۱۳۹۲ دی ۲۳, دوشنبه

به جای ملاحضات - اونیفکاسیون - 6

مطالبی که در پیش مطرح شده اند از یک جهت دیگر هم حائز اهمیت می باشند: نابودی سرمایه داری

براساس مطالب پیشین،  نگفته پیداست جامعه اونیک و اشتراکی آتی در  چهار مولفه با  شرایط اجتماعی امروزین انسان متفاوت است:


  1. اولا جامعه آتی یکتا جامعه بشری کره خاکی ما است.  جهان و یا گلوبوس وطن همه انسان ها قرار می گیرد.
  2. شکل مالکیت بر اقتصاد در جامعه گلوبال با شکل مالکیت بر اقتصاد در جامعه های پیشین متمایز و متضاد است. اگر در جامعه های پیشین این مالکیت خصوصی است در جامعه گلوبال ، این مالکیت بر اقتصاد، اشتراکی است. در این رابطه بیشتر توضیح خواهیم داد
  3. در آتیه این اقتصاد است که در خدمت جامعه انسانی است و نه برعکس نظایر وضعیت امروزین. از خودبیگانگی انسان و اسیر اقتصاد و مکانیزم های درونی آن بودن، از بین می رود
  4. رهایی از کار انسانی و اقتصادی عمومی می شود. نظر به رشد بسیار بالای فنی و .. رهایی کلیه انسان ها از  کار انسانی تضمین می شود
این که بشر امروزین  روزگاری به این چنین سطح از تکامل اجتماعی نایل خواهد آمد و یا این که براستی تاریخ ما را به این سمت رهنمون خواهد کرد.. گفتیم این ها مطالبی اند که مورد توجه ما در این ملاحضات نیستند.

در این جا این کافی است به  نکته های زیر توجه داشته باشیم:

  • تضاد جامعه سرمایه داری با جامعه جهانی آتی از حیث مالکیت بر اقتصاد در شکل خصوصی و اجتماعی آن است. در سرمایه داری این شکل خصوصی و در جامعه اشتراکی آتی این شکل عمومی است. برخلاف این گفتمان دایر براین  که در سرمایه داری تضاد میان کار وسرمایه است، ما می گوییم در این رابطه تضاد اصلی باز میگردد بر دو شکل از مالکیت بر اقتصاد: خصوصی و اجتماعی
بی شک جامعه کارگری از تضاد موجود میان دو شکل از مالکیت: خصوصی و عمومی به سود خود منتفع است. نفع اجتماعی کارگران در مالکیت عمومی و اشتراکی بر اقتصاد است و نه مانند سرمایه داران در مالکیت خصوصی. بنابر این آنچه در این در آغاز یک تضاد اقتصادی میان کار و سرمایه و سپس یک تضاد اجتماعی میان کارگران و سرمایه داران می نماید در اصل میان دو جامعه و دوشکل از مالکیت است. در این تضاد است که جامعه کارگری بنابر منفعت خود جانب مالکیت اشتراکی برعلیه مالکیت خصوصی را می گیرد. پس اگر چنین است پس تضاد میان سرمایه داری و کارگری چه می شود؟ آیا سرمایه داری و کارگری باهم تضاد ندارند؟

در این رابطه باید دانست که اصل این تضاد باز می گردد به انسان کارگر و انسان رها شده از  قید کار انسانی پس بدین مناسبت در بند بعدی

    • ما در این نکته اگر بخوبی دقت کنیم متوجه خواهیم گردید اصل تضاد اجتماعی میان انسان ها باز می گردد به کارگری و رهایی از کارگری .. بنابر این آنچه در ظاهر تضاد میان کارگر و سرمایه دار می نماید مولود یک تضاد تنها نیست. یعنی اگر فقط این تضاد در شکل مالکیت بر اقتصاد محدود می شد، با حل این تضاد تنها مسئله  هم حل بود اما آنجه سرمایه داری و کارگری خوانده می شود در عین حال و همزمان مولد تضاد میان کارگری و رهایی ازکار انسانی هم است. معقول است که ما وجه متضاد کارگری را در کارگری نکردن جستجو کنیم .و وجه متضاد مالکیت خصوصی بر اقتصاد را در مالکیت اشتراکی بر اقتصاد و تازه از مجموعه این تضادها در کارگری  و مالکیت خصوصی است که سرمایه داری داری شکل می گیرد و نه فقط از یک تضاد مالکیت خصوصی.
    • اما آنچه جامعه جهانی و اشتراکی خوانده می شود در یک مورد دیگر هم با جامعه های پیشین خود در تضاد است : در جامعه آتی این اقتصاد است که در خدمت جامعه بشری است و نه مانند امروز این جامعه انسانی که در چنگال اقتصادی تا سرحد خودبیگانی انسان گرفتار است. در این رابطه باید دانست همه اعم از کارگر و سرمایه دار گرفتار مکانیزم های اقتصادی و.. می باشیم نقطه مقابل این حالت اقتصادی است که در خدمت جامعه انسانی است. بدیهی می باشد در تضاد میان دو رابطه: جامعه اقتصادی یا اقتصاد اجتماعی، کارگران جانب دار اقتصاد اجتماعی هستند یعنی اقتصادی که در خدمت جامعه بشری است.

با آنچه گفته شد می توان متوجه شد یک مجموعه تضاد هایی مطرحند که در مجموعه آن کارگران منافع خود را تنها در تامین یک وجه آن تضاد ها می بینند:
  • تضاد میان وحدانیت اجتماعی و  کثرت اجتماعی  
  • تضاد میان مالکیت خصوصی  و اشتراکی بر اقتصاد
  • تضاد میان کارگری و رهایی از کار
  • تضاد میان جامعه اقتصادی و اقتصاد اجتماعی

ادامه دارد..


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر