۱۳۹۲ فروردین ۱۰, شنبه

تئوری دو ملت چیست؟ قسمت دوم

در پاسخ به پرسش هایی که در شماره پیشین مطرح نمودیم باید دانست که کفه سنتی کشور تا به امروز هیچ تردیدی به خود راه
نداده که ملت و جامعه جدید یک جامعه با ماهیت ملی نیست و به عبارت دیگر جامعه و ملت در حال رشد  و توسعه  با تمامی روابط درونی اش اعم از کارگران، طبقه متوسط و بورژوازی باید نابود شود.

البته راه ها نابودی که سنتی ها پیش روی می نهند در آن اتفاق نظر ندارند. بطور نمونه سنتی های چپ راه جدایی از راه سنتی ها راست مطرح می کنند. لاکن فصل مشترک و عمومی در سنتی ها اعم راست و چپ دولتی کردن به عنوان یک شیوه برای نابودی مناسبات و جامعه روبه توسعه در کشور است.


از همین منبع های سنتی- خواه راست و خواه چپ - است تهاجم گسترده علیه بورژوازی لیبرال صورت می گیرد. از دیده سنتی ها بورژوازی لیبرال یا به قولی ها قول آنها لیبرال ها سرکردگی ملت جدید را بعهده دارند و دولت مدرن که پاسخ گوی نیازهای اجتماعی ملت جدید است را همین بورژوازی لیبرال تشکیل می دهد.

از همین رو تمام دستجات سنتی عمده نفرت خود نسبت ملت و روابط اجتماعی جدید  و در حال توسعه را  معطوف بر همین آقایان جدید که بورژوازی لیبرال باشند  می نمایند تا متوجه کارگران نوین و فابریک ها.

و در عوض سنتی ها چپ که سخنگوی کارگران در روابط اجتماعی سنتی و پیشین کشور می باشند از برادران و رفقایشان یعنی کارگران فابریک ها مطلبند که برای نابودی جامعه سرمایه داری وابسته و بطور کلی برای نابودی سرمایه داری در کشور از دادن دست دوستی به لیبرال ها خود داری کنند.

به این ترتیب این ها هرباره از کارگران نوین می خواهند از انقلاب بورژوا دموکراتیک استنکاف کنند و به صفوف شان برای نابودی سرمایه داری در کشور بپیوندند. آنها می گویند بورژوازی لیبرال که به استثمار کارگران جدید اشتغال دارد مانند سگ زرد که برادر شغال است با بورژوازی سنتی و ملی از یک طبقه واحد می باشند و ابندو باید نابود شوند.

اما براستی دادن دست دوستی به بورژوازی لیبرال، انقلاب بورژوا - دموکراتیک چیست که این گونه کلیه سنتی ها ازآن نفرت دارند؟

آیا انقلاب بورژوا دموکراتیک یک انقلاب بورژوا لیبرال است و در آن دولت از سوی لیبرالها تشکیل می گردد و کارگران نقش و سهمی در رهبری و تشکیل دولت جدید ندارند؟

آیا انقلاب بورژوا دموکراتیک آن گونه است که سنتی ها می گویند؟

حقیقت این است ملتی که با ملت دیگر رابطه خصمانه دارد و کمر به نابودی آن بسته است این نفرت خود را محدود نمی کند.  از همین رو هم است که از سوی سنتی ها سیلی از تهمت ها سوی ملت نوین و جامعه نو و روبه پیدایش روان است.

نسبت دادن انقلاب بورژوا دموکراتیک به بورژوازی لیبرال - به اختصار لیبرال ها - و سرانجام حواله دادن این انقلاب در پیروی از مکتب و ایدئولوژی لیبرالیسم تنها یک نمونه کوچک برای سیاه سازی حریف تاریخی است.

لاکن انقلاب بورژوا دموکراتیک  آن گونه که تاکنون در نگاه سنتی و ارتجاعی و بازدارنده به آن نگریسته شده و به آن حمله شده است برابر با انقلاب بورژوا لیبرال و برابر با رهبری و آقایی این بورژوازی در این انقلاب نیست.

من همان گونه که در راهکرد برای برون رفت از وضعیت کنونی تشریح نمودم عمده تهاجم و نوک پیکان حمله انقلاب بورژوا دموکراتیک  جامعه سنتی و پیروان انقلاب بورژوا تئوکراتیک می باشد.

انقلاب بورژوا دموکراتیک در پی حل تضاد موجود میان دو ملت بسوی ملت نوین و سربلند و بالنده است. در پی حل تضاد عمده در یک کشور در حال گذار و در حال توسعه می باشد.

انقلاب بورژوا دموکراتیک در اهداف خود بر این نکته  تاکید دارد که کشور آن قدر که از عدم توسعه یافتگی انقلاب صنعتی دچار مشکلات شده است از رشد و توسعه آن رنج نمی برد. و به این ترتیب به این نکته تاکید دارد این ملت سنتی است که مایه عقب ماندگی، مشکلات عدیده اجتماعی و... است و نه ملت نو و بالنده.

اتهام این که جامعه  و ملت نو حاصل رشد نیافتگی جامعه و ملت کهن  بوده و از دل توسعه آن سر بر نیاورده و یک نوزاد اجنبی است و لذا حقانیت ندارد این انتظار بی پایه را ایجاد می کند که توگویی انقلاب صنعتی در سایر کشورها مانند انگلستان هرباره تکرار اختراع ماشین ها بخار در سطح ملی بوده است و اساسا این انتظار که گویی چنین امری از امر انقلاب صنعتی و یا هر انقلاب فنی دیگر عملی است.

ادامه دارد..






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر