۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

قسمت هفتم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


من در شماره پیشین از یک رابطه منطقی میان جزء "مناسبات اجتماعی" و کل "جامعه" سخن راندم و اکنون در این مجال شایسته است که به این مبحث بازگردم و با صحبت هایی که پیرامون اصول انقلاب و تحول اجتماعی داشتیم از آن در ارتباط با انقلاب جاری ایران مورد بهره برداری قرار دهم.

برخلاف پنداشت جزم گرایان انقلاب لیبرال دمکراتیک جاری کشور محدود به محصور به ادعاها و باورها و رویا های اسطوره ایی و بی پایه یک بورژوازی بالنده و به اصطلاح ملی و لیبرال نیست که در سودای یک سرمایه داری توسعه یافته و ملی و ایرانی در کشوری تحت سلطه و و توسعه نیافته در عصر سطه جهانی امپریالیسم می باشد.

خیر. چنان که تا کنون دیدیم این مهم بیش از هر چیز بخشی از تاریخ و مرتبه ایی از مراتب تاریخ فراشد اجتماعی کشور ماست که به جامعه و تاریخ اجتماعی ایرانی در تمامیت آن مربوط می شود و حتی چنانچه از منظر منافع آتی و عدالت خواهانه کارگران هم که شده به انقلاب لیبرال دمکراتیک جاری بنگریم این مرحله باید به اجراء در آید و این تکه از تاریخ کشور باید طی شود و پشت سر گذاشته شود.

اتفاقا در این مسیر است که بر پایه همان مکانیسم تخریب و سازندگی گفته شده در بالا از دل توسعه مناسبات اجتماعی منفردا موجود و نوین کلیت تازه ایی پدیدار می گردد که جامعه نوین نام دارد. این جامعه و ساختار نوین نظر به پویایی تاریخ اجتماعی انسان پس از پیدایش بار دیگر و این بار از نو دستخوش قضاوت تاریخی می گردد و متعاقب آن عصر حقانیت آن به پایان می رسد و زمینه برای جامعه نوین دیگری بر اساس همان خشت امکاناتی که جامعه پیشین در کشور نهاده است بوجودمی آید.

اما جزم گرایان وطنی ما خشت بروی خشت نهادن های تاریخی را ، این تبدیل جزء های مناسبات اجتماعی به کلیت یک جامعه را نمی بینند و نمی بینند که در هر مرحله از تاریخ تکامل اجتماعی یک کشور سطحی از نیروها مولده و پتانسیل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و.. کشور ایجاد می شود که در تعاقب آن سطح عالی تر و مرحله عالی اجتماعی سپس براه خواهد افتاد.

برای روشن تر شدن مطلب عرض می کنم. به این اعتبار ما مجاز نیستیم چون خود را نظربه زمانه مان در کشور مدرن و لیبرال دمکرات می خوانیم در انتقاد به مراحل پیشین تاریخی مان یعنی به مراحلی که پیش از ما آمدند و رفتند و غیره بنای ناسپاسی را بنهیم.

فراموش نباید کرد که گذشتگان خشت هایی را قبل از ما بر زمین این کشور نهاده اند که ما اکنون توانا می سازد که با بهره برداری از آنها بتوانیم خشت های خود را بروی آنها بنهیم و ایران را به مرحله عالی تری از" آنچه هست " از نظر اجتماعی ارتقاء دهیم.

من در این عبارت تاکید دارم به "آن چه هست". این هستی اجتماعی که ما جامعه اش می خوانیم در صورت زوال یافتن و کهنه شدن که تاکنون پیرامون آن سخن رانده ایم، به این معنا نیست که تا کنون برای تاریخ تکامل اجتماعی کشور دستاوردی به ارمغان نیاورده است. چنین از تاریخ گذشته فهمیدن این ضرر را دارد که ما اهمیت و جایگاه انقلاب خودمان را به خوبی ادراک نکنیم و در آینده سازی هم بمانیم.

در خطاب به جزم گرایان این را می گویم. ما باید "آن چه را که هست" در همه حالات مد نظر خود قرار دهیم. فرقی نمی کند خواه در مقام مخرب و خواه در مقام سازنده. چراکه شما در هر مقطع از تکامل تاریخ اجتماعی کشور تان تنها قادرید" آنچه را که هست " نابود کنید و بر پایه امکاناتی که او به اختیار شما قرار می دهد بنای اجتماعی خود را استوار سازید.

شما می خواهید جامعه سرمایه داری را در کشور تان نابود کنید - تاکید می کنم نه جزء به جزء مناسبات اجتماعی سرمایه داری را که جامعه سرمایه داری در کلیتش از آن سر بیرون می آورد - در این رابطه به مثال درخت و جنگلی که قبلا گفته شد، توجه کنید - آنگاه شما مجبورید تنها در صورتی جامعه سرمایه داری در کشورتان را نابود کنید که این جامعه محتضر از قبل از هستی برخوردار باشد.

والا چگونه می توان جامعه ایی را در کشور نابود کرد که تاریخ هنوز در حال ساختن آن است. و تحول و انقلاب اجتماعی کشور هنوز با همه مصائب داخلی و خارجی در پی ایجاد و هستی بخشدین به آن است؟

مگر چنین جامعه ایی در واقعیت کشور از وجود خارجی برخوردار است که شما در پی نابودی آن هستید؟

مگر در هر مقطع از تحول و انقلاب اجتماعی در کشور چنین نیست که جامعه ایی که کهنه است، چون دارای حقانیت تاریخی نیست ، لذا باید برود و جامعه نوینی باید زاده می شود که جایگزین آن گردد؟ اگر چتین است پس آنگاه به ما بگویید در مقطع کنونی کشور قابله تاریخ در پی زایش کدام جامعه است؟ یا بهتر بگوییم در پی تخریب کدام جامعه موجود است و در پی سازندگی کدام جامعه نوین می باشد؟

این دیگردیسی از کدام حالت تاریخی موجود به کدام حالت تاریخی مطلوب در جریان است؟

این که در جواب گفته می شود جامعه سرمایه داری باید نابود گردد در ما این پرسش را بر می انگیزاند این کدام جامعه سرمایه داری است که در کشور موجود است و از هستی برخوردار است و باید نابود گردد؟

و متعاقب آن این کدام جامعه نوین است که بر ویرانه های جامعه و بنای سرمایه داری کهن باید مستقر شود؟

بگذارید برای پاسخ به این پرسش ها به تاریخ جاری و حاضرین کشور خودمان مراجعه کنیم یعنی بر پایه "آنجه هست"و نه از روی خواسته ها و مطالبات و آرزوی هایی که از نابودی جامعه سرمایه داری و استقرار عدالت اجتماعی در پهنه گیتی بطور کلی در سر داریم حرکت کنیم و دنبال پاسخی باشیم...

ادامه دارد...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر