امروزه ما با شناختی که از یک فرقه داریم بهتر از هر زمانی می دانیم که یک فرقه یک حزب سیاسی نیست لاکن مورخان ما تلاش بسیاری نموده اند تا از فرقه های کشورمان احزاب سیاسی و از فعالیت های فرقه ایی شان در کشور فعالیت های سیاسی بسازند.
به همین روال فعالیت های فرقه ایی در شدید ترین حالت آن که منجر به فعالیت های نظامی گردند و با حکومت وقت و یا دیگر فرقه های رقیب در افتند در اصل فعالیت های فرقه ایی باقی می مانند و ماهیت سیاسی به خود نمی گیرند.
برپایه همین اصل اشتباه بزرگ مورخین در برخورد به موسس فرقه اسلام یعنی محمد در همین نکته نهفته است.
محمد بنیان گذار دین و فرقه اسلام می باشد. نفس چنین دین و فرقه ایی با همه فعالیت هایی نظامی که محمد در راه به کرسی نشاندن این این دین و فرقه نمود هرگز به معنای این نبوده و نیست که محمد موسس یک حزب و یا فراتر از آن یک دولت و حکومت بوده است.
همین اشتباه اساسی است که تاکنون بسیاری را به این واداشته که بپندارند که نفس تشکیل انجمن و نفس دست بردن این انجمن به اسلحه و راه اندازی جنگ به مفهوم سیاسی بودن یک فرقه می باشد.
در واقعیت امر چنین برداشتی از سیاست، حکومت و حزب سیاسی تنها مختص کشورها و جامعه های استبدادی است که هر صدایی را حتی فرقه ایی را رنگ سیاسی به آن بخشیده و به عنوان مخالف سیاسی سرکوب کنند.
روی دیگر همین سکه در واقعیت باور در خود فرقه است که در یک فضای استبدادی امر چنان به او مشتبه می شود که توگویی فعالیت فرقه ایی از ماهیت سیاسی برخورد می باشد.
هیچ شکی نیست آفت فرقه هرگاه به جان حکومت یک کشور بیافت نظام سیاسی آن کشور دچار اختلال فرقه ایی شده و سیاست تابع نظام فرقه ایی میشود.
این آفت و پدیده البته که ما در ایران از دیرباز دچار آن بوده ایم به مفهوم این نیست که در صورت قدرت طلبی فرقه ، ماهیت فرقه هم سیاسی میشود. بل که برعکس ویژیگی فرقه زدگی سیاست و نظام در همین خیز احتمالی یک فرقه به حاکمیت و دچار کردن آن به آفت فرقه می باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر