۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

پاسخ سوم - کژدم گزنده و زمانی که «حماقت»؛ « فضیلت» نامیده میشود



با عرض ادب دوباره خدمت دوست گرامی کژدم عزیز!

موضوع رشد اقتصادی که شما مطرح می کنید یک موضوع بسیار جدی و مهمی است.  اهمیت آغاز یک انقلاب صنعتی- اقتصادی عظیم دیگر پس از آن عظمتی که لنگه آن در انقلاب ماشین یافت می شود، به نظر می آید  برهمگان چنان باید و شاید روشن نباشد.

این انقلاب اقتصادی نظیر انقلاب سلف خود  هستی اجتماعی ما را  دستخوش دیگرگونی های بسیاری خواهد  نمود. در راستای همین تحولات اجتماعی روابط اجتماعی ما انسان ها دستخوش تغییر و تحولات فراوانی خواهند شد.

این انقلاب اقتصادی نو که با کاربرد خلاقیت های نوین فنی آغاز گشته همان گونه که شما بدرستی اشاره نمودید شیوه های کهن - صنعت دودکش ها-  اقتصادی و به تبع آن روابط کهن اجتماعی که در تناسب با این شیوه های اقتصادی کهن واقع بود هاند - درهم شکسته و بساطشان را در هر مرحله از پیشرفت خویش برخواهد چید.

به  یک کلام:  انقلاب اقتصادی نو نوید دهنده یک شیوه اقتصادی نو ویک نظام اقتصادی نو و به تبع و بر اساس آن یک روابط اجتماعی نو می باشد.

بنابراین باید نگاه های محققین به شکل تجربی و علمی بایستی هرباره معطوف بر این انقلاب اقتصادی و به تبع آن انقلاب اجتماعی حاصله از آن باشد.

من در نگاه به این پدیده اقتصادی - اجتماعی به این  جمع بندی نمی رسم که ما سرانجام به این نتیجه خواهیم رسید که روند های اقتصادی حائز جایگاه زیربنایی در روند های اجتماعی و سیاسی نیستند.

بل که برعکس به این نظرم تجدید نظری در نحوه نگرش مادی - اقتصادی مان به تاریخ الزامی نیست. چرا که انقلاب اقتصادی نو سند و گواه دیگری به صحت نگرش مادی بر تاریخ اجتماعی انسان است.

البته این به این معنا نیست که نباید اصلاحات در نگرش ها گذشته انجام پذیر گردند  لاکن به این نظرم حیطه این اصلاحات  خود نگرش مادی به تاریخ  را شامل نمیشود.

از مورد درستی که شما به آن اشاره می کنید شروع کنیم.

شما می نویسید:

 اکنون رشد تکنولوژی حتی در جوامع بسیار عقب مانده نیز با نوعی از اوتوماسیون همراه است و این امر نیاز به کارگرانی متخصص دارد و یا اینکه کارگرانی که کارشان در حد فشار دادن چند سویچ میباشد.


این یک واقعیت است. ما همه به حقانیت این فاکت اظهار داریم. این آینده ما در حیطه اقتصادی و این شیوه تولیدی آینده ماست. همان گونه که شما به درستی اشاره می کنید این شیوه جدید اقتصادی روابط کار و سرمایه را دیگرگون خواهد کرد. این شیوه نوین اقتصادی به جای روابط کهن کار و سرمایه - کاپیتالیسم کهن و متعلق به صنعت دود کش ها - یعنی کاپیتالیسم ماشیتی و مکانیکی - یک کاپیتنالیسم نوین برپا خواهد ساخت .

در کاپیتالیسم نوین و در روابط اجتماعی نو در یک سو کارگران متخصص و در سو دیگر کاپیتالیست ها قرار دارند که متمرکز تر و فراملیتی تر از گذشته حضور به هم خواهند رساند .

پس مشترکا می توانیم از پیش اعلام کنیم شیوه اقتصادی نوین که محصول انقلاب نوین در اقتصاد و صنعت است انقلابی در جامعه کارگری و جامعه سرمایه داری ایجاد خواهد کرد.

در حیطه جامعه سرمایه داران این انقلاب به حیات طبقات درونی و طبقات پایین و متوسط آن بسود طبقات عالیه آن خاتمه خواهد داد.

معنای عملی آن این است که شیوه های جدید اقتصادی روند تمرکز سرمایه در دست کاپیتالیست ها را تشدید خواهد کرد.

باید توجه داشت شیوه های جدید اقتصادی تنها محدود بر کاربرد صنایع جدید نیست بل که سازماندهی های متمرکزتر که هرباره جهانی تر می شوندهم می باشد.

روند پیدایش انحصارات که خیلی پیشتر از انقلاب نوین آغاز گشته اکنون با انقلاب نوین اقتصادی وارد مرحله جدیدی گشته است - امپریالیسم نو -

نظر به این تغییر و تحولات اقتصادی عملا بخش وسیعی از سرمایه داران از سطح جامعه سرمایه داری به سطح جامعه کارگری تنزل خواهند کرد و من بعد در آتیه به شکل کارگران نوین متخصص اشتغال خواهند یافت.

این فرآیند سقوط به صفوف جامعه کارگری و به همراه آن سقوط گروه های اجتماعی میانی که تاکنون میان دو جامعه سرمایه داری و کارگری قرار داشته اند  آن انقلابی  که در جامعه کارگری جاری است - محو کارگران غیر متخصص - را محتوای انسانی جدیدی خواهد بخشید.

در یک کلام انقلاب نوین در حیطه اقتصادی رواتبط کار وسرمایه را در نتیجه تحولی که مسبب آن است پولاریزه تر از سلف خود - یعنی انقلاب دود کش ها - خواهد نمود.

این جمعبندی در عین حال به این معنا خواهد بود که انقلاب نوین اقتصادی  کاپیتالیسم دودکش ها را به کاپیتالیسم نوین متحول خواهد ساخت.

این امر بی شک منجر به کاهش آن  جمعیت انسانی خواهد شد که به سهم خود اقتصاد دودکش ها فرا خوانده بود. اما کاهش روند جمعیت انسانی به هر قدر باشد و به هر قدر پولاریزاسیون شدید باشد آنگونه که برخی می پندارند شیوه های جدید اقتصاد -اتوماسیون - قادر به نابودی کاپیتالیسم نیست بل که زمینه های نابودی کاییتالیسم را بطرز فاحشی فراهم  خواهد کرد.

حال که مبحث به این جا رسید اجازه دهید بر شالوده فاکت های جدید تاریخی نگاهی بیافاکنیم به نظریاتی که در گذشته در عرصه جامعه شناختی و تاریخ مطرح بوده اند بپردازیم و تجدید نظر های لازمه را در آن انجام دهیم.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر