معضلی به نام ایدئولوژی در ایران را ادامه می دهیم با این نکته که معضل ایدئولوژیک در ایران تنها محدود به مکتب سازی از دین نیست.
به همان علل اجتماعی که ایدئولوژی و مکتب سازی از دین و مذهب در ایران باید وجود داشته باشد به همان علل اجتماعی مکتب سازی از وجوه متضاد دین هم ضروری است.
از همین روست که ما می بینیم که مکتب سازان در ایران به مکتب سازی از دین اکتفا نکرده و به دکان رقبای دینی خود هم سرکی کشیده اند.
ماحصل این اقدام ظهور یک مکتب و ایدئولوژی ضد اسلامی است که به گونه ایی در تمامی عرصه های تئوریک و ایدئولوژیک با حریف اسلامی خود در رقابت میباشد
از همین رو ما مشاهده می کنیم که در منارعه ایدئولوژیکی که این دو با هم راه انداخته اند از جمله این موضوع مطرح است که مکتب اسلامی در رابطه با هنر و زیبا شناسی، در رابطه با موسیقی و فرهنگ نظر مساعدی ندارد.
و یا یک ایدئولوگ ضد اسلامی دیگر به این نظر است که مکتب اسلام در رابطه با کار و اقتصاد و تولید و فلاحت و ... دارای احکام روشنی نیست.
سومی مکتب اسلام را از نظر سیاسی متهم به استبداد می کند.
چهارمی از نظر حقوقی و اخلاقی با اسلام مکتبی مخالف است
پنجمی به این نظر است که اسلام مکتبی بیشتر میلیتانت می باشد
ششمی فلسفه مکتب اسلام را بدور از خردورزی می داند و کاربرد عقل در مکتب اسلام را ناکامل، غیر اساسی و ... قلمداد می کند
و همین طور الی آخر...
جالب در رابطه با ایدئولوگ های ضد اسلامی و ضد دینی در این است که شما هرگز قادر به یک مباحثه منطقی با آنها که در آن متهم به جانبداری از دین و اسلام و .... شوید، نخواهید شد.
این ها اطمینان راسخ و مکتبی دارند که دین بطور کلی و اسلام علی الخصوص یک مکتب و یک ایدئولوژی با شالوده عقیدتی و لذا واهی بیش نیست.
از همین رو این ها به این نظرند که کلیت بنای یک مکتب دینی باژگونه است. یعنی به جای این بر روی پا قرار داشته باشد کله پاست.
در عوض مکتب دینی و اسلامی مکتبی قرار دارد که بر خرد و اندیشه ورزی استوار است. این ها در واقع پیرو چنین مکتبی هستند که راستین و حقیقی است.
از این رو در مکتبی که این ها ساخته و پرداخته اند دیگر مانند در مکاتب دینی و اسلامی دیگر آن ضعف ها و نقصان های نامبرده در بالا مشاهده نمی شوند.
به عبارت دیگر مکتب این ها ضد فرهنگی و ضد هنری و ضد موسیقی و.... نیست.
براستبداد متکی نیست.
از نظر حقوقی بر حقوق بشر استوار است و الی آخر..
بر پایه همین تضاد با مکتب دینی این ها به این نظرند که راهکرد مردم ایران در یک جایجایی ایدئولوژیک و مکتبی از مکتب اسلام و دینی به آن مکتبی است که این ها هرباره به اشکال گوناگون مبلغ آنند.
بر پایه همین رویکرد اگر تاکنون جامعه ایرانی بر پایه مکتب اسلامی به منزله جامعه اسلامی و دینی ساخته شده است این ها بر پایه مکتب و تئوری علمی خود به این اندیشه اند که من بعد باید در ایران یک جامعه مبتنی بر خردورزی که دیگر شالودی دینی ندارد برپا کنند...
ادامه دارد....
به همان علل اجتماعی که ایدئولوژی و مکتب سازی از دین و مذهب در ایران باید وجود داشته باشد به همان علل اجتماعی مکتب سازی از وجوه متضاد دین هم ضروری است.
از همین روست که ما می بینیم که مکتب سازان در ایران به مکتب سازی از دین اکتفا نکرده و به دکان رقبای دینی خود هم سرکی کشیده اند.
ماحصل این اقدام ظهور یک مکتب و ایدئولوژی ضد اسلامی است که به گونه ایی در تمامی عرصه های تئوریک و ایدئولوژیک با حریف اسلامی خود در رقابت میباشد
از همین رو ما مشاهده می کنیم که در منارعه ایدئولوژیکی که این دو با هم راه انداخته اند از جمله این موضوع مطرح است که مکتب اسلامی در رابطه با هنر و زیبا شناسی، در رابطه با موسیقی و فرهنگ نظر مساعدی ندارد.
و یا یک ایدئولوگ ضد اسلامی دیگر به این نظر است که مکتب اسلام در رابطه با کار و اقتصاد و تولید و فلاحت و ... دارای احکام روشنی نیست.
سومی مکتب اسلام را از نظر سیاسی متهم به استبداد می کند.
چهارمی از نظر حقوقی و اخلاقی با اسلام مکتبی مخالف است
پنجمی به این نظر است که اسلام مکتبی بیشتر میلیتانت می باشد
ششمی فلسفه مکتب اسلام را بدور از خردورزی می داند و کاربرد عقل در مکتب اسلام را ناکامل، غیر اساسی و ... قلمداد می کند
و همین طور الی آخر...
جالب در رابطه با ایدئولوگ های ضد اسلامی و ضد دینی در این است که شما هرگز قادر به یک مباحثه منطقی با آنها که در آن متهم به جانبداری از دین و اسلام و .... شوید، نخواهید شد.
این ها اطمینان راسخ و مکتبی دارند که دین بطور کلی و اسلام علی الخصوص یک مکتب و یک ایدئولوژی با شالوده عقیدتی و لذا واهی بیش نیست.
از همین رو این ها به این نظرند که کلیت بنای یک مکتب دینی باژگونه است. یعنی به جای این بر روی پا قرار داشته باشد کله پاست.
در عوض مکتب دینی و اسلامی مکتبی قرار دارد که بر خرد و اندیشه ورزی استوار است. این ها در واقع پیرو چنین مکتبی هستند که راستین و حقیقی است.
از این رو در مکتبی که این ها ساخته و پرداخته اند دیگر مانند در مکاتب دینی و اسلامی دیگر آن ضعف ها و نقصان های نامبرده در بالا مشاهده نمی شوند.
به عبارت دیگر مکتب این ها ضد فرهنگی و ضد هنری و ضد موسیقی و.... نیست.
براستبداد متکی نیست.
از نظر حقوقی بر حقوق بشر استوار است و الی آخر..
بر پایه همین تضاد با مکتب دینی این ها به این نظرند که راهکرد مردم ایران در یک جایجایی ایدئولوژیک و مکتبی از مکتب اسلام و دینی به آن مکتبی است که این ها هرباره به اشکال گوناگون مبلغ آنند.
بر پایه همین رویکرد اگر تاکنون جامعه ایرانی بر پایه مکتب اسلامی به منزله جامعه اسلامی و دینی ساخته شده است این ها بر پایه مکتب و تئوری علمی خود به این اندیشه اند که من بعد باید در ایران یک جامعه مبتنی بر خردورزی که دیگر شالودی دینی ندارد برپا کنند...
ادامه دارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر