سوسیالیسم پتی بورژواها یعنی آن گونه که فرانسوی ها آن را بیانش می کنند و سوسیالیسم خرده شهروندان سنتی به زبان فارسی سوسیالیسم و عدالت خواهی آن دسته از شهروندان وخرده مالکان روستایی و شهری است که در گردشی که کشور از شرایط اجتماعی قرون وسطایی به شرایط مدرنیته در طول انقلاب صنعتی و اقتصادی می بیند از جایگاه اجتماعی که قبلا برخوردار بودند کنده شده و به میان مناسبات اجتماعی در حال رشد و توسعه افکنده میشوند.
و این در کشور در حال گذاری نظیر ایران که در این دیگردیسی از یک قرن و نیم به این طرف در نوسان است و به موانع متعدی روبرو است یکی از این موانع و ضدیت ها همین سوسیالیسم و ضدیت با مناسبات جدید است.
زمانی مانیفست درباره فئودالیته نوشت:
هنگامى که فئودالها ثابت ميکنند که شيوه استثمار آنها از نوع ديگرى و غير از شيوه استثمار بورژوازى بوده است، فقط اين نکته را فراموش ميکنند که آنان در اوضاع و احوال بکلى ديگرى که اکنون از ميان رفته است به استثمار مشغول بودند. هنگامى که آنها خاطرنشان ميکنند که در دوران سيادتشان پرولتارياى معاصر وجود نداشت اين نکته را فراموش ميکنند که اتفاقا بورژوازى معاصر ثمره ناگزير نظام اجتماعى آنهاست.
این مفهوم حقیقتی است که نه تنها پیرامون مناسبات فروافتاده فئودالی در کشور صادق است بل که در مورد دیگر مناسبات اجتماعی و استثماری و سرمایه داری که ماقبل از مناسبات اجتماعی مدرن و ماقبل از انقلاب صنعتی موجود بودند.
نباید از یاد برد آنچه که کاپیتالیسم و روابط کار وسرمایه خوانده میشود تنها محصول انقلاب صنعتی نیست. در انقلاب صنعتی کاپیتالیسم مدرنیزه میشود یعنی روابط مدرنی از کار و سرمایه بوجود می آید.
بنابراین هنگامی که سوسیالیسم خرده مالکی به کاپیتالیسم مدرن انتقاد می کند، از اختلاف اجتماعی فاحشی که میان کارگران و سرمایه داران در سطح روابط جدید بوجود می آید شکایت می کند، از بحران های ادواری که کاپیتالیسم مدرن را هرباره به زمین سیاه می نشانند گلایه می کند، و در ایران هشدار عدم پیروی از الگو های غربی و پیروی از شیوه های کاپیتالیستی توسعه را سر می دهد، و امروزه در پس جنبش وال استریت سینه چاک می کند... و ایران را ازامپریالیسم از مراحل عالی این کاپیتالیسم می ترساند،
این نکته را فراموش می کند که آنان در اوضاع و احوال بکلى ديگرى که اکنون در کشور در حال از ميان رفتن است به استثمار مشغول بودند و این وضع به عللی دیگر نمی تواند ادامه یابد. و هنگامى که آنها خاطرنشان ميکنند که در دوران سيادتشان پرولتارياى معاصر وجود نداشت و فقر و فائقه امروزی موجود نبود، یحران ادواری وجود نداشت، امیریالیسم و امپراطوری های مالی و خانمان برانداز امروزی نبودند و... در همه این حالات اين نکته را فراموش ميکنند که اتفاقا بورژوازى معاصر ثمره ناگزير نظام اجتماعى آنهاست و در نظام اجتماعی خرده بورژوایی نظر بی قانونی و افسار گسیختگی و سطح پایین روابط کار و... استثمار به مراتب وحشیانه تر و غیر انسانی تر بوده و است.
ادامه دارد...
و این در کشور در حال گذاری نظیر ایران که در این دیگردیسی از یک قرن و نیم به این طرف در نوسان است و به موانع متعدی روبرو است یکی از این موانع و ضدیت ها همین سوسیالیسم و ضدیت با مناسبات جدید است.
زمانی مانیفست درباره فئودالیته نوشت:
هنگامى که فئودالها ثابت ميکنند که شيوه استثمار آنها از نوع ديگرى و غير از شيوه استثمار بورژوازى بوده است، فقط اين نکته را فراموش ميکنند که آنان در اوضاع و احوال بکلى ديگرى که اکنون از ميان رفته است به استثمار مشغول بودند. هنگامى که آنها خاطرنشان ميکنند که در دوران سيادتشان پرولتارياى معاصر وجود نداشت اين نکته را فراموش ميکنند که اتفاقا بورژوازى معاصر ثمره ناگزير نظام اجتماعى آنهاست.
این مفهوم حقیقتی است که نه تنها پیرامون مناسبات فروافتاده فئودالی در کشور صادق است بل که در مورد دیگر مناسبات اجتماعی و استثماری و سرمایه داری که ماقبل از مناسبات اجتماعی مدرن و ماقبل از انقلاب صنعتی موجود بودند.
نباید از یاد برد آنچه که کاپیتالیسم و روابط کار وسرمایه خوانده میشود تنها محصول انقلاب صنعتی نیست. در انقلاب صنعتی کاپیتالیسم مدرنیزه میشود یعنی روابط مدرنی از کار و سرمایه بوجود می آید.
بنابراین هنگامی که سوسیالیسم خرده مالکی به کاپیتالیسم مدرن انتقاد می کند، از اختلاف اجتماعی فاحشی که میان کارگران و سرمایه داران در سطح روابط جدید بوجود می آید شکایت می کند، از بحران های ادواری که کاپیتالیسم مدرن را هرباره به زمین سیاه می نشانند گلایه می کند، و در ایران هشدار عدم پیروی از الگو های غربی و پیروی از شیوه های کاپیتالیستی توسعه را سر می دهد، و امروزه در پس جنبش وال استریت سینه چاک می کند... و ایران را ازامپریالیسم از مراحل عالی این کاپیتالیسم می ترساند،
این نکته را فراموش می کند که آنان در اوضاع و احوال بکلى ديگرى که اکنون در کشور در حال از ميان رفتن است به استثمار مشغول بودند و این وضع به عللی دیگر نمی تواند ادامه یابد. و هنگامى که آنها خاطرنشان ميکنند که در دوران سيادتشان پرولتارياى معاصر وجود نداشت و فقر و فائقه امروزی موجود نبود، یحران ادواری وجود نداشت، امیریالیسم و امپراطوری های مالی و خانمان برانداز امروزی نبودند و... در همه این حالات اين نکته را فراموش ميکنند که اتفاقا بورژوازى معاصر ثمره ناگزير نظام اجتماعى آنهاست و در نظام اجتماعی خرده بورژوایی نظر بی قانونی و افسار گسیختگی و سطح پایین روابط کار و... استثمار به مراتب وحشیانه تر و غیر انسانی تر بوده و است.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر