به یکی از استدلال هایی که برای پیشبرد خبط هایی که پیرامون ضرورت دولت و دیکتاتوری پرولتاریا در مرحله گذار دارند بهش اشاره کردیم
ضروت درهم شکستن قهر آمیز و انقلابی مقاومت و ماشین دولتی و طبقات موجود
بحث های زیادی در این زمینه کرده اند و برای این که بتوانند خبط خودشان را از ضرورت دولت و دیکتاتوری پرولتاریا در مرحله انقلابی پیش ببرند عمدا و آگاهانه هرباره پای سوسیال دموکراسی و طرفداران گذار مسالمت آمیز و صلح جویانه و یا پیروان آشتی آمیز بودن تضاد طبقاتی موجود را به پیش کشیدند و با غوغاسالاری و ایجاد گرد و غبار و مرتب کوبیدن بر سر حریف تا توانستند سعی کردند خبط خودشان را در پس انتقاد از رفرمیستها پنهان کنند.
خبط رفرمیسم از ضرورت و دگماتیزه کردن گذار مسالمت آمیز و صلح آمیز و دموکراتیک و غیره بحث من در این جا نیست. اما پاسخی که به خبط رفرمیسم به این شکل یعنی ضرورت دولت و دیکتاتوری پرولتاریا و غیره داده می شود کانون بحث ما در اینجاست.
من در این هیچ شکی ندارم که خبط دیکتاتوری و دولت پرولتاریا از خبط رفرمیسم استفاده ابزاری می کند تا خبط خودش را در پس انتقادی که به خبط رفرمیسم وارد است، هرباره پنهان کند.
پس اجازه دهید ما از ضرورت درهم شکستن قهر آمیز و انقلابی مقاومت و ماشین دولتی و طبقات موجود حرکت کنیم. آیا این انقلاب و قهر به مفهوم اعمال دولت و دیکتاتوری است؟
آیا می شود بر بنیان انقلاب و ضرورت قهر برای درهم شکستن دولت و امحای طبقات و.غیره ضرورت بنای دیکتاتوری و دولت پرولتاریا را پیش آورد؟
البته که نه!
جالب در این جاست این هایی که می خواهند بنام ضرورت انقلاب و قهر پای تشکیل دولت و دیکتاتوری را پیش بکشند از دو حربه بدین منظور استفاده می کنند
فرق میان مقوله دولت و حکومت
مسئله شوراها
فرق میان مقوله دولت و حکومت
ما قبلا دیدیم دولت مقوله ایی طبقاتی و اجتماعی و تاریخی است اما رژیم سیاسی و طرز حکومت و به اختصار حکومت، مقوله ایی مرتبط با اشکال دولت. یعنی اشکالی که هرباره یک دولت در آن تظاهر می کند، بهش رژیم سیاسی و به اختصار رژیم می گویند.
رژیم های یک طبقه و یک جامعه و یا یک شیوه تولید می توانند گوناگون باشند. اما در این رابطه آنچه از پیش مشخص است این است: جامعه اشتراکی دارای دولت و به عبارت اولی حکومت و رژیم نیست.
این ها برای که بتوانند خبط دولت ودیکتاتوری پرولتاریا را پیش ببرند مدعی اند: دیکتاتوری پرولتاریا یک دولت نیست بل حاکمیت پرولتری است. دولت با حکومت فرق دارد..
یعنی چه دیکتاتوری که به مفهوم مارکسی همان دولت بود، حال دیگر یک دولت نیست بل یک حکومت و یک رژیم سیاسی است؟
کدام رژیم سیاسی سراغ دارید که از مقوله دولت جدا باشد؟ کدام فرم از محتوایش جداست؟
از خبط گویی خسته که نمی شوند متوسل به شوراها می شوند تا خبط دیکتاتوری و دولت پرولتری را در پش ضرورت شوراها پنهان سازند.
مسئله شوراها
می گویند شوراهای کارگری مظهر حاکمیت کارگری است و چون می دانند شوراها ما را در تمام طول هستی جامعه اشتراکی همراهی می کنند، در ادامه و برای این که از تنافض درآیند مدعی اند: شوراهای کارگری دولت کارگری نیستند چون در طول هستی جامعه اشتراکی دولت موجود نیست. شوراهای کارگری ابزار و ارگان های سیادت و حاکمیت طبقه کارگرند!
سیادت و حاکمیت و طبقه و...؟ بر کی و در رابطه با کدام طبقات؟
اگر منظور مرحله انتقالی و انقلابی است، آنگاه مبحث شوراها فراتر از این مرحله انقلابی و انتقالی است. مسئله شوراها چه ربطی دارد به مسئله حاکمیت؟
اتفاقا رابطه شوراها و اتحادیه های کارگری با دولت یکی از موضوعات ضمنی بحث رفقا روبن و تراب بود که بیشتر از سوی رفیق روبن به میان کشیده شد.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر