بهر حال این کمونیسم کارگری خواه بطور مصنوعی و خواه بطور طبیعی عملا دارد به مثابه بازوی کارگری کنسرواتیویته و جریان سنتی در کشور عمل می کند که می دانیم تاریخا در برابر انقلاب لیبرال دمکراتیک مدرنیته ایستاده است.
این جریان سنتی در کلیت آن از روند تکاملی و روند توسعه و رشد بسوی مدرنیته بیزار و در هراس است. منافع اجتماعی و تاریخی کنسرواتیوته ایرانی ایجاب می کند که نسبت به روند امور توسعه ورشد مدرنیته در کشور نظر بدخواهانه و بدبینانه داشته باشند.
بازوی کارگری این جریان منفی - کمونیسم کارگری ایران- نسبت به انقلاب و تکامل بورژوایی در کشور در اساس و جوهر این بدخواهی و این بدبینی نسبت به تاریخ جاری تغییری ایجاد نمی کند بل که ضمن حفظ اساس آن، تنها آنرا رادیکالیزه و کارگری می کند.
کمونیسم کارگری ایران که هدف خود را محو استثمار و رهایی کارگران سنتی در عصر ماقبل حاضر قرار داده است به این معنا در پی انقلابی کردن و عادلانه کردن محافظه کاری در کشور است.
کمونیسم کارگری ایران از زبان سخنگو و بنیان گذارش خود را لیبرال اما غیر دمکرات می داند. او می گوید ما لیبرالیم .ما دمکرات نیستیم. اجازه دهید در این جا در مقایسه با حزب توده که آن هم یک جریان سنتی چپ است نکاتی را عرض کنم.
همان گونه که دوستان و رفقا مطلعند حزب توده ایران از دیر باز عکس این فرمول را ارائه می داده است. آنها می گفتند و هنوز هم می گویند ما دمکراتیم ما لیبرال نیستیم.
حزب توده ایران لیبرالیته و آزادی خواهی را برابر با مکتب لیبرالیسم دانسته و ضمن رد آن، لیبرالیته را به منرله یک پدیده تاریخی متعلق به عصر بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی می داند.
کمونیسم کارگری ایران در عوض همین موضع را نه نسبت به آزادی خواهی بل که نسبت به دمکراسی دارد و ما در شماره های قبل موضع منصور حکمت در این باره را بارها آوردیم.
این اختلاف حزب توده و کمونیسم کارگری در واقع به صورت یک اختلاف اجتماعی بورژوا و کارگر از دل محافظه کاری در ایران و عصر قرون میانه در کشور داری سابقه دیرینه ایی است و ودر حقیقث از گذشته های دوردست به ما به ارث رسیده است و بدین گونه اختلاف سرمایه دار و کارگر سنتی بر سر لیبرالیته و دمکراسی در عصر گذشته را متجلی می سازد و چیز نوینی نیست.
اما وجه مشترک این دو جالب است که خود را هر باره در ضدیت با انقلاب لیبرال دمکراتیک و نهایتا بازوی کارگری آن لیبرال دمکراسی کارگری متبلور می سازد.
بحث ما در این جا پیرامون حزب توده ایران و این سنتی چپ در کشور نیست. اما در آن رابطه باید گفت که کمونیسم کارگری نه از محافظه کاری سنتی و به این اعتبار حزب توده ایران عبور کرده است بل که این محافظه کاری را تنها کارگری و به این معنا رادیکال و انقلابی کرده و از این طریق آن را با آزادی خواهی و لیبرالیته پیوند داده است.
اگر حزب توده ایران در پی دمکراتیزه کردن جامعه بالادست و سنتی و به ابن اعتبار نفی حکومت مطلقه بوده و است کمونیسم کارگری ایران در پی حل اختلاف اجتماعی جامعه سنتی کار با جامعه سنتی سرمایه در ایران و به این اعتبار در پی نفی علل وجودی حکومت مطلقه و دمکراتیک ولذا هرگونه حکومت در کشور است.
اما این هر دو دسته تاریخا در یک کشتی نشسته اند و با هم و به کمک هم بر علیه یک جریان واحد و تاریخی پارو می زنند. که یکی آنرا بورژوا لیبرال ها می خوانند و دیگری پیروان دمکراسی خلقی و...
ما در پایین و در ادامه کوتاه مواضع کمونیسم کارگری راجع به حکومت مطلقه در ایران و جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار می دهیم اما قبل از آغاز آن در رابطه با اختلاف حزب توده ایران و کمونیسم کارگری ایران اجازه دهید در همین فرصت تا دیر نشده نکاتی را عرض کنم.
اگر حزب توده ایران در پی دمکراتیزه کردن جامعه سنتی و بورژوایی است و بر آن اساس به این صرافت می افتد که در پی دمکراتیزه کردن جمهوری اسلامی ایران برآید از همان آغاز مخالف دولتی" لیبرال" و یا دولتی نظیر بازرگان و یا خاتمی بوده است. اما در عوض پشتیبان دولتی سوسیالیست و دولت موسوی و دولت احتمالی سبزها در چارچوبه ولایت فقیه با هدف دمکراتیزه کردن آن.
این موضع سیاسی حزب توده ایران بوده و است. اما در عوض مواضع سیاسی کمونیسم کارگری در قبال آن است که در این جا مورد توجه ماست.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر