۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

بخش ششم - کارایی اقتصادی و جامعه



بنابراین   نظریه مونتاریستی و قدیمی   که در نگاه آن بهره سرمایه ها از منابع تجمع و رکود ثروت می باشند  خود معلول عقب ماندگی و رکود  و انسداد توسعه و رشد سرمایه هاست.

همان گونه که از آغاز سعی شد که نشان داده شود نظریه کلاسیک که از مخالفان سرسخت مونتاریسم بوده در رابطه با بهره سرمایه ها از آنجاییکه بهره سرمایه را به منبع درآمد-  و درآمد - سرمایه دار مبدل می سازد می بینیم چندان هم از مونتاریسم فاصله نگرفته است.

آدام اسمیت و همه آنهایی که از او متاثرند  بهره را درآمد صاحب سرمایه و کارمزد سرمایه می پندارند. آنها در ادامه به این نظرند رابطه بهره که کارمزد سرمایه دار می باشد با دستمزد کارگر که دسترنج جامعه کارگری است رابطه ایی است که در تناسب میان بهره و سرمایه می گنجند.

همان گونه که پیشتر هم یاد آور شدیم البته  نظریه کلاسیک نظریه رشد و توسعه تولید و یک نظریه متعلق به دوران رونق اقتصادی است یعنی بر خلاف نظریه مونتاریستی که برآمد خود مدیون دوران رکود اقتصادی و اجتماعی و عقب ماندگی است.


اما با این وجود حلقه اتصالی میان این دو نظریه حلقه بهره سرمایه هاست.

بهره سرمایه ها تا مادامیکه  در جایگاه واقعی اش مشاهده نشود کماکان به صورت یک نظریه مونتاریستی به بهره باقی خواهد ماند.

در کشورهای که رونق اقتصادی وجود دارد معمولا بهره سرمایه ها به جایگاه واقعی شان باز می گردند و به منزله منابع اصلی توسعه و رشد اقتصادی اجتماعی مورد مشاهده قرار می گیرند.

بدون تردید بهره سرمایه ها بخشی از بازدهی و بخش بازمانده از بازدهی سرمایه ها پس از حذف  بخشی که مصروف بازتولید و نگه داری و حفظ دوگانه می شود می باشد.

بازدهی سرمایه ها و سپس بازماندگی این بازدهی به شکل بهره از نظر کسی پنهان نمانده لاکن آنچه پنهان مانده   است جایگاه درآمد سرمایه دار در این روند بازدهی است.


بهره درآمد سرمایه دار نیست. جایگاه درآمد سرمایه دار در حوزه بازتولید و حفظ دوگانه می باشد. در مرحله بازتولید و حفظ دوگانه است که جامعه بالادست در کنار جامعه فرودست تحت عنوان کلی جامعه مولد صاحب درآمد می شود.

از دیرباز در تقسیم درآمده ها مسئله فقر و ثروت نمودار شده است. این تقسیم فقرو ثروت و تقسیم درآمدها در مرحله پیشا بهره صورت پذیر می گردد.

این مرحله پیشا بهره و مرحله بازتولید و مرحله حفظ دوگانه است که هرباره بطور سالانه فقر و ثروت را بازتولید و حفظ می کند.

بهره که ارزش افزوده است چنانچه به علل رکود اقتصادی و اجتماعی راه بازگشتش بسوی حیطه اقتصادی و اجتماعی را نیابد در دست صاحبان سرمایه مبدل به  ثروت و پول راکد می گردد.

پولد راکد و غیر اقتصادی و اجتماعی گرچه هرباره  منجر به افزایش  ثروت ثرومندان  می شود اما ابتدا به ساکن نقظه آغازین منبع ثروت  آنها نیست.


شاید این مبحث ما در دنیایی که عده قلیلی تنها با بهره سرمایه ها به زندگانی انگلی می پردازند و طبقه صاحب سرمایه اداره و مدیرت سرمایه ها را به طبقه مدیران سپرده  و این جامعه مدیران می باشند که جایگزین جامعه سرمایه داران و مالکان در حیطه اقتصادی شده اند،  مبحث خارج از واقعیتی بنظر آید.

لاکن باید با این وجود دانست جایگاه این جامعه مدیران در گذشته از سوی جامعه سرمایه داران اشغال می شده است. امروز در بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی نظر به تقسیم کار پیدا شده جامعه مدیران جایگزین جامعه سرمایه داران در حیطه اقتصادی شده اند.

جامعه سرمایه داران در چنین کشورهایی نظر به حجم وسیع بهره ها و عدم امکان بازگشت کلیه این بهره ها در حیطه اقتصادی عملا زمینه های مادی امکان تقسیم وظایف میان جامعه مدیران و جامعه سرمایه داران را مقدور می سازد.


ادامه دارد...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر