این رویکردی که من در این مکان دارم به این شکل پالایش و صیقل شده و به قولی قرن بیست ویکمی - و دردهه بیستم آن - از چپ رادیکال قرن گذشته ارائه می دهم در واقعیت امر اساسا همان چپ رادیکالی است که رفیق منصور حکمت پیدایش و ورشکستگی آنرا با التزام رکاب به بن رسیدن توسعه صنعتی در ایران مبنایی قرار داده اند که بر آن اساس زمینه های پیدایش کمونیسم کارگری در کشور فراهم و توجیه می شود.
ایشان در دهه نود قرن گذشته به هنگامی که این مصاحبه را با نشریه حزبی انترناسیونال انجام میداده اند - که در این جا از جانب من اساس این نفد و بررسی کمونیسم کارگری قرار گرفته , نظر به فروپاشی بلوک شرق آغاز فروپاشی های دیکتاتوری های نظامی و آغاز عصر پارلمانتاریسم، دوران خصوصی کردن ها و پایان دولت گرایی و... را پیش بینی می کردند.
از زمان انجام این مصاحبه تا کنون 18 سال گذشته و در این اثنا به علت مرگ نابهنگام رفیق منصور حکمت او دیگر در میان ما نیست. اما ما در عوض شاهد بهار عربی و سقوط یک به یک دیکتاتوری های نظامی در منطقه هستیم.
اتقاقا عصری که عصر سقوط دیکتاتوری های نظامی نام دارد کماکان ادامه دارد. نظر به وقایاع اخیر در تونس و پیروزی انتخاباتی اسلامیست ها و .... می توان تا به جهاتی به هوش و ذکاوت رفیق متصور در پیش بینی درست وقایع درود فرستاد و احسن گفت.
لاکن همان گونه که دوستان و رفقا می دانند صرف نظر از این پیش بینی ها از اوضاع سیاسی کشور های منطقه نه از رژیمی که در ایران به نام جمهوری اسلامی و پیروزی اسلامیست های بر سر کار آمد می توان به عصر پیروزی دمکراسی نتیجه گیری کرد و رسید ونه می توان خاتمه عصر دیکتاتوری های نظامی در منطقه را برابر با پایان یابی عصر توسعه صنعتی و به بن بست رسیدن آن دانست.
به عبارت دیگر نه پیروزی جمهوری اسلامی و نه پیروزی دیگر حکومت های جدید در منطقه را می توان به پیروزی دمکراسی در منطقه تلقی کرد.
در این رابطه از رفیق منصور حکمت پرسیده شد و او در جواب چنین می گوید:
- منصور حکمت: اتفاقا بنظر ميرسد بحث پيروزى دموکراسى اين اواخر فروکش کرده باشد. دو سه سال پيش در اوج اين بحث استنباط خودم را گفتم. "عصر سقوط ديکتاتورى ها" همان موقع هم فرمول توهم آميزى بود که ورد زبان سياستمداران ليبرال و روشنفکران ناراضى کشورهاى عقب مانده و بلوک شرق بود. اين گواه دلخوشى هايى بود که اينها نسبت به گرفتن پاداشى به مناسبت پيروزى غرب بر شرق داشتند. خيلى زود معلوم شد که از اين خبرها نيست. اگر يادتان باشد براى مثال جمهوريخواهان ايرانى حتى کفش و کلاه کرده بودند که به تهران بروند و آغاز اين عصر را در رکاب "پرزيدنت رفسنجانى" جشن بگيرند. امروز دارند تلفاتشان را ميشمارند. بهرحال با اين فرمول اين تيپ اجتماعى و به دنبال آنها بخشى از مردم محروم چه در غرب و شرق و چه به اصطلاح در جنوب، پشت آلترناتيوهاى دست راستى جديد و دورنماى نظم نوين جهانى آمريکا و غرب به خط شدند. اين توهمات امروز بشدت تضعيف شده. معلوم شد که پايان جنگ سرد با گسترش آزادى ها و حقوق انسانى و يا صلح و صفاى اجتماعى مترادف نيست. برعکس همه دنيا دارد از رويدادهاى هولناک سه سال اخير و ناامنى سياسى و اجتماعى در سطح بين المللى حرف ميزند.
- اين واقعيت دارد که تعدادى از رژيمهاى نظامى، عمدتا در آمريکاى لاتين، جاى خود را به دولتهاى سيويل داده اند. اما اين بخودى خود هنوز چيز زيادى راجع به شدت و ضعف استبداد و توتاليتريسم نميگويد. رژيمهاى نظامى تنها شکل و يا حتى رايج ترين شکل استبداد سياسى نبوده اند. در اغلب موارد جايگزينى حکومتهاى نظامى با حکومتهاى غيرنظامى تغيير فاحشى در راه و رسم دولت و حتى بافت آن بوجود نياورده است. تا آنجا که به توتاليتريسم، يعنى تسلط نهاد دولت بر همه فعل و انفعالات سياسى و فرهنگى، مربوط ميشود با عروج حکومتهاى اسلامى و نيز با گسترش قدرت رسمى کليسا در کشورهاى مختلف، اين جنبه اتفاقا در بعضى رژيمها تقويت شده است. جايگزينى حکومتهاى نظامى پيشين با حکومتهاى سيويل در برخى کشورهاى فقيرتر، که عمدتا بر طبق برنامه و تقويم مصوب خود رژيمهاى نظامى جلو رفته است، بيش از آنکه ناشى از تعرض آزاديخواهى باشد، ناشى از فاکتورهاى اقتصادى در اين کشورها و نتيجه ته کشيدن کاربست اجتماعى رژيمهاى نظامى در اين کشورها بوده است.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر