۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

ما دمکرات نیستیم. ما آزادی خواهیم - قسمت بیست و پنجم


در این جا برای ما جالب توجه است مواضع کمونیسم کارگری را نسبت به جمهوری اسلامی و حکومت مطلقه کنونی بدانیم. اطلاع از این موضع از آن سو جالب توجه است که این موضع جریانی نسبت به حکومت مطلقه و کنونی است که همراه با سرنگونی آن از بین بردن پایه های وجودی هر گونه حکومت در ایران را هم در صدر وظایف بلافاصله خود قرار داده است.

به این شکل به خوبی می توان به معنای این عبارت بهتر پی برد وقتی منصور حکمت می گوید:

ما لیبرالیم. ما دمکرات نیستیم. ما با پایه های وجودی نفس حکومت و دولت در ایران مخالفیم. - نقل به معنی.


در قیاس با حزب توده ایران که در پی دمکراتیزه کردن حکومت و دولت کنونی در ایران است این لیبرالیزه کردن و نفی نفس وجودی قدرت و حکومت در ایران طبعا بسیار رادیکال می نماید.

این رفقا در حقیقت این موضع لیبرال را از همان آغاز پی گرفته اند. منصور حکمت می گوید:

  • منصور حکمت :بحث ما در انقلاب ٥٧ و از جمله در نوشته هايى که به آن اشاره کرديد چهارچوب روشن و قابل درکى داشت. مردم عليه رژيم استبداد سلطنتى انقلاب ميکردند و آزادى ميخواستند و بخش اعظم چپ، عملا در پامنبرى احزاب اصلى بورژوازى و خرده بورژوازى، به اين توهم مردم دامن ميزد که گويا ايجاد يک رژيم سياسى غير سرکوبگر، و به تعبير عامه دموکراتيک، بدون خلع يد از بورژوازى بطور کلى، بدون زدن ريشه سرمايه دارى در ايران ممکن است. حال يکى حکومت دمکراتيک را حکومت مخلوقات اساطيرى اى مانند بورژوازى ملى و يا خرده بورژوازى ضد - امپرياليست ميديد و ديگرى خودش و يا طبقه کارگر را عامل اجرايى اين تحول دمکراتيک تلقى ميکرد. يکى احتمالا مدلش را از اروپا و غرب ميگرفت و يکى از انقلابات خلقى در جهان سوم. يکى ليبرال بود و ديگرى دولت گرا و خلقى.

مسلما این رفقا در این میان ایجاد یک رژیم سیاسی و غیر سرکوب گر که با خلع ید از بورژوازی بطور کلی - خواه سنتی و خواه روبه رشد و مدرن - در پیوند است را تبلیغ نمی کردند. چرا که این رفقا در عوض با نفس وجودی هر گونه حکومت و رژیمی در ایران مخالف هستند.

  • منصور حکمت : دموکراسى مقوله اى کليدى در سيستم فکرى من بعنوان يک سوسياليست و مارکسيست نيست. ما از آزادى حرف ميزنيم و اين يک مقوله محورى براى ماست. اما دموکراسى، همانطور که قبلا هم گفته ام، تبيين طبقاتى خاص و يک درک تاريخى - مشخص از مفهوم وسيع تر آزادى است. دموکراسى مقوله اى است که بخش معينى از جامعه بشرى در بخش معينى از تاريخ از مجراى آن مفهوم وسيع تر آزادى را تجسم کرده است.

  • منصور حکمت: در اين نوع دموکراسى ها، که فرم حکومتى اصلى کشورهاى مختلف در بلوک شوروى و چين و اقمار سياسى دور نزديک آنها بود، فرض خلقى بودن دولت است که توجيه دموکراتيک خوانده شدن رژيم به حساب ميايد و نه وجود آزاديهاى فردى و سياسى و مدنى و يا نهادهاى محلى تصميم گيرى توده اى و غيره. اين تبيين دولتى - خلقى اساس درک چپ ضد امپرياليست جهان سومى از دموکراسى بود. شايد يادتان باشد که وقتى در اول انقلاب ٥٧ ما از آزادى هاى بى قيد و شرط سياسى نظير آزادى بيان و مطبوعات و غيره صحبت کرديم، حتى راديکال ترين بخش چپ آن روز، خط ٣ و حواشى آن، شوکه شدند. ما را به اين متهم ميکردند که ميخواهيم نشريه ميزان را باز نگهداريم! در مکتب آنها، يا بهرحال در تعابير شبه سوسياليستى اى که خواه ناخواه از استالين و مائو ارث برده بودند، دموکراسى خلق به معنى بقدرت رسيدن جبهه واحد احزاب خلقى بود. اينکه حقوق فرد در اين نظام چيست و تکليف آزادى بيان و آزادى اعتصاب مردم چه ميشود از نظر آنها يکسره به قلمرو ليبراليسم تعلق داشت.
  • .منصور حکمت: بنظر من ما بايد اين کلمه را کنار بگذاريم و در اين خيمه شب بازى اواخر قرن بيست، ولو ناخواسته، شرکت نکنيم. ما دموکرات نيستيم، ما آزادى خواهيم، ما سوسياليستيم، ما مدافع انسان و حقوق و حرمت او، اعم از فردى و جمعى، در برابر نظام طبقاتى حاکم هستيم. هدف تاريخى ما دموکراتيزه کردن دولت نيست، از ميان بردن پايه وجودى آن است. ما از آزادى هاى فردى و مدنى انسانها در مقابل تعديات دولتها و احزاب اعم از دموکراتيک و غير دموکراتيک، پارلمانى و غير پارلمانى، قاطعانه دفاع ميکنيم و معتقديم تنها انقلاب سوسياليستى کارگر و انسانهايى که حول پرچم اين انقلاب بسيج ميشوند، ميتواند جامعه اى به معنى واقعى کلمه آزاد ايجاد کند.
بنابر این نباید این گونه اندیشید که رفقای کمونیسم کارگری در پی احیای دولت و حکومت و قدرت سیاسی در کشور می باشند. این رفقا نه در پی کارگری کردن دولت و حکومت در کشورند و نه در پی دمکراتیزه کردن آن. هدف آنها از میان بردن پایه های وجود هر گونه قدرت و حکومت در ایران اعم از کارگری و دمکراتیک و یا حکومت مطلقه می باشد.

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر