این نوشته در آغاز به منظور پاسخی به دوست گرامی گژدم تهیه شده بوده است. لاکن نظر به اهمیت آن و شکلی که این جوابیه در عمل به خود گرفت ترجیح دادم آنرا بطور مستقل منتشر نمایم و از این راه توجه دوست عزیزمان به آن جلب می نمایم.
ما همه بگونه ایی اظهار داریم که انقلاب نوین اقتصادی و به همراه آن عصر امپریالیسم نو که با این انقلاب نوین صنعتی همراه است موجباتی گشته اند که یک تجدید نظر در دیدگاه های گذشته که محصول انقلاب صنعتی پیشین و عصر ما قبل امیرپالیسم بوده اند را پیش از پیش ضروری گردانیده اند.
ضمن این که امر تجدید نظر و اصلاح در دیدگاه های گذشتگان در جامعه کارگری روشن است لاکن حدود ودامنه این اصلاحات چندان روشن نیست.
از آنجاییکه دیدگاه های گذشتگان بدون دشمنی ها نبوده و این امر دریک مبارزه اجتماعی امر طبیعی است حال نظر به تغییرات اجتماعی و اقتصادی که هنگامه مرحله نوینی در عصر نو را نوید میدهند این تجدید نظر را بیش از پیش به یک ضرورت تاریخی مبدل گردانیده است
از سوی دیگر هر تغییری در واقعیت ها حتی به قدر سر سوزنی مخالفین را از دیرباز مرغب به اعلام اشتباه بودن دیدگاه هایی نموده است که در جامعه کارگری از گذشته های دور رفته رفته شکل گرفته اند.
اما براستی این دیدگاه ها که جامعه کارگری را هرباره به خود مشغول میدارند کدامند؟ تغییر و تحولات جاری چه اصلاحاتی را در چه زمینه هایی در این دیدگاه های ضروری گردانیده است؟
همان گونه می دانیم در میانه یک مناسبات اجتماعی این یک امر طبیعی است که یک طرف رابطه که بر خر مراد سوار است تغییر و تحولات جاری در روابط انسانی را وسیله ایی جهت حقانیت تاریخی و اجتماعی آن روابط و نظام اقتصادی و اجتماعی گردانند که در آن جامعه کارگری طرف مظلوم و تحت ستم است: یعنی کاپیتالیسم.
بهر حال از آغاز از سوی جامعه کارگری تلاش هایی در جهت توضیح علل وضعیت رقت بار کارگری و راه رهایی از این شرایط رقبت بار وجود داشته است.
این درست نیست که ما حال بیاییم همه این تلاش ها را که در جهت روشنگری بوده اند در یک جا درست بدانیم. در این روند اشخاص کمی نبوده اند که تحقیقات نموده و اکتشافات و افشاگری هایی داشته اند.
از این روشنگری ها می توان به تلاش های مارکس اشاره نمود که به سهم خود برای مدتی طولانی کارگران جهان رامجذوب خود نمود.
نکته تعیین کننده در این رابطه پیوسته این افراد و راه ها نبوده اند بل که در اساس تلاش های بی وفقه جامعه کارگری در سطح جهانی برای یافتن راهی برای رهایی خود از یوغ روابط اجتماعی ناعادلانه ای بوده است که او در آن گرفتار است.
یعنی در واقع این همت بلند انسان کارگر و این تسلیم نشدن او و این از دست ندادن امید و این در پی توجیه روابط ظالمانه و ناعادلانه بر نیامدن هاست که ستودنی و باقی ماندنی می باشند...
ادامه دارد....
ما همه بگونه ایی اظهار داریم که انقلاب نوین اقتصادی و به همراه آن عصر امپریالیسم نو که با این انقلاب نوین صنعتی همراه است موجباتی گشته اند که یک تجدید نظر در دیدگاه های گذشته که محصول انقلاب صنعتی پیشین و عصر ما قبل امیرپالیسم بوده اند را پیش از پیش ضروری گردانیده اند.
ضمن این که امر تجدید نظر و اصلاح در دیدگاه های گذشتگان در جامعه کارگری روشن است لاکن حدود ودامنه این اصلاحات چندان روشن نیست.
از آنجاییکه دیدگاه های گذشتگان بدون دشمنی ها نبوده و این امر دریک مبارزه اجتماعی امر طبیعی است حال نظر به تغییرات اجتماعی و اقتصادی که هنگامه مرحله نوینی در عصر نو را نوید میدهند این تجدید نظر را بیش از پیش به یک ضرورت تاریخی مبدل گردانیده است
از سوی دیگر هر تغییری در واقعیت ها حتی به قدر سر سوزنی مخالفین را از دیرباز مرغب به اعلام اشتباه بودن دیدگاه هایی نموده است که در جامعه کارگری از گذشته های دور رفته رفته شکل گرفته اند.
اما براستی این دیدگاه ها که جامعه کارگری را هرباره به خود مشغول میدارند کدامند؟ تغییر و تحولات جاری چه اصلاحاتی را در چه زمینه هایی در این دیدگاه های ضروری گردانیده است؟
همان گونه می دانیم در میانه یک مناسبات اجتماعی این یک امر طبیعی است که یک طرف رابطه که بر خر مراد سوار است تغییر و تحولات جاری در روابط انسانی را وسیله ایی جهت حقانیت تاریخی و اجتماعی آن روابط و نظام اقتصادی و اجتماعی گردانند که در آن جامعه کارگری طرف مظلوم و تحت ستم است: یعنی کاپیتالیسم.
بهر حال از آغاز از سوی جامعه کارگری تلاش هایی در جهت توضیح علل وضعیت رقت بار کارگری و راه رهایی از این شرایط رقبت بار وجود داشته است.
این درست نیست که ما حال بیاییم همه این تلاش ها را که در جهت روشنگری بوده اند در یک جا درست بدانیم. در این روند اشخاص کمی نبوده اند که تحقیقات نموده و اکتشافات و افشاگری هایی داشته اند.
از این روشنگری ها می توان به تلاش های مارکس اشاره نمود که به سهم خود برای مدتی طولانی کارگران جهان رامجذوب خود نمود.
نکته تعیین کننده در این رابطه پیوسته این افراد و راه ها نبوده اند بل که در اساس تلاش های بی وفقه جامعه کارگری در سطح جهانی برای یافتن راهی برای رهایی خود از یوغ روابط اجتماعی ناعادلانه ای بوده است که او در آن گرفتار است.
یعنی در واقع این همت بلند انسان کارگر و این تسلیم نشدن او و این از دست ندادن امید و این در پی توجیه روابط ظالمانه و ناعادلانه بر نیامدن هاست که ستودنی و باقی ماندنی می باشند...
ادامه دارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر