اتحاد نیروهای اجتماعی ترقی خواه کنونی و برآن اساس تشکیل دولت لیبرال دموکراتیک در عصر نو مطابق قوانین عینی وحدت اضدا د صورت پذیر می گردد.
این وحدت و تضاد میان نیروهای مشترک منافع در قالب عصر نو و در عصر لیبرال دموکراسی متجسم می گردد. به عبارت دیگر نیروهای ترقی خواه در عصر نو نه تنها برمحور دستاوردهای تاریخی عصر لیبرال دموکراتیک با یکدیگر در تضادند بل بر همان محور باهم متحدند.
بر پایه قوانین وحدت ضدین،لیبرال دموکراسی به یکسان در میان جامعه کارگری و جامعه بورژوایی تقسیم شده است با این تفاوت که هر سر این تضاد به شکل و به سهم خود لیبرال دموکراسی و عصر نو را متجلی می کند.
بدین سان نه فقط یک لیبرال دموکراسی بل دو نوع اجتماعی از لیبرال دموکراسی از موجودیت برخوردار است:
1- لیبرال دموکراسی کارگری
2- لیبرال دموکراسی بورژوایی
این دو نوع اجتماعی متضاد از لیبرال دموکراسی در یک وجه و محور باهم وحدت دارند: لیبرال دموکراسی، شرایط اجتماعی عصر نو، دولت در عصر نو و..
اساسا تصور لیبرال دموکراسی تنها با یک وجه تضاد، کارگری یا بورژوایی ناممکن است. مگر این که موجودیت کل لیبرال دموکراسی به زیر سوال کشیده شود.
بنابراین خلاف تصور رایج لیبرال دموکراسی به نفسه پدیده کارگری یا پدیده بورژوایی نیست بل وحدتی از یک تضاد اجتماعی میان جامعه کارگری و جامعه بورژوایی است.
این تضاد در مجموعه و در مولفه وحدت خود است که عصر نو و عصر لیبرال دموکراتیک را عملا مفهوم می بخشد و از همین رو هم برای این که تاریخ لیبرال دموکراسی کاملا تحقق یابد ، این الزام وجود دارد دو جامعه متضاد کارگری و بورژوایی بر محور نیازها و مختصات عصر، وحدت خود را عملی سازند.
آنها که متوجه این وحدت ضدین نیستند، و تنها توجه ها را به تضاد میان جامعه کارگری و بورژوایی معطوف می دارند قالبا این پرسش را مطرح می کنند: چگونه وحدت میان دو قطب متضاد یعنی جامعه کارگری و جامعه بورژوایی ممکن است؟
ادامه دارد..
این وحدت و تضاد میان نیروهای مشترک منافع در قالب عصر نو و در عصر لیبرال دموکراسی متجسم می گردد. به عبارت دیگر نیروهای ترقی خواه در عصر نو نه تنها برمحور دستاوردهای تاریخی عصر لیبرال دموکراتیک با یکدیگر در تضادند بل بر همان محور باهم متحدند.
بر پایه قوانین وحدت ضدین،لیبرال دموکراسی به یکسان در میان جامعه کارگری و جامعه بورژوایی تقسیم شده است با این تفاوت که هر سر این تضاد به شکل و به سهم خود لیبرال دموکراسی و عصر نو را متجلی می کند.
بدین سان نه فقط یک لیبرال دموکراسی بل دو نوع اجتماعی از لیبرال دموکراسی از موجودیت برخوردار است:
1- لیبرال دموکراسی کارگری
2- لیبرال دموکراسی بورژوایی
این دو نوع اجتماعی متضاد از لیبرال دموکراسی در یک وجه و محور باهم وحدت دارند: لیبرال دموکراسی، شرایط اجتماعی عصر نو، دولت در عصر نو و..
اساسا تصور لیبرال دموکراسی تنها با یک وجه تضاد، کارگری یا بورژوایی ناممکن است. مگر این که موجودیت کل لیبرال دموکراسی به زیر سوال کشیده شود.
بنابراین خلاف تصور رایج لیبرال دموکراسی به نفسه پدیده کارگری یا پدیده بورژوایی نیست بل وحدتی از یک تضاد اجتماعی میان جامعه کارگری و جامعه بورژوایی است.
این تضاد در مجموعه و در مولفه وحدت خود است که عصر نو و عصر لیبرال دموکراتیک را عملا مفهوم می بخشد و از همین رو هم برای این که تاریخ لیبرال دموکراسی کاملا تحقق یابد ، این الزام وجود دارد دو جامعه متضاد کارگری و بورژوایی بر محور نیازها و مختصات عصر، وحدت خود را عملی سازند.
آنها که متوجه این وحدت ضدین نیستند، و تنها توجه ها را به تضاد میان جامعه کارگری و بورژوایی معطوف می دارند قالبا این پرسش را مطرح می کنند: چگونه وحدت میان دو قطب متضاد یعنی جامعه کارگری و جامعه بورژوایی ممکن است؟
ادامه دارد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر