من در جنبش کارگری ایران این نظر را نمایندگی و از این راه مطرح می کنم که طبقه متوسط و سنتی ایران در شهر و روستا با هر نام و نشان دیگر که دوست دارید آنها را خطاب کنید، وزنه انقلاب لیبرال دموکراتیک یعنی وزنه انقلاب اجتماعی جاری کشور نیستند.
در ادامه توضیح می دهم از این که می گویم وزنه ایی نیستند منظورم دقیقا چیست.
وزنه ایی نیست نه برای پذیرش انقلاب لیبرال دموکراتیک و جاری و نه برای رد آن. هیچیک. و این را هم از دیده خاستگاه و منافع اجتماعی طبقه کارگران صنعتی و مدرن ایران نیست که مطرح می کنم
من به این نظرم طبقه کارگر صنعتی و نوین ایران که محصول توسعه شهری و صنعتی و به عبارت دیگر انقلاب صنعتی و شهری است، - و این توسعه و انقلاب هنوز جاری و هنوز ادامه دارد، - باید بر پایه تمامی تجارب تاریخی در این دهه های اخیر حیات خود از این واقعیت اجتماعی در کشور حرکت کند که طبقه متوسط و سنتی در شهر و روستا ایران آنگونه این طبقه درباره خود می گوید و تاریخ را تحریف می کند از یک تحول لیبرال دموکراتیک در عرصه اجتماعی کشور ذی نفع نیست.
بی شک این ضدیت اجتماعی با لیبرال دموکراسی نظر به لایه های متلون در طبقه متوسط سنتی در شهر و روستا به یکسان تقسیم نشده است. اما با این همه، وجود دارد.
اهمیت اجتماعی مسئله به حدی است که طبقات تحتانی در کشور و در راس آن کارگران صنعتی در شهر و روستاها نمی توانند گامی در جهت توسعه صنعتی، پیشرفت و رفاه عمومی، آزادی و دموکراسی و.. به عبارت خلاصه تر لیبرال دموکراسی بر دارند مگر این که از سد عملی و از این ستون واقعی ارتجاع و استبداد در زمانه ما که طبقه متوسط سنتی است عبور کنند.
باید دست بر داشت از این افسانه هایی که طبقه از قهرمانان خود از پیش از مشروطه تا کنون در همگامی و همراهی با روحانیت برای ما نقل می کنند.
باید دست بر داشت از همه این توهماتی که این طبقه بخصوص از کانال های اقشار پایینی اش در میان طبقه کارگر صنعتی ایران پراکنده می سازد..
واقعیت های اجتماعی کشور را باید دریافت.
واقعیت این است که در توسعه شهری و روستایی، در نوسازی اجتماعی و در یک کلام در لیبرال دموکراسی طبقه متوسط و سنتی کشور جایی ندارد و درست در همین نکته ریشه محافطه کاری این طبقه بخصوص در لایه های فوقانی و مرفه آن نهفته است.
اما اگر سخن بر سر افسار قانونی زدن به سلطان وحشی و بربر باشد که به عنوان رئیس قبیله درخارج از دهات و شهرهای کشور چادر زده بود و بر جان و ناموس همه طبقات روستایی و شهری فرمان می داد، آنگاه باید گفت افسار قانونی زدن بر چینن خان وحشی تنها خواسته طبقات متوسط شهری و روستایی نبود بل فئودال و ارباب ایرانی که در هرجا بود در چنین مشروطه ایی ذی نفع بود.
اتفاقا در همان اروپایش در عصر استبداد و دولت مرکزی، سلطان در رهایی از دست فئودالیسم، ملوک اطوایفی و ... و بطور کلی رهایی از دست ارباب های فئودال به استبداد و دولت مرکزی روی می آورد و در ازای آن این فئودال ها و طبقه اول بود که خواهان مشروط و به این مفهوم دموکراسی و نفی استبداد بود.
البته همان استبداد و دولت مرکزی فقط مستبد و مانند شیوه آسیایی فقط بربر نبود که خارج از مدنیت کشور خیمه زده باشد بل چنان که تاریخ غرب اروپا و روسیه نشان می دهد اصلاح گر هم بود، یعنی بیشتر در پی دنبال کردن منافع اقتصاد شهری، و سنتی و صنعتی بود یعنی منافع همین طبقه متوسط سنتی خودمان تا منافع اشرافی و ملوک الطوایفی. و اتفاقا در هر کشور اروپایی میزان این دافعه و جاذبه به شهر و روستا هر قدر بیشتر می شد، مانند انگلستان ، در آن کشور چنین سلطان بربری عملا به همان میزان بیشتر در خدمت مهیا سازی زمینه های یک انقلاب صنعتی از دل طبقه متوسط سنتی کشور بود..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر