۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

شهروند کیست؟ بخش دوم

باید توجه داشت تاکنون در این رویه گفته شده تغییرات اساسی صورت نگرفته است. تغییرات کمی بسیاری کرده است اما در اصل مدنیت و شهر نشینی، شهری گری و ... یعنی در اصل این پدیده . تغییرات جوهری و کیفی روی نداده است.

چنان که گفته شد مدنیت و شهروندی و به تبع آن شهروند تا به امروز پیوسته با دو معضل داخلی و خارجی دست به گریبان بوده است:


  • دسته های خارجی که او آنها را درست و یا نادرست بربر و قبایل وحشی می خواند
  • جامعه کار داخلی که از نظر او یک پدیده اقتصادی محسوب می شد

سپس برای همان اهداف دوگانه فوق دایر کردن دستگاه عریض و طویل دولتی بود که در ارتباط گسست ناپذیری با جامعه مدنی، یعنی جامعه بالادست و به تبع آن شهروندان قرار داشت.

ساده ترین بیان کنیم: حق حکومت کردن یک حق  انسانی و بشری نبود - اختلاف میان حقوق بشر و حقوق مدنی - بل که یک حق شهروندی بود و هر انسانی یک شهروند نبود. بطور کلی دو جامعه وجود داشت. جامعه بالادست که صاحب دولت بود و جامعه فرودست و کارگر که یک فاکتور و هزینه اقتصادی محسوب می گردید.

از همین رو  تا به امروز بر شالوده این قواعد و قانون مندی ها  که اندرون  شهروندان و شهروندی گری باقی مانده است وبه آن  رویکرد شهروندی و مدنی  اطلاق میشود  به هر گروه انسانی جامعه اطلاق نمی شود: از این منظر جامعه یعنی همان جامعه شهروندی.این ها وقتی می گویند جامعه ما - ودر سابق آن را با مقوله دولت برابر می دانستند  در قاموس شهروندی همان جامعه مدنی است .

پس جامعه مدنی، جامعه شهری، شهروندی، دولت، اقتصادی بودن جامعه کار و کارگری و... این ها همه از مولفه های  شهروندی است و  هر عضو این جامعه که شهروند خوانده میشود این رویکرد و این مولفه ها و ارزش ها را کم ویا بیش  بطور اتوماتیک با خود به یدک می کشد.

از نظر من از بزرگترین کشفی که بر علیه رویکرد شهروندی و مدنی تاکنون شده این می باشد که نشان داده شده است که از همان بدو پیدایش جامعه مدنی و به این معنا شهروندی جامعه کار و جامعه برده هرگز جزیی و طبقه ایی از جامعه بالادست، و جامعه صاحب دولت نبوده است.

این بزرگترین دروغی است که تا کنون شهروندان به کارگران و جامعه کارگری  تحویل  داده اند و آن این که که توگویی جامعه کارگری و کارگران  طبقه ایی از طبقات جامعه و از این راه جامعه حاکم - بخوان جامعه مدنی - میباشد.

البته این نافی این نیست که جامعه شهروندی و جامعه مدنی در روند زمان به طبقات درونی منقسم شده است. و به این اعتبار از یک جامعه بدون طبقات  به یک جامعه طبقاتی مبدل گردیده است لاکن  این هرگز به این معنا نبوده و امروز هم نیست که جامعه شهری و شهروندی با آن طبقات درونی اش، جامعه کار و کارگران را به منزله یک طبقه  در اندرون خود منسجم داشته است. و به این معنا کارگر یک شهروند و یک بورگر و یا یک بورژوا می باشد

 تشخیص این نکته برای ادراک مقوله شهروندی چیست و شهروند در یک کشور کیست مهم است.

بهر حال باید در نظر داشت جامعه کارگری امروز اشکال مدرن از همان جامعه بردگان می باشد که در آغازش جامعه شهروندی درجدا از جامعه برده و بر اساس کار بردگان و با سلب آزادی و حقوق انسانی شان بنا نهاده و از این راه  صاحب دولت بود...

ادامه دارد..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر