۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

قسمت دوم - مقطع کنونی تکامل اجتماعی ایران- مرحله حاضرین انقلاب ایران


هدف من در این نوشته ها مدافعه از بورژوازی لیبرال و به اصطلاح ملی نیست. گرچه پیروان رویکرد جزمی مدافعان انقلاب لیبرال دمکراتیک را پیوسته در مظان این اتهام خود قرار می دهند که آ نها در کلیت خود پیروان و مدافعان بورژوازی ملی و لیبرال می باشند.

این اتهام بی جهت نیست. بطور کلی از مرحله لییرال دمکراتیک تکامل اجتماعی کشور تا کنون این نظر مسلط بوده است که نظر به این که این مرحله تکامل کارگری نیست و درواقع مرحله ماقبل سوسیالیستی است لذا انقلابی است تماما و به شکل غیر دمکراتیک در دست بورژوازی لیبرال و به اصطلاح ملی.

ما برای فهم هرچه بیشتر ابعاد و جوانب انقلاب لیبرال دمکراتیک بهتر است قدری پیرامون این تز در ارتباط با مرحله لیبرال دمکراتیک تکامل اجتماعی مکث کنیم.

همان گونه که در بالا عرض شد نظریه مسلط از انقلاب لیبرال دمکراتیک دلایل کافی در دست دارد که در نهایت مدعی آن باشد که انقلاب لیبرال دمکراتیک یک کلیت تمام بسته در دست بورژوازی و سرمایه داری لیبرال و ملی است.

چون فهم نظریه جزمی انقلاب سوسیالیستی و برخورد به آن برای تدقیق نظریه انقلاب لیبرال دمکراتیک مهم است من توجه شما را به این ترتیب به این نکته جلب می کنم که این رویکرد که مبتنی است بر این که کلیت انقلاب لیبرال دمکراتیک در دست بورژوازی لیبرال و ملی است در واقع نظریه است که همچنین مورد پذیرش پیروان انقلاب سوسیالیستی می باشد. اما با این تفاوت که جزم گرایان به این نظرند چون در انقلاب لیبرال دمکراتیک کارگران محلی از اعراب ندارند وچون انقلاب لیبرال دمکراتیک از نظر اجتماعی متکی به جامعه غالب یعنی سرمایه داری نوین است و چون لیبرال دمکراسی در کلیت آن در دست بورژوازی است و به این اعتبار مفاهیم بورژوایی و غیر کارگری است و چون کارگران از آزادی و دمکراسی بورژوایی طرفی نمی برد لذا به این علل گفته شده کارگران از مشارکت در این فاز تاریخی سر باز زده و به نحو جزم گرایانه در پی انقلاب سوسیالیستی و کارگری خود خواهند بود که در آن در ازای آزادی و دمکراسی دروغین بورژوازی عدالت اجتماعی و حکومت شورایی و .... از موجودیت برخورداراست ....


یعنی بدینسان تز لیبرالیستی از مطالقیت بورژوایی انقلاب لیبرال دمکراتیک دارای چنان مقبولیت عامه شده است که در حقیقت مورد پذیرش پیروان انقلاب سوسیالیستی هم واقع گردیده است. چون این تز مهم است اجازه دهید در اطراف آن بیشتر مکث کنیم.

ما اگر بتوانیم زمانی این تز را که به انقلاب لیبرال دمکراتیک مطلقیتی در دست بورژوازی لیبرال و ملی می دهد را رد کنیم و نشان دهیم که مفهوم لیبرال دمکراتیک انقلاب جاری ایران به این معنا نیست که این یک آزادی و دمکراسی در دست مطلقه جامعه سرمایه داری غالب است یعنی آن طور که لیبرالیسم مدعی انقلاب لیبرال دمکراتیک است آنگاه ما به این ترتیب نه تنها ضربه به لیبرالبیسم وادعای مطلق گرایانه و مالکانه اش از دمکراسی وارد نموده لیم بل که به سهم خود هم فرش را از زیر
پای پیروان انقلاب سوسیالیستی کشیده ایم.

همان گونه که قبلا ذکر شد از دیر باز لیبرالییسم که یک مکتب بورژوایی است در تلاش این بوده که از آزادی و دمکراسی مفاهیمی را به دنیا ارائه دهد که در آن هیچ جایی برای کارگران کشور نباشد. آنها برای بیرون راندن کارگران از جبهه آزادی و دمکراسی که حتی آن را در بسیاری از حکومت های لیبرال خود در سطح دنیا عملی ساخته اند و سپس هم همان پراکسیس خود را به سطح تئوری های دانشگاهی کشانده اند در همه جا مدعی این شدند که عصر نو عصر انقلابات سرمایه داری و انقلابات بورژوا - دمکراتیک است و در این عصر نه تنها جامعه سرمایه داری نوین "غالب "است بل که همچنین این تنها بورژوا ها هستند که "حاکم" می باشند.

از همین جاست که در قاموس بسیاری از زبان های دنیا و از جمله در زبان فارسی خودمان مفاهیم غلبه اجتماعی مترادف عبارات حاکمیت سیاسی گردیده است.

و از همین جاست که پیرامون تئوریزه کردن مقوله دولت گفته شده است که آن جامعه غالب در هر دوره تاریخی - از راه غلبه اجتماعی خود حاکمیت سیاسی را هم - دولت را هم - از آن خود می کند.

وقتی این امر به این گونه شماتیزه و دگماتیزه گشت و به صورت یک اصل در آمد آنگاه نتیجه منطقی آن برای مشارکت کارگران ایرانی در امر انقلاب لیبرال دمکراتیک به یکی از دو شکل کنونی است

1-امرحاکمیت در مرحله انقلاب لییرال دمکراتیک امری متعلق به جامعه غالب یعنی سرمایه داری است. لذا در استقرار دولت سرمایه داری کارگران باید به ارتش پیاده نظام برای استقرار حاکمیت سرمایه داری مبدل شوند. مشارکت در دولت سرمایه داری امر کارگران نیست. دولت باید متعلق به سرمایه داران باقی بماندو دمکراسی و لیبرالیته در واقع تقسیم قدرت میان لایه ها و اقشار مختلف سرمایه داران است.

2- در این شکل دوم پذیرفته می شود که شکل نخست درست می باشد لذا بر کارگران است که به آزادی و دمکراسی که امری بورژوایی است پشت پا زده و راه استقرار دولت کارگری را پیشی گیرند . آزادی و دمکراسی امر کارگری نیست .


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر