۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

قسمت دوازدهم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


بر گردیم به این مسئله که صرف نظر از خاستگاه اجتماعی این جزم گرایان رویکردشان ارتباطی با رویکرد کارگری ندارد.در طول این پروسه کشدار انقلاب که بیش از یک قرن و نیم طول کشیده است نه می توان جامعه کارگری را مصون از ضعف ها دانست و نه بورژوازی لیبرال - که در اردوگاه مدرن علیه سنت مطرح است - از این ضعف ها مبرا بوده است.


بهر حال این یک ضعف عمومی است که کل این اردوگاه اجتماعی و تاریخی را به عللی در بر گرفته است. نظر به تضاد درونی - تضاد کار و سرمایه - این اردوگاه بر کسی پوشیده نیست که میان روش کارگری و روش بورژوایی در انقلاب لیبرال دمکراتیک اختلاف وجود دارد. اما این اختلافات هر قدر هم فاحش باشند نباید روزی وحدت شکن گردتد.

از این دیده که انکار مرحله تکامل اجتماعی ایران عملی نیست ، یعنی از منظر ضرورت تاریخی حل تضاد موجود میان سنت و مدرنیته و لذا پیشبرد انقلاب و تکامل جاری کشور، از منظر چنین رویکرد تاریخی - که ما آن را به سهولت چنین می نامیم - به اختلافات و وحدت های میان اردوگاه مدرنیته نظر افکندن، آنگاه داده هایی حاصل می شوند که بر شالوده آن فرقی و مرزی ایچاد میشود با داده های منظری که جزمی است و به این اختلافات و وحدت ها در اردوگاه انقلاب از زاویه جزمی خود نظر می افکند

جزم گرایان در اصل و اساس خود انقلاب لیبرال دمکراتیک و مرحله همراه با آن را پذیرا نیستند. بر این پایه طبیعی است که چون از منظر تضاد کار و سرمایه مطلقا به مسائل اردوگاه ترقی خواهان نگریسته میشود اولا نه تنها این اردوگاه وجود خارجی نمی یابد و به تیع آن فقط تضاد کار و سرمایه مطرح است ثانیا چون هدف مشترک و وحدت بخشی که انقلاب و تحول اجتماعی لیبرال دمکراتیک باشد - و بر این پایه منافع مشترک - وجود خارجی ندارد آنگاه آنچه که به چشم می آید اختلافاتی است که گرچه از حقانیت برخوردارند اما عمده کردن آن عملا مانعی است در برابر منافع مشترک و حل آن.

بر این اعتبار هم است که از منظر جزمی روش های کارگری و روش های بورژوایی در انقلاب لیبرال دمکراتیک مطرح نیستند چرا که نتیجه منطقی این است که تاکتیک های مختلف پیوسته بر شالوده اهداف مشترک شکل می گیرندو زمانی که استراتژی واحد و وحدت بخشی وجود ندارد، هنگامی که ما- کارگران - خودمان را با بورژوازی لیبرال در یک اردوگاه بر علیه سنتی ها احساس نکنیم و تنها از منظر کار و سرمایه آنها را می بینیم آنگاه طبیعی است که با آنها هم اختلافی بر سر روشها و تاکتیکهای پیشبرد انقلاب لیبرال دمکراتیک نداریم.

به این ترتیب - یعنی بر شالوده منظر جزمی - آنگاه طبیعی است که عملا دو اردوگاه شکل می گیرند که یکی اردوگاه سرمایه داران است که در آن بورژوازی لیبرال به همراه بورژوازی سنتی مکان گرفته اند و دیگر اردوگاه کار است که کارگران با دیگر متحدان به اصطلاح زحمتکش خود در آن واقع اند.

به این ترتیب است که همه چیز پیرامون دو تاریخ و دو مرحله تاریخی و دو جامعه از سرمایه داری به هم میریزند. و من بعد دیگر دو بورژوازی و دو نیروی اجتماعی و طبقاتی که تاریخا و اجتماعا از هم مجزا هستند وجود نخواهند داشت . من بعد رویکرد تاریخی از وجود خارجی برخوردار نخواهد بود. من بعد فرقی میان مرحله تاریخی قرون وسطایی و مرحله نوین تاریخی وجود ندارند. من بعد این دو، دو جامعه متفاوت نیستند.
من بعد کل تاریخ بشری یه صورت جزمی مبدل می شود به تضاد اساسی کار و سرمایه که گفتیم یک مناسبات و روابط اجتماعی است. و به این ترتیب جامعه ها و نظام ها تا سر حد روابط و مناسبات اجتماعی شان فروکش می کنند و ....

بیهوده نیست که از منظر رویکرد جزمی دو بورژوازی ایران - سنتی و مدرن که از دو اردوگاه مختاف تاریخی و اجتماعی اند - در یک کاسه اجتماعی ریخته می شوند و هریک به سهم خود مبدل به دو قشر از اقشار مختلف یک طبقه واحد یعنی بورژوازی مبدل میگردند.

اما این بورژوازی که ماحصل وحدت این درهم ریزی جزمی است یک موجود تاریخی نیست. بل که یک موجود جزمی و انتزاعی است که برپایه تجریدات و انتزاعات فلسفه مآبانه و بر پایه جوهر مشترک سرمایه شکل گرفته است والا در عمل و در پراکسیس دارای وجود و هستی خارجی نیست.

بسیاری از خوانندگان از مواضع جزم گرایان پیرامون جمهوری اسلامی و جنگ قدرت درون آن مطلعند. از زمانی که یک بورژوازی در کارخانه تجرید و انتزاع زاده شد آنگاه تا زمانی که جمهوری اسلامی نظام سیاسی این بورژوازی تجریدی و جزمی مبدل شود فاصله ایی نخواهد بود.

بر پایه همین انتساب نظام حاکم به بورژوازی تجریدی است که جنگ قدرت میان سنتیون که در اردوگاه مرتجعین جاری است و منتسب به لایه های درونی بورژوازی سنتی در ایران می باشد مبدل به اختلافات و منازعات درونی میان اقشار و لایه های گوناگون بورژوازی تجریدی و جزمی می گردد.

جالب این است که بر پایه این منظر جزمی، بورژوازی تجریدی از دو لایه و قشر سنتی و مدرن تشکیل یافته و یکی خواهان ارجاع ایران و دیگری خواهان ترقی کشور می باشد و همین اختلافات منافع و رویکرد میان اقشار گوناگون بورژوازی تجریدی به میان جمهوری اسلامی ایران هم منعکس می گردد و آنرا مبدل به نظامی می سازد که تاریخا دارای ماهیت دوگانه است.

اما همان گونه که می دانید از این منظر تجریدی، آنچه اکنون عمده می باشد ، تضاد اساسی کار و سرمایه و رابطه کارگر و سرمایه داراست. بر پایه این تضاد نظام جمهوری اسلامی ایران نماینده سیاسی بورژوازی تجریدی و جامعه سرمایه داری تجریدی است. جامعه ایران سرمایه داری است و چون در ایران جامعه سرمایه داری غالب است به تبع آن نظام سیاسی آن هم که جمهوری اسلامی است نماینده جامعه غالب می باشد.

در ادامه می دانیم که این ها می گویند دیکتاتوری و دمکراسی دو روی یک سکه واحدند. دیکتاتوری از جامعه سرمایه داری جدایی ناپذیر است چرا که این دیکتاتوری یک دمکراسی برای جامعه سرمایه داری است. تمام لایه های بورژوازی اعم از مستبدین و دمکرات بر اعمال استبداد بر کارگران وحدت نظر دارند. و آن ترقی خواهی که فشر بورژوازی لیبرال می گوید تنها گفتمانی جهت فریب کارگران بیش نیست. ترقی و رهایی از یوغ وابستگی و غیره از رویاههای بورژوازی لیبرال است و اسطوره بیش نیست چرا که سرمایه داری یعنی وابستگی و وابستگی یعنی سرمایه داری و دیکتاتوری و سرکوب و..

ادامه دارد...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر