۱۳۹۳ آذر ۱۹, چهارشنبه

نگاهی به ..دیکتاتوری پرولتاریا- تراب ثالث- روبن مارکاریان - بخش سوم



پاسخ مارکس و تراب به سوال مذکور از پیش روشن است: بلی! نفس و محتوای هر دولت در شکل  و فرم حکومتی واحد و از پیش تعیین شده آن تظاهر می کند: چون ماهیت و اساس هر دولت، یک دیکتاتوری است، از این رو شکل  و فرم حکومتی هر دولتی اجبارا هم یک دیکتاتوری است.

مارکس و تراب و بسیاری کسان دیگر بر پایه همین فرمول بندی دیکتاتوری پرولتاریا را سر هم کرده اند. اما مارکس الزام دیکتاتوری و یا دولت پرولتری را یک الزام مطلق نمی داند بل موقت و بطور انتقالی و گذار و آنهم در مرحله انتقال به فاز اول و دوم جامعه اشتراکی و...

اما آیا این سر هم بندی دیکتاتوری پرولتاریا در مرحله گذار و انتقالی به فاز اول و دوم بدون ایراد است؟

در پاسخ به این پرسش توجه ها را به یک نکته که در بالا آورده شده جلب می کنم که مهم است:

مارکس و تراب و غیره انقلاب کارگری با هدف در هم شکستن ماشین دولتی، امحای طبقات و غیره را در عین حال به مفهوم یک دولت و به عبارت اولی یک دیکتاتوری می بینند

 یعنی در مرحله گذار به جامعه اشتراکی این ها به این نظرند که با هدف در هم شکستن ماشین دولتی و امحای طبقات و غیره بطور موقت تشکیل یک دولت و یک دیکتاتوری که مظهر انقلاب و اراده انقلاب است، ضروری است. از این دیده بدون تشکیل چنین دولت و دیکتاتوری، درهم شکستن دولت، مقاومت طبقات موجود و غیره ممکن نیست.

همان گونه که رفیق تراب به درستی اشاره نمود جامعه اشتراکی در فاز اول و دوم آن دارای دولت و دیکتاتوری نیست. در فاز اول و دوم جامعه اشتراکی، سخن از دولت سوسیالیستی یا دولت کمونیستی و یا دولت شوراها و غیره نمودن مانند هزیان گویی با هدف فریب کارگران انقلابی است.

 خوب. درست. پس این شوراها که می گویند که ابزار کنترل اقتصادی - اجتماعی اند، چه می شود؟ آیا در جامعه اشتراکی، شوراها وجود ندارند؟ آیا می شود جامعه اشتراکی بدون شوراها متصور شد؟ 

بدون دولت چرا! اما بدون شوراها خیر!

پس از پیش روشن است شوراها نهاد های دولتی و حکومتی و .. نیستند.  و به این مفهوم اهمیت شوراها در موقتی و گذرا بودن آنها نیست.

پس رابطه انقلاب کارگری با شورا ها چگونه است؟

در پاسخ  به اختصار باید گفت:

 انقلاب کارگری با هدف درهم شکستن ماشین دولتی و محو طبقات و غیره، و استقرار شوراها بر ویرانه آنهاست.

شورا یعنی فقدان بی دولتی . یعنی مظهر فقدان طبقات و از این نظر شورا را مظهر دموکراسی کارگری، یعنی شکلی از حکومت یک دولت کارگری خواندن، خبط محض است که توسل به آن بی علت نیست.

ادامه دارد.. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر