برای تفیهیم بیشتر مطلب ضروت وحدت در تضاد به جریان مخالف توجه کنید. یعنی به جریانی که دولت لیبرال دموکراتیک علیه آن شکل می گیرد. یا بهتر بگوییم علیه آن جریان آبی که لیبرال دموکراسی کشتی دولت خود را به ساحل نجات می رساند.
ناگفته پیداست که این جریان ، مانند لیبرال دموکراسی یک جریان اجتماعی، یک مرحله از تاریخ اجتماعی کشورماست. به عبارت دیگر یک تکه و گوشه هرقدر تاریک و روشن از تاریخ اجتماعی ماست .
بر پایه قوانین وحدت اضداد ترقی خواهان، حتی با مرتجعین هم وحدت دارند. این وحدت در واقع یک وحدت انسانی، یک وحدت اجتماعی و یکی از کلی ترین وحدت هاست. فراموش نباید همه ما انسانیم: خواه مرتجع و خواه مترقی.
اگر بخواهیم وحدت گرایانه برخورد کنیم و در شیفتگی در اومانیسم و انسان گرایی، آنگاه حق باشماست باید یک دولت انسانی که کل ایرانی را شامل می شود برپا کنیم.
اما شما توجه کنید: چرخ عظیم تاریخ در و با نمایش چنین رومانتیسمی به حرکت در نمی آید. در هنگام حرکت از یک نقطه الف به نقطه ب شما نمی توانید حرکت کنید لاکن در عین حال هم در نقطه آغازین باشید و هم در نقطه پایانی. این ممکن نیست. به هنگام تشکیل دولت هم همینطور است
از این رو اگر ما می خواهیم چرخ عظیم تاریخ اجتماعی کشور را به حرکت در آوریم، شلاق بر بدنه رخوت، مرحله پیشین و گذشته بزنیم، اگر می خواهیم مرحله لیبرال دموکراتیک تاریخ کشور مان را تحقق ببخشیم، اگر می خواهیم از نقطه گذشته به نقطه حال و آینده حرکت کنیم باید آماده باشیم از گذشته با همه عظمت و بی عظمتی آن دل برکنیم. اگر هم نه دل برکنیم بل وداع کنیم. این بر طبق منافع و قوانین حرکت است. والا ما محکوم به ایستاندن و درجا زدن خواهیم شد.
البته موضوع صحبت ما در این مکان حرکت گرایی تاریخی و مطلق سازی حرکت تاریخ تا سرحدات نادیده نگاشتن منافع انسانی و منافع کلی نیست اما تا حدودی که مربوط به ضرورت تشکیل دولت لیبرال دموکراتیک و تحقق مرحله لیبرال دموکراتیک کشور می شود ، ما مجبوریم تن به حرکت بدهیم. مجبوریم از قوانین و الزامات عینی حرکت و تحول بگوییم ..
ادامه دارد..
ناگفته پیداست که این جریان ، مانند لیبرال دموکراسی یک جریان اجتماعی، یک مرحله از تاریخ اجتماعی کشورماست. به عبارت دیگر یک تکه و گوشه هرقدر تاریک و روشن از تاریخ اجتماعی ماست .
بر پایه قوانین وحدت اضداد ترقی خواهان، حتی با مرتجعین هم وحدت دارند. این وحدت در واقع یک وحدت انسانی، یک وحدت اجتماعی و یکی از کلی ترین وحدت هاست. فراموش نباید همه ما انسانیم: خواه مرتجع و خواه مترقی.
اگر بخواهیم وحدت گرایانه برخورد کنیم و در شیفتگی در اومانیسم و انسان گرایی، آنگاه حق باشماست باید یک دولت انسانی که کل ایرانی را شامل می شود برپا کنیم.
اما شما توجه کنید: چرخ عظیم تاریخ در و با نمایش چنین رومانتیسمی به حرکت در نمی آید. در هنگام حرکت از یک نقطه الف به نقطه ب شما نمی توانید حرکت کنید لاکن در عین حال هم در نقطه آغازین باشید و هم در نقطه پایانی. این ممکن نیست. به هنگام تشکیل دولت هم همینطور است
از این رو اگر ما می خواهیم چرخ عظیم تاریخ اجتماعی کشور را به حرکت در آوریم، شلاق بر بدنه رخوت، مرحله پیشین و گذشته بزنیم، اگر می خواهیم مرحله لیبرال دموکراتیک تاریخ کشور مان را تحقق ببخشیم، اگر می خواهیم از نقطه گذشته به نقطه حال و آینده حرکت کنیم باید آماده باشیم از گذشته با همه عظمت و بی عظمتی آن دل برکنیم. اگر هم نه دل برکنیم بل وداع کنیم. این بر طبق منافع و قوانین حرکت است. والا ما محکوم به ایستاندن و درجا زدن خواهیم شد.
البته موضوع صحبت ما در این مکان حرکت گرایی تاریخی و مطلق سازی حرکت تاریخ تا سرحدات نادیده نگاشتن منافع انسانی و منافع کلی نیست اما تا حدودی که مربوط به ضرورت تشکیل دولت لیبرال دموکراتیک و تحقق مرحله لیبرال دموکراتیک کشور می شود ، ما مجبوریم تن به حرکت بدهیم. مجبوریم از قوانین و الزامات عینی حرکت و تحول بگوییم ..
ادامه دارد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر