۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

قسمت چهاردهم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


این مبحث اقتصاد و جامعه را پیش از بستن اجازه دهید در قالب کلمات دیگری ریخته و بگونه دیگری مطرح کنیم. بر بسیاری از خوانندگان مبحث رابطه سطح نیروهای مولده و سطح مناسبات اجتماعی مبحث دیر آشنایی است. رابطه اقتصاد و جامعه ایی که در شماره پیشین داشتیم در واقع همین مبحث رابطه میان سطح نیروهای مولده و سطح مناسبات اجتماعی است. از دیرباز در ارتباط با مبحث نیروهای مولده که امروزه از آن با عنوان نظام اقتصادی و یا شیوه های اقتصادی و تولیدی نام می بریم این مطاب مطرح بوده که تناسبی میان شیوه - فرماسیون - اقتصادی و فرماسیون اجتماعی وجود دارد. اهمیت این تناسب به قدری است که شیوه اقتصادی و تولیدی و یا هر سطح از تکامل اقتصاد کشور همواره با سطحی از تکامل اجتماعی یعنی با فرمی از جامعه بشری در تناسب و هم آهنگی قرارداشته است.

از اینرو گفته میشود که انسان ها - جامعه انسانی - به هنگام اقتصاد و تولید با نظمی خاصی اجتماعی وارد اقتصاد می شوند که نوع و سطح این نظام اجتماعی در تناسب قرار دارد با سطح تکامل اقتصاد و با شیوه ایی که با آن اقتصاد می شود. آن شیوه اقتصادی که در دل این نظام اجتماعی رشد می یابد تا زمانی که تناسب اقتصاد و جامعه حفظ شود به رشد و نمو خود ادامه میدهد. اما از زمانی که رشد نیروهای مولده و اقتصادی به درجاتی رسید که تناسبی با سطح تکامل نظام اجتماعی ندارد هنگامه انقلاب و تحول شروع میشود و در هنگامه انقلاب و تحول آن نظام اجتماعی که به نیروهای مولده و اقتصادی جدید پوشش می دهد نقش نیروهای انقلابی - اجتماعی جدید را ایفا می کند.

در این مبحث همان گونه که می بینید سخن از تضاد کار و سرمایه و یا ناعادلانه بودن و یا عادلانه بودن مناسبات اجتماعی و به تیع آن جامعه و نظم جدید نیست. بل که سخن بطور کلی از تناسب اقتصاد اجتماعی و جامعه انسانی است.

برای این بحث مهم این است که بدانیم مبحث انقلاب لیبرال دمکراتیک ایران یک مبحثی از تناسب اقتصاد و نیروهای مولده کشور از یکسو و از سوی دیگر جامعه انسانی در کشور است.

ما اگر بخواهیم سطح نیروهای مولده و اقتصادی کشور از "آن چه که هست" به آنچه که تاریخا باید باشد به مرحله عالی تر ارتقا دهیم به تناسب با سطح جدید نیروهای مولده و اقتصاد درکشور آن مناسبات اجتماعی و نظام اجتماعی پدیدار خواهد شد که با سطح جدید اقتصاد کشور در هم آهنگی قرار دارد آنگاه چنین نظامی در عمل صرف نظر از فرم و شکل آن سرمایه داری خواهد بود.

ما این مبحث را در ارتباط با راه رشد غیر سرمایه داری و سرمایه داری دولتی قبلا داشته ایم. اما این که این جزم گرایان برغم این دستاوردهای به اصطلاح تئوریک با رد همه این مباحث ارزنده به تکه های تئوری قدیمی انقلاب سوسیالیستی چنگ زده اند این مبحث دیگری و ریشه ها و علل خود را دارد.

به این ترتیب باز گردیم به مبحث رابطه درونی اردوگاه انقلاب و به دو تاکتیک کارگری و بورژوایی از انقلاب لیبرال دمکراتیک.
من قبلا هم اشاره کردم توپ انتقاد را به زمین هم پرتاب کردن بی آن که در این میان به ضعف های خود و به ضعف های عمومی توجه کنیم حلال مشکلات انقلاب ما نیست.

من معلوماتم قد نمی کند که ما از چه زمانی تلاش نمودیم مفهوم چنین اردوگاهی از نیروهی ترقی خواه - خواه کارگری و خواه بورژوایی - را درک کرده و بر پایه روح آن از همین حالا شالوده های دولت آینده را پایه گذاری کنیم.

براستی تاریخ نزدیکی کارگران و بورژوازی لییرال بر حول پرنسیب های انقلاب لیبرال دمکراتیک به چه زمانی باز می گردد؟ آیا چنین اردوگاهی اصلا تشکیل شده است؟ اگر آری علل از هم پاشیدگی آن چه بوده است؟ کوشش های بعدی در احیای آن چرا به نتیجه نرسیده اند؟ اگر این اتحاد احیاء نمی شود پس چگونه می توان با این وجود از استقرار نظام لیبرال دمکراتیک آتی سخن راند؟

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر