۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

احزاب سنتی و نحوه برخوردهای استبدادی




در واقع بر بستر زمینه سنتی از جامعه است که این اندیشه و راه حل سیاسی و یا بهتر بگوییم این تفکر حزبی رایج شده است که فرد در قالب و هئیت سیاسی شاه، ولی فقیه، رهبر فرقه، ناجی خلق ، حزب، شورا و... در آمده و بدنبال این روان است که  همیشه چیزیی را بنام های نظیر آزادی، عدالت، رفاه و دموکراسی و.. به اهالی اعطا کند.

نمونه بارز آن شاید نمونه خمینی است. حال در تشریح این مطلب وعده های خمینی مهم نیستند و این هم مهم نیست که فردا بجای خمینی فرد دیگر، حزب ویا شورا نشسته است بل همواره و هرباره   این جریان  اساسی است که آدمی در اندیشه این است مطالبات اجتماعی خود نظیر آزادی، دموکراسی، رفاه و غیره و ذالک را از فردی، حزبی و شورایی انتظار داشته باشد و یا برعکس همان فرد و حزب و یا شور این اندیشه را در عموم الغا کند که توگویی اوست که برهر قیمت درپی استحقاق حقوق ملی است.

این اندیشه در هر سویه آن خواه از سوی مردم و خواه از سوی افراد و احزاب و شوراها و... در واقعیت خود یک اندیشه سنتی و برخاسته از جامعه و شرایط اجتماعی سنتی  کشوراست.

بر   پایه اندیشه سنتی است اکنون درست یا نادرست - کاری به آن نداریم - رجوی پیداشده است و در راستای مشی چریکی باقی مانده از نسل پیشین تحت عنوان مجاهدین خلق به مردم ایران وعده راستی، امانت داری و  برخلاف خمینی عدم خلف وعده و غیره می دهد و ...

مسلما بیشتر شما این را از او اخیر شنیده و یا خوانده اید که برخلاف خمینی و به عنوان ریاست شورای ملی مقاومت حتی به رضا پهلوی وعده مشارکت آزادانه در انتخابات ریاست جمهوری آینده می دهد.

در این جا در راستای مطلبی که داریم باید خاطر نشان سازیم چیزی که در این جا از اساس وارونه و از اساس استبدادی و به ازث رسیده از همان زمینه های سنتی جامعه کشور است این اندیشه است که فردی، حزبی، شورایی و... به خود حق اجازه تاسیس حکومت و تعیین نوع حکومت - حتی دموکراتیک و آزاد -  و  بر این اساس به عنوان تنها حاکم و حکومت قانونی  حق تعیین تکلیف برای مردم را  می دهد و لذا در این مناسبت مهم نیست که این منبع قدرت و  حاکمیت و این حاکم چقدر عادل و چقدر به وعده های خود در اعطای آزادی و دموکراسی بزای "خلق قهرمان ایران" وفادار است و یا نیست  بل که همواره و هرباره مهم و اساسی در این مناسبت خود این اندیشه خودمحورانه است که در کشور گاه در هیئت شاه، باردیگر در هئیت ولی فقیه و دیگر بار در قالب روشنفکر و چریک و قهرمان خلق و... ابراز می شود که گفتیم جملگی دارای ریشه ها و بار سنتی می باشند.

برای این که اشتباه نشود تاکید می شود در این جا سخن بر سر مخالفت با احزاب و شوراها و.. نیست بل که مخالفت با ماهیت سنتی و عقب مانده و لذا استبدادی تحزب در کشور است

متاسفانه برخوردی که از این احزاب برغم وعده های اخلاقی که می دهند مشاهده میشود درتناقض آشکار با اصول آزادی خواهانه و دموکراتیک می باشد.

در این مناسبت چیزی که با اندیشه اصلی این احزاب سنتی فرسنگها فاصله تاریخی دارد این اندیشه است که کانون تغییرات کشور ایران است و برای این تغییرات داخلی و تاریخی و اجتماعی طبقات و گروه های اجتماعی بخصوصی مطرح می باشند که از این تغییر و تحولات سودمند خواهند شد و برعکس طبقات و گروه های اجتماعی مطرحند که متضرر خواهند شد و لذا از دیرباز در برابر تغییر و تحولات ایستادگی کرده اند.

این که طبقات اجتماعی موافق و مخالف تغییر حق تحزب و حق تشکل و حق فعالیت سیاسی دارند و یا ندارند و این که این طبقات در آینه احزاب و سازمان ها و.. چگونه خواهند بود در این جا مطرح نیستند .

در این جا این نکته مطرح است که نحوه سنتی برخورد احزاب به مسائل اجتماعی و تاسیس حکومت و.. قرابتی با اصول دموکراتیک و آزاد مردم ندارد که مطابق آنها احزاب و سازمان ها پیوسته ثانونی و طبقات اجتماعی اساسی و پایه ایی برای تعیین امور می باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر