۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

کوتاه و مختصر!

من به اندازه لارم نظریاتم را پیرامون موضوع و الزام رعایت تقسیمبندی موجود میان  شعور و روبنای طبقاتی و رونمای فکری و کاذب بیان نمودم.

 در این رابطه به یک نکته توجه رفقا و دوستان را جلب می کنم که نکته تجربی است و رفقا و دوستان خود بارها در مباحث و پلمیک هایی که با مخالفین داشته اند از آن استفاده کرده اند.

 ما در مباحث مان به کرات توجه ها را به این مورد جلب می کنیم که شعور یک کاپیتالیست، شعوری آکادمیک نیست که او در دانشگاه  آموخته و یا  ایدئولوژیک و فکری نیست که در  نزد یک فیلسوف و ایدئولوگ طبقه اش تحصیل کرده باشد. یعنی این شعور نه آکادمیک است و نه تحصیلی و مکتبی.

شعور طبقه کاپیتالیست بر شالوده موقعیت مادی- اقتصادی اش
تعیین می شود. به عبارت عامیانه این جیب کاپیتالیست است که هرباره  شعورش را تعیین می کند. این یعنی چه؟

 این  هرباره به این معناست آن لیبرالیست ها، آن مرکانتلیست ها و آن مکتب داران و ایدئولوگ های   در خدمت کاپیتالیستها، این ها نیستند که شعور کاپینالیستها را تعیین می کنند. این ها نیستند که کاپیتالیست بودن را خواه از نظر مادی و خواه از نظر شعوری تعیین می کنند.

 این هرباره به این معناست که کاپیتالیست بودن جدا از ایدئولوگ ها و ایدئولوژی کاپیتالیستی وجود خارجی دارد. و این کاپیتالیست بودن فقط مادی نیست بل که هرباره به شکل شعوری هم است.

 پس اگر چنین است پس اگر هستی کاپیتالیستی بطور مادی و  بطور شعوری همزمان  جدا از ایدئولوژیهای کاپیتالیستی، جدا از فلسفه و مکاتب کاپیتالیستی از موجودیت برخوردارند، آنگاه این پرسش مطرح است فایده این فلسفه ها و مکاتب، خلق این ایسم ها برای چیست؟

 این جاست که با مارکس باید گفت : برای وارونه جلوه دادن، فلسفه بافی و برای رد گم کردن کاپیتالیسم. یعنی باید هرباره در نظر داشت این تلاشهای فرهنگی، و این فرهنگ و مکتب سازی هایی که ایدئولوگ های کاپیتالیستی هر باره به خرج می دهند هیچ نیست جر این که هستی اجتماعی کاپیتالیسم را در زیر ابرهای تیره و تار مکتب و جهان بینی و ایدئولوژی پنهان سازند و با کله پا کردن و وارونه سازی هرباره کاپیتالیسم آنرا به عنوان یک عقیده و یک تراوش ذهنی به خورد کارگران بدهند که توگویی  این هایی که هرباره  در کارخانه مکتب سازی ها  ساخته و پرداخته  می شوند بر پایه عقلانیت استوار  می باشند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر