز می گردد به این که از چه عصر و زمانی انقلاب صنعتی و پایه گذاری فابریک در کشور ما شروع شده و از چه زمانی انقلاب اجتماعی به مدرنیته در ایران آغاز گردیده و ما اکنون در این روند آغاز شده در چه فاز های تکمیلی آن هستیم؟ این را می گویم از این رو برای این که در تمام طول این روند یعنی از نخستین تقسیم کار صنعتی تا پیدایش کاپیتالیسم و سپس از انقلاب فابریکی تا حالا یکریز علیه ناعادلانه بودن، ستم اجتماعی، نابرابری طبقاتی، و از کاپیتالیسم به مفهوم مناسبات اجتماعی ناعادلانه گفتن، گفتمان حقوقی و انسانی درستی است اما به همان میران که صحت دارد آسان هم است چرا شما کاری که تاریخ و عمل انجام می دهد را انجام نمی دهیذ بل که بی آنکه در همان راستای تاریخی کاری کنید فقط بطور نظری دارید نق می زنید! این انتقاد های نظری و عجولانه و غیر تاریخی بوده که برخی را در گذشته به این اندیشه وا داشته که بگویند که چنین انتقاد هایی یا ارتجاعی اند یا تخیلی یعنی یا بازدارنده تاریخ کشورند یا آرمان شهرانه تنظیم شده اند و اتفاقا از همین انتقادهای ارتجاعی و تخیلی است که هرباره مفاهیم غیر واقعی از جامعه، مناسبات اجتماعی و شیوه تولید اشاعه یافته است. شما بهتر می دانید در تعاریفی که مرتجعین و اتوپیست ها هرباره از جامعه ، مناسبات اجتماعی و حقوقی و اقتصاد ارائه می دهند هیج پایه منطقی و واقعی وجود ندارد. رابطه جرء مناسبات اجتماعی و کل ساختار اجتماعی هرباره روشن نیست. تکوین یک نظام اجتماعی یک فرآیند تاریخی و دیالکتیکی نیست بل یک سازه حزبی و اراده گرایانه است. مبجث جرء مناسبات اجتماعی بر کل ساختار اجتماعی عمدگی دارد. مبحث حقوقی و آزادی و مناسبات اجتماعی چنان عمده می شود و مباحث شیوه های تولیدی و اقتصادی چنان به ریشخند گرفته میشوند که توگویی همان گونه که افلاطون گفته تاریخ پس از پیدایش از مبدا عادلانه و بهشتی اش بتدریج فاصله گرفته و به کجراه رفته است و وظیفه ما انسانها - بخوان فلاسفه - من بعد تنها در بازگشت تاریخ به فرماسیون های عادلانه اولیه اش خلاصه میشود. اگر شما از من بپرسید من به این نظرم که نسبت به پروسه انقلاب صنعتی و به این مفهوم انقلاب اجتماعی مدرن در کشور ما، همین رویکردهای ارتجاعی و تخیلی هستند که از دیرباز غلبه دارند. این سوسیالیسم های که تشکیل شده یا فئودالی اند یا تخیلی. و گفتم از اینرو دارای هیچ برداشت درست و تاریخی و عینی از واقعیت یک جامعه، یک تحول اجتماعی و.. نیستند. با سپاس


ادامه دارد..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر