۱۳۹۳ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

یک تفاوت - بخش چهار



نکته ایی که دیگر طبقات اجتماعی یعنی طبقه اول و دوم وارد ادبیات علمی و جامعه شناختی ایران نموده اند و باعث رخ بستن علمیت جامعه شناسی  در کشور  شده است، مسئله و ضروت وحدت و انسجام ملی به منزله شرط اولیه و اساسی  در راه نوسازی، توسعه صنعتی و آزادی و استقلال و در یک کلام ساده لیبرال دموکراسی است.


از این بگذریم که آیا لیبرال دموکراسی ما را به یک وحدت و انسجام ملی و یا به عبارت دیگر تشکیل یک ملت بنام ایران هدایت خواهد کرد و یا برعکس دمیدن یکنواخت بر شیپور وحدت و انسجام ملی و ایرانیت است که ما را روزی به سوی لیبرال دموکراسی هدایت خواهد نمود،  هرباره نکته مهم و با اهمیت در این رابطه در این است که بدانیم از نقطه نظر جامعه شناسی هیچ فرقی نمی کند ضرورت های سیاسی کدامند.

ما در جامعه شناسی که یک علم است نمی توانیم جانبدار باشیم و از زاویه تنگ منافع اجتماعی و طبقاتی خود به یک مسئله عینی بنگریم. اگر چنین کنیم این در واقع سیاسی و پولیتیزه کردن یک علم و دانش است که نتیجه بلافصل آن پرت افتادن از علمیت و لذا همین میشود که اکنون جامعه شناسی در ایران دچار آن است.

من به این نظرم که طبقات تحتانی در ایران هیچ منفعت اجتماعی و طبقاتی در عدم علمیت و عدم بازگویی حقایق اجتماعی در مورد ایران ندارند و البته این به این مفهوم نیست و نخواهد بود که این طبقات چنان از مرحله پرتند که ضرورت های سیاسی و اجتماعی در مسیر لیبرال دموکراسی را درک نکرده و قادر به درک آن نیستند.

با عزیمت از این نقطه که سرزمین ایران از منظر جامعه شناختی -  و لذا ساده تر بگوییم از نظر اجتماعی -  یک سرزمین با تلون و رنگارنگی اجتماعی است   به  انتزاع خود که در بالا داشته ایم چنین ادامه می دهیم که  طبقه متوسط و سنتی ایران زمین عملا خود را پیشوا و تجسم زنده لیبرال دموکراسی در کشور قلمداد می کند. به نظر می آید اگر این ادعا را پذیرا شویم همان گونه که زمانی همه راه ها به روم ختم می گردید در ایران ما هم همه راه ها به طبقه متوسط سنتی در شهر و روستا منتهی می گردد.

و درست همین مسئله است که به قوه تجارب گذشته و حال تاریخی در کشور برای ادبیات کارگری ایران که در راستای لیبرال دموکراسی در این سرزمین قدم برمی دارد،  مسئله ایی نیست که به توان به سادگی آنرا پذیرا شد و یا از کنار آن گذر کرد..

شاید برخی از سر سادگی و یا گذشته تاریخی پذیرش چنین دیدگاهی و یا ارائه آنرا در ادبیات کارگری، را دیدگاه توده ایی ها یعنی حزب توده بدانند . اگر این درست باشد شکست و بن بستی که این دیدگاه بر حرکت کارگری در ایران تحمیل نمود این ضرورت را در محافل کارگری کشور ایجاد می کند که در یک بازنگری به خویشتن و گذشته خویش عملا ریشه های واقعی شکست و به بن بست رسیدن های خود را تحلیل نموده و با دست یابی به دیدگاه های واقعی به استقبال پیروزی های آتی  بشتابد.


ادامه دارد..





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر