در شماره قبل دیدیم رفیق منصور حکمت از معنای تاریخی و به این علت شناور مقوله "مردم" و یا "خلق" ابراز ابهام می نمایند:
- منصور حکمت:در مقابل حکومتهاى موجود که از نظر ايدئولوژيکى مشروعيت و منشاء قدرت خود را از منبعى ماوراء مردم و جامعه ميگرفتند، بورژوازى رو به رشد، توده مردم و مصلحين اجتماعى دولتهايى خواستند که منبعث از مردم باشند. البته خود اين خواست، همانطور که مبارزات دو قرن بعد تا همين امروز به روشنى نشان داده است خيلى مبهم است.
بهر حال ایشان دلایلی ارائه می دهند که در شماره پیشین درج است و درصورت لزوم می توان به آن مراجعه کرد. به نظر من این ابراز ابهام و ناروشنی پیرامون مقوله مردم و خلق ناشی از نگرش جزمی و غیر تاریخی رفیق منصور حکمت است که نه تنها در ارتباط با مفاهیمی قببل مردم و خلق بلکه بطور اساسی از ارکان بینش او در حیطه مسائل اجتماعی را تشکیل می دهد. کمونیسم کارگری در واقع حیات خود را مرهون همین جزم اندیشی به تاریخ و جامعه، مردم و انسان ه، آزادی و... است.
از همین رو در همین رابطه است که رفیق منصور حکمت این انتقاد را اساسا به شناور و تاریخی بودن مقوله خلق و مردم وارد می دانند که از پیش برایشان مفاهیم ثابتی وجود ندارند و در هر دوره تاریخی این مقولات مفاهیم دیگری به خود می گیرند. بطور نمونه در دوران تاریخی فئودالی مردم و خلق به غیر از مرحله بورژوایی تاریخ و در دوران کارگری تاریخ به غیر از دوران بورژوایی معنا می دهند.
از همین زاویه هم است که در دوران بورژوایی تکامل و در عصر دمکراسی نوین و بورژوایی تاریخ مردم و خلق گروه های اجتماعی دیگری از انسان ها و اهالی یک کشور را مشتمل می شوند تا در دوران فئودالی. این امر چنان است که به موازات تغییر در مراحل تاریخی و در دوران تحولات حتی خود انسان های یک کشور در این که کدامیک از گروه های انسانی از مردم و خلق ند و کدامیک نه با هم مدام در چالش در می افتند. ما نمونه آن را در مبارزات رهایی اهالی آلمان شرقی می بینیم که معترضین با شعار" ما مردم هستیم" در برابر ادعای حکومت مستبده شان که ادعای خلقی و مردمی داشت وارد صحنه سیاسی و مبارزاتی کشور شدند.
حال در مورد ایران هم به همین نحو است. در ایران هم بر حول و حوش مقولات مردم و خلق و این که این ها کدام اهالی و گروه های اجتماعی در کشور را شامل می شوند نزاع بی وقفه، آشکار و پنهان وجود دارد. بین ایرانیان که در پس جمهوری اسلامی مجتمع اند و خود را به این ترتیب مردم می خوانند تا مردمی که برای دمکراسی نوین و دمکراسی با بنیان های نوین تاریخی و اجتماعی هستند، فرق وجود دارد.
راه دوری نرویم همین رفیق منصور حکمت هم مقوله مردم را به مفهوم دیگری و بیشتر با غلظت کارگری و ضد بورژوایی و ضد بورژوازی آن بکار می برند تا به مفهموم اجتماعی از گروه های اجتماعی که در عصر بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی به منزله گروهای انسانی بالنده محسوب می شوند نظیر بورژوازی روبه رشد، کارگران در حال رشد .
این مقوله روبه رشد که در عصر بورژوایی تاریخ و تکامل اجتماعی در کشور مطرح است ودر مفاهیم و تعاریف مقولاتی نظیر مردم و خلق متبارز میشود نظیر بورژوازی روبه رشد، کارگران روبه رشد، جامعه روبه رشد و... ابداعات و اختراعاتی از اذهان بیماری نیستند که بتوان - آنگونه که رفیق منصور انجام می دهد - به سادگی از کنارشان گذشت.
- منصور حکمت:در مقابل حکومتهاى موجود که از نظر ايدئولوژيکى مشروعيت و منشاء قدرت خود را از منبعى ماوراء مردم و جامعه ميگرفتند، بورژوازى رو به رشد، توده مردم و مصلحين اجتماعى دولتهايى خواستند که منبعث از مردم باشند.
در دوران بورژوایی تاریخ مقوله هایی نظیر رشد و توسعه، ترقی و پیشرفت، تحول و انقلاب، تاریخ و حرکت و.... برای تعاریف مفاهیمی نظیر مردم و خلق، حکومت و دمکراسی، جمهوری و ... مهم و تعیین کننده اند.
من متاسفم از این که رفیق بدون توجه به این جهات مهم که در سنت چپ رادیکال وجود داشته اند با مسامحه از کنار این مقولات و مسائل گذر نموده و با انتشار ابهام و شک و تردید پیرامون آنها به پای نقد آن چپی می نشینند که ما در ایران رویکرد تاریخی به مسائل اجتماعی را مدیون آن هستیم.
متاسفانه در اوج بحرانی که این چپ رادیکال را بطور گسترده فرا گرفته بود و در سایه سرکوب هایی که جمهوری اسلامی بر این چپ تحمیل نمود چپ رادیکال هرگز فرصت این را نیافت در فرصتی مناسب به پالایش خود برداخته و در مسیر و سنتی که داشته خود را تکامل دهد و در عوض با حرکتی مواجهه گشت که از همان اوان در رویارویی با چپ رادیکال با نفوذ در محافل و گروه های آن قصد فروپاشی درونی آن را داشت.
در این مکان پیش از ادامه بحث پیرامون شناور و تاریخی بودن مقولات خلق و مردم و درست بودن چنین امری نگاهی گذرا به این بیافکنیم که آیا در عمل و نه در حرف خود رفیق منصور حکمت مقوله مردم را به صورت تاریخی آن بکار نمی برده اند؟
- منصور حکمت :بعلاوه، بخاطر بياوريم که چگونه، بخصوص با انقلاب انفورماتيک و الکترونيک چند دهه اخير، رسانه هاى جمعى و ژورناليسم رسمى بار اصلى تحميق و تهديد مردم را، که قبلا کار کليسا و ارتش و پليس بود، به اشکال مدرن تر و "بدون دخالت دست" بر عهده گرفته اند.
- در کشورهايى که سوسياليسم بورژوايى در اشکال مختلف دست بالا داشته، شوروى سابق يا اروپاى شمالى براى مثال، فرد ايمن تر و مطمئن تر است، اما به همان درجه به دولت بورژوايى وابسته تر و در زندگى خود از آن متاثرتر است. اختيارات حقوقى دولت بورژوايى در دست بردن به پارامترهاى اقتصادى و سياسى و فرهنگى زندگى مردم وسيع تر است.
- مادام که جامعه طبقاتى است، مادام که دولت و ايدئولوژى حاکم بورژوايى و ابزار سيادت طبقه بورژواست، مکاتب بورژوايى هر تعريفى از آزادى بدهند جزئى از مکانيسم و دم و دستگاه محدود کردن آزادى توده مردم کارکن در جامعه اند. نميتوان طبقه حاکمه داشت و آزادى سياسى واقعى هم داشت. جامعه طبقاتى نميتواند جامعه اى آزاد باشد.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر