مانیفست پیرامون سوسیالیسم خرده مالکی و ارتجاعی طبقه متوسط سنتی مطالبی جامعه شناسانه و علمی را مطرح می کند که در همه کشور ها و از جمله ایران که در آنها خرده مالکان سنتی شهری و روستایی به وفور یافت میشوند تا به امروز به اعتبار خود کماکان باقی است:
بنابر مانیفست اشرافيت فئودال يگانه نیروی اجتماعی نيست که بدست بورژوازى مدرن و صنعتی از سیادت اجتماعی ساقط خواهد گردید و شرايط گذرانش در روند تشکیل جامعه مدرن و در هر گام از تکوین آن در هر کشور وخيمتر گرديده و خود راه زوال را طى خواهد کرد.
شهرنشينان قرون وسطایی و دهقانان خرده پا که به سهم خود وبعضا از اسلاف همین بورژوازى مدرن هستند و همین بورژوازی به سهم خود روزی از دل این ها برآمد کرده است در کشورهايى نظیر ایران که از لحاظ صنعتى و تجارتى کمتر رشد يافتهاند، تاکنون در کنار مولود خود یعنی بورژوازى بالنده به زندگى جامد و قرون وسطایی اش ادامه ميدهد.
مانیفست در ادامه در این رابطه چنین گزارش می دهد:
در کشورهايى مانند فرانسه، که دهقانان بمراتب بيش از نيمى از کليه نفوس را تشکيل ميدهند، پيدايش نويسندگانى که جانب پرولتاريا را عليه بورژوازى گرفته و در انتقادات خويش نسبت به نظام بورژوایی مقياسهاى خرده بورژوایی و خرده دهقانى را بکار ميبردند و حزب کارگر را از نظرگاه خرده بورژوایی درک مينمودند امرى طبيعى بود.
بدين ترتيب بود که سوسياليسم خرده بورژوایی پديد آمد. سيسموندى نه تنها در فرانسه بلکه در انگلستان نيز بر رأس ادبياتى از اين نوع قرار دارد.
اين سوسياليسم با تيزبينى و بصيرتى فراوان توانسته است تضادهاى موجود در مناسبات توليدى معاصر را درک نمايد و ثناخوانى سالوسانه اقتصاديون را فاش کند و اثرات مخرب توليد ماشينى و تقسيم کار، تمرکز سرمايه و مالکيت ارضى، اضافه توليد، بحرانها، زوال ناگزير خرده بورژوا و دهقان، فقر پرولتاريا، هرج و مرج توليد، عدم تناسب فاحش توزيع ثروت، جنگهاى خانمانسوز صنعتى ملتها با يکديگر، منسوخ شدن آداب و رسوم سابق و مناسبات کهن خانوادگى و مليتهاى قديم را با شيوه انکارناپذيرى مبرهن سازد.
ولى از نظر مضمون مثبت خود، اين سوسياليسم سعى دارد با وسائل کهن توليد و مبادله و به همراه آن مناسبات قديمى مالکيت و جامعه کهن را بار ديگر احياء نمايد و يا آنکه وسائل معاصر توليد و مبادله را از راه جبر و زور بار ديگر در چهارچوب مناسبات کهن مالکيتى که قبلا بوسيله اين وسائل توليد منفجر شده و ناچار ميبايستى هم منفجر شود بگنجاند.
در هر دو حالت اين سوسياليسم، در عين حال، هم ارتجاعى است و هم تخيلى.
آخرين کلام اين سوسياليسم آن است که سازمان صنفى در صنايع و روابط پاتريارکال در کشاورزى مستقر گردد.
اين طريقت در رشد و تکامل آتى خود به لند لند مرعوبانهاى مبدل گرديد.
و همین طور است در کشور ما، ایران. و لاکن در ایران تنها این خرده مالکان دهقانی نیستند که در کشوری که از نظر صنعتی کم رشد یافته است و جمعیت روستایی در آنها کماکان رقم برجسته ایی برخوردار است، مولد سوسیالیسم خرده مالکی و ارتجاعی و تخیلی می باشد.
بل که در کنار این خرده مالکان روستایی - که البته درنتیجه اصلاحات ارضی پیدا میشوند - همچنین از دیر باز ما به شهروندان سنتی برمی خوریم که در هر گام از تکوین جامعه مدرن در ایران هستی اجتماعی شان راه زوال را طی میکند.
صاحبان صنایع دستی، کاسبکاران و دوره گردان، کارگران سنتی و خلاصه همه اهالی شهرهای سنتی در اقتصاد در هر گام از پیدایش شهرنشینی مدرن و در هر گام از انقلاب در شهر و در اقتصاد شهری هستی اجتماعی شان راه زوال طی می کند و آن سیادتی را که این شهروندان در قرون وسطی از آن بر خورداربوده اند در هر گام تکوین جامعه مدرن از دست می دهند و جای خود در کشور را به نیروهای مناسبات جدید اجتماعی - یعنی پرولتاریا و بورژوازی مدرن - واگذار می کنند.
لذا درست به همین خاطر است که این توده های مردمی منبع جوشانی از یک سوسیالیسم و یک ضدیت اجتماعی با مدرنیته و انقلاب صنعتی در کشور می گردند که بخصوص در ایران این مخالفت سوسیالیستی دارای ابعاد گسترده ایی است.
این نیروی اجتماعی و تحصیل کردگانشان که به وفور یافت میشوند پرولتاریای بالنده کشور را از زوایه ارتجایی و واپس گرایانه خودشان درک مینمایند و یا بهتر بگوییم اصلا درک نمی نمایند.
سوسیالیسم این دسته همان گونه که هم بارها نشان داده اند با بی استعدادی جامع برای درک روند تاریخی و روند صنعتی کردن و انقلاب اقتصادی و سیاسی همراه است.
برای همین این رسته از طبقه متوسط شهری روند صنعتی و اقتصادی در کشور را در یک ضرورت تاریخی برای برپایی سوسیالیسم شان نمی یابد. و بر عکس روند صنعتی و انقلاب اقتصادی کشور را همان روند مهلک و از این رو بی هوده ایی می پندارد که پیروی از الگوی توسعه آن منجر به فاصله گیری از عدالت اجتماعی و آن سوسیالیسمی خواهد گردید که این طبقه متوسط در آرمان های اجتماعی اش برپایی آن را در سر می پروراند.
ما اگر خوب بنگریم سوسیالیسم خرده مالکی جدا از جفتش سوسیالیسم فئودالی و اثراتی که این سوسیالیسم زمانی با دولتی کردن بر اقتصاد کشور نهاده نیست. با این تفاوت که سوسیالیسم خرده مالکی از دولتی کردن نه تنها پیش گیری از اقتصاد مخرب کلان و مدرن بل که آن سیستم حمایتی واعانه های دولتی و... می فهمد که دولت به این طبقه متوسط سنتی و اقتصاد خرد در شهر و روستا هرباره ارائه می دهد.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر