۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

آنها سه تن بودند. به مناسبت تثلیث- قسمت اول

جامعه فئودالی که از دل جامعه باستانی سر بیرون آورد از سه طبقه روحانیت، اشراف و اعیان تشکیل می یافته است. در ایران و در اروپا و... این جامعه در واقع جامعه ایی بوده که حاکمیت و دولت  را در دست داشته است. جامعه برده داری و جامعه فئودالی هر دو از جامعه های فلاحتی بودند.

ترکیب طبقاتی جامعه فئودالی و تقسیم آن به سه طبقه این شبهه را فراهم می کند که توگویی در کشوری که جامعه فئودالی در راس است جامعه های دیگری - خواه طبقاتی و خواه غیر طبقاتی از موجودیت برخوردار نیستند.

بهر حال باید مسئله را بدین گونه استفهام کرد که سه طبقه نامبرده سه طبقه ایی بوده اند که جامعه فئودالی و حاکم از آن ترکیب می یافته است و جامعه فئودالی  با  ترکیب طبقاتی نامبرده تنها جامعه ایی از جامعه های کشور را هرباره تشکیل می داده  است و نه آنگونه که تا کنون ادعا می شود و در دانشگاه ها تدریس میشود تنها جامعه کشور.

به عبارت دیگر پیوسته تعداد جامعه هایی که در یک کشور یافت می شوند از تعداد دولت که پیوسته واحد است فراتر می رود. معمولا در یک کشور دولت و حکومت واحد است اما جامعه در کثرت نمایان می گردد.

نظریه کشور واحد ، دولت واحد و جامعه واحد در واقع همان نظریه جامعه  مطلقه ایی است که حاکمیت و کشور را بطور مطلقه بدست دارد و.به دنیا این گونه جلوه می دهد که به جز این جامعه و احیانا طبقات درونی اش نفوس و جامعه هایی دیگر در کشور از موجودیت برخوردارنیستند.

از همین نظریه مطلقه است که تا کنون این گونه به ما ارث رسیده است که ما امروزه وقتی از کشور و دولت خودمان صحبت می کنیم همان لحن مطلق اندیشانه ایی را به خود می گیریم که جامعه مطلقه و حاکم فئودالی  در قرون وسطی به ما سرایت داده است.

در حالی که هنگامی که فئودال ها در قرون وسطی از جامعه، دولت و کشور سخن می راندند مد نظر آنها تنها جامعه خودشان یعنی همان جامعه فئودالی بود که گفتیم از سه طبقه تشکیل می یافت. مابقی مردم اصلا داخل آدم محسوب نمی شدند و این مسئله رابطه انسانی در ارتباط با مبحث دمکراسی که امروزه مطرح است،  اهمیت می یابد.

 از سوی دیگر این نظر مطلق بینانه را مد نظر داشتن در نفس خود حائز اهمیت بسیار است. این امر  از این نظر مهم است که به ما هرباره برای فهم بسیاری از مسائل از  گذشته و حال و آینده  کمک شایان توجه ایی عرضه می نماید.

بطور مثال برای فهم دمکراسی که امروزه مطرح است، ما ملزم به این هستیم که نظر مطلق بینانه یعنی یک جامعه و یک کشور و دولت را مد نظر خود قرار دهیم. چون در مبارزه ایی که از سوی جامعه های دیگر کشور - همراه با طبقاتی که این دیگر جامعه های از آن ترکیب یافته اند-  رفته رفته مطرح شده و میشود، در این مبارزه بی امان بر علیه مطلقیت جامعه فئودالی حاکم بوده و است که مسئله دمکراسی بیش از بیش به صفحه روز سیاست آورده شده و میشود.

من در بالا از جامعه فلاحتی باستانی این نخستین مدنیت در برابر بربریت سخن راندم که گفتم این نخستین مدنیت نسبت به جامعه فئودالی حائز جایگاه  مادر بودن را دارد یعنی در واقع جامعه فئودالی از دل جامعه برده داری تولد یافت و یا به عبارت دیگر همان جامعه برده داری بود که به شکل عالی تر تکامل یافته بود.

توجه به این ارتباط میان مدنیت باستانی و مدنیت در قرون میانه در رابطه با دمکراسی حائز اهمیت است. همان گونه که می دانیم جامعه فلاحتی  باستانی یعنی نخستین  مرحله از مدنیت نظر به ساختار اجتماعی اش در نظام سیاسی اش پیرو دمکراسی بود.

من قبل از ادامه بحث مایلم در اطراف این دمکراسی باستانی و عمومیت آن در عصر باستان سخن برانم. از آنجاییکه عصر فئودالیته در آسیا و شمال آفریقا بسیار زود تر از اروپا به وقوع پیوسته است و نظر به این که زمانی نقاطی هنوز در دوره آغازین مدنیت وباستانی بودند ولذا دمکراسی در آنجا هنوز پابرجا بود در ایران و چین و... عصر فئودالیته و پایان دمکراسی آغاز شده بود از همین رو بسیار گزارشات که از این تفاوت ها در مراحل تاریخی داده شده به ضرر آسیا تمام شده است و این تصویر را ایجاد کرده که توگویی  در ایران و چین و... از همان آغاز نظام تک حاکمی یعنی همان نظامی که ما امروز به اصلاح غلط دیکتاتوری می خوانیم حکم می رانده است.

بهر حال باید مسئله را این گونه فهمید که گرچه اسنادی که گویای مرحله دمکراسی باستانی در کشور ایران و... باشد در دست نیست اما نظر به سابقه دیرینه فئودالیته و نظر به این درجات پیشرفتگی اجتماعی کشور آن اسنادی که به ما رسیده و عمدتا از سوی یونانیان و.. می باشد روشنایی بر تاریکی ها عصر پایان دمکراسی و آغاز فئودالیته در کشور می افکنند. اما به هر حال از این اسناد تاریخی نباید  چنین فهمید که ایران و ... در گذشته های بسیار دوردست تاریخ خود دارای دوران دمکراسی و عصر ماقبل فئودالیته نبوده و از آغاز نظر به شیوه های تولید آسیایی و از این حرفها تنها با دیکتاتوری و نظام حاکمیت فردی آشنا بوده است.

این اصلاحیه به ما این کمک را می دهد که ما ایران فئودالیته که خیلی زود تر از اروپا و.. آغاز شده را تنها به مثابه یک عصر و مرحله از مراحل تکاملی اش در نظر داشته باشیم و به آن صورت مطلقه و قابل اعتبار برای همه اعصار ندهیم.

اما این که چرا این ایران فئودالی و این که چرا جامعه فئودالی ایران - یا نظر به تنوع ملی ایران بهتر است بگوییم جامعه های فئودالی در ایران زمین -  با چنین سخت جانی تا کنون دوام یافته اند در رابطه با بحث دمکراسی یافتن یک پاسخ مناسب برای آن حائز اهمیت فراوان است.

برای این بحث دمکراسی و جامعه فئودالی را به پیش ببریم اجازه  دهید از همان جستار تثلیث یعنی طبقات سه گانه ترکیبی جامعه فئودالی آغاز کنیم.

این که جامعه فئودالی از سه طبقه روحانیت، اشراف و اعیان تشکیل می یافته است این ترکیب سه گانه جامعه مزبور  در ذهن هر ناظری پرسشهای فراوانی را برمی انگیزاند.

اول از همه شاید عدد سه باشد. همان گونه که می دانید عدد سه و عدد چهار و حاصل ضرب ایندو یعنی عدد دوازده از اعداد مهمی هستند. من در این جا برای پیشگیری از اطاله کلام نمی خواهم وارد گذشته های بسیار دوری شوم اما به این ترتیب توجه خوانندگان را به این نکته جلب می دهم که سه طبقه جامعه رسمی عصر قرون میانه  در طی یک روند طولانی حاصل شده و  به این ترتیب ریشه های خود را مدیون نخستین جامعه اشتراکی و نخستین بودند که از دل آن جوانه زده بودند.

و در ایران هم این مسئله به همین نحو بوده و  اما در ایران نظر به تنوع ملی آن این جامعه ها با آن تثلیث درونی شان از کثرت برخوردار بودند. اما آنچه که در این رابطه در ایران بخصوص باید مورد توجه قرار گیرد همان تهاجم قبایل بربر بوده که همواره مدنیت و جامعه پیشترفته عصر فئودالی ایران را مورد مخاطره قرار می داده و همان گونه که می دانیم نظر به موفقیت های عرب ها، ترک ها و مغول ها و... سلطه این اقوام صحرا و بادیه نشین اثرات چشمگیری بر ترکیب طبقاتی جامعه های فئودالی و رسمی در ایران داشته است.


ادامه در قسمت بعدی....
http://irancomwww.blogspot.com/2011/12/blog-post_8920.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر