هیچ تردیدی در این نیست که انقلاب صنعتی محصول درجات عالی رشد یافتگی بورژوازی سنتی و صنعتی شدن و رشد
مانوفاکتورها در کشور انگلستان و در هیچ کشور دیگر بطور نمونه ایران و یا چین، اسپانیا و یا حتی فرانسه و آلمان و ژاپن بوده است . فقط در انگلستان.
مانند اسپانیا و کشورهای مشابه ما دارای یک بورژوازی سنتی و محافظه کار شدیم که نظر به درجات رشد نیافتگی اش حتی بیشتر دست به دامن استبداد شد تا از نهضتی که همراه با رواج انقلاب صنعتی در کشور برای آزادی و دموکراسی بود پشتیبانی کند.
این بورژوازی در اوج ابراز تمایلات ضد دموکراتیک و ضد آزادی خواهانه خود حمایت های بی دریغ خویش از استبداد را توامان با حمایت از مشروعه خواهی و حکومت بورژوا تئوکراتیک نمود. باید توجه داشت حکومت تئوکراتیک در اوج فئودالیته و قرون وسطی مطرح بوده است و در دوران گذار از فئودالیته و پیدایش بورژوازی و صنعت فاصله گرفتن از تئوکراسی و حکومت واتیکان و از این رو ایجاد حکومت های ملی راه بسیاری از کشورها بوده که در این دوران گذار از فئودالیته طی نمودند.
اما در ایران برعکس. در دوران گذار از فئودالیته بخصوص در قرون اخیر - در مصاف با مدرنیزاسیون و انقلاب صنعتی - بورژوازی سنتی بیشتر ابراز تمایل برای ایجاد یک حکومت تئوکراتیک و رنسانس حکومت واتیکان در کشور از خود نشان داده است .
مانند این که بخواهند ملت مدرن و بالنده را در بطن مادر سر ببرند جامعه سنتی بخصوص در اقشار و طبقات عالیه و میانی در قرون اخیر بیشتر تمایلات برای مشروعه خواهی و پرهیز از انقلاب بورژوا دموکراتیک از خود بروز داده است.
بورژوازی سنتی و جامعه سنتی این سرکوبی ملت جدید را توامان با یک ستیزه جویی علیه استعمار و تشکیل جبهه ضد امپریالیستی و بیگانه ستزی و حمایت از فرهنگ و منافع ملی و... نموده است
جالب در این است کلیه سنتی ها اعم راست و چپ مبارزه ضد امپریالیستی و بیگانه ستیزی و دفاع خود از فرهنگ ملی را جدا از ستیزه با پایگاه این امپریالیسم و بیگانه در کشور یعنی ملت جدید، روابط اجتماعی نوین و جلو گیری از انقلاب صنعتی در کشور است نمی بینند.
و در همین مشاهده است که نوک پیکان حمله علیه انقلاب بورژوا دموکراتیک متوجه به زعم ایشان رهبری شان یعنی بورژوازی لیبرال می نمایند.
اما راستی این لیبرال ها کیستند؟
تا جایی که ما می بینیم این لیبرال ها که سنتی ها می فرمایند همان بورژوازی ملی است که از صفوف خود این بورژوازی سنتی هرباره سر در می آورد و مانند سال های 20 -32 و سپس در انقلاب اسلامی دست در دست بازار و روحانیت همراه با همین طیف سنتی است.
یعنی به راستی این لیبرال ها که این سنتی ها می گویند شاخه ایی از خود همین سنتی هایند و در بیشتر موارد از خود همین آقازاده ها، بازاریان و تجار و در گذشته از اشراف و خوانین و فئودال های کشور سر بیرون آورده است.
یعنی به عبارت دیگر این بورژوازی لییرال که این سنتی ها می گویند در واقعیت امر سخنگوی بورژوازی صنعتی و بالنده و مدافع انقلاب بورژوا دموکراتیک و اتحاد با کارگران و طبقه متوسط نوین در کشور نیست بل که مانند بسیاری چیزهای دیگر در این کشور ساخته و پاخته های مصنوعی و از بالا برای جانشینی برای این و یا حزب واقعی و راستین در کشور می باشد.
این بورژوازی لیبرال که سنتی ها خلق کرده اند و دست در دست بازار و روحانیت دارد آنقدر گندکاری کرده است که واقعا باید به آنها ییکه می گوید اندیشه بورژوازی لیبرال در کشور اسطوره بیش نیست و ما دارای بورژوازی لیبرال در کشور نیستیم تا میزانی حق داد.
باید به آنها حق داد که می گویند ما اصلا بورژوازی که در انقلاب بورژوا دموکراتیک مطرح است نداریم. برخی این بورژوازی را همان طبقه متوسط یا به عبارت دیگر طبقه سوم می دانند که به این باورند این طبقه متوسط که حامی انقلاب بورژوا دموکراتیک در کشور باشد از وجود خارجی برخوردار نیست.
بهر حال این تئورهای در کنار تئوری دوملت مطرحند و پیروان خود را دارند.
حال به زعم برخی تئوری ها آیا ما بورژوازی نوین داریم، طبقه متوسط پشتیبان انقلاب بورژوا دموکراتیک داریم، کارگران نوین حامی انقلاب بورژوا دموکراتیک داریم , ملت نوین و بالنده داریم یا نه وخامت این ملت نو، ضعف و چند دستگی در میان شان به قدری است که توگویی اصلا به چشم نمی آیند.
این نوشته در چنین شرایطی زبان و سخنگوی این ملت سرکوب شده و نوین شده است ملیتی که هرقدر هم به چشم نیاید و نمی خواهند به چشم آید لاکن وجود دارد و حیاتش را به زمانی از انقلاب صنعتی و آغاز مدرنیزاسیون در کشور مدیون می باشد.
ملتی که زیر خرواری از ارتجاع، تهمت ها، چپ گرایی ها و... نحیف و زحمی نفس می کشد و در همه جا حامی سکولاریته، انقلاب بورژوا دموکراتیک، آزادی و دموکراسی ، انقلاب صنعتی و رفاه همگانی و ترقی و.. در کشور می باشد.
مانوفاکتورها در کشور انگلستان و در هیچ کشور دیگر بطور نمونه ایران و یا چین، اسپانیا و یا حتی فرانسه و آلمان و ژاپن بوده است . فقط در انگلستان.
مانند اسپانیا و کشورهای مشابه ما دارای یک بورژوازی سنتی و محافظه کار شدیم که نظر به درجات رشد نیافتگی اش حتی بیشتر دست به دامن استبداد شد تا از نهضتی که همراه با رواج انقلاب صنعتی در کشور برای آزادی و دموکراسی بود پشتیبانی کند.
این بورژوازی در اوج ابراز تمایلات ضد دموکراتیک و ضد آزادی خواهانه خود حمایت های بی دریغ خویش از استبداد را توامان با حمایت از مشروعه خواهی و حکومت بورژوا تئوکراتیک نمود. باید توجه داشت حکومت تئوکراتیک در اوج فئودالیته و قرون وسطی مطرح بوده است و در دوران گذار از فئودالیته و پیدایش بورژوازی و صنعت فاصله گرفتن از تئوکراسی و حکومت واتیکان و از این رو ایجاد حکومت های ملی راه بسیاری از کشورها بوده که در این دوران گذار از فئودالیته طی نمودند.
اما در ایران برعکس. در دوران گذار از فئودالیته بخصوص در قرون اخیر - در مصاف با مدرنیزاسیون و انقلاب صنعتی - بورژوازی سنتی بیشتر ابراز تمایل برای ایجاد یک حکومت تئوکراتیک و رنسانس حکومت واتیکان در کشور از خود نشان داده است .
مانند این که بخواهند ملت مدرن و بالنده را در بطن مادر سر ببرند جامعه سنتی بخصوص در اقشار و طبقات عالیه و میانی در قرون اخیر بیشتر تمایلات برای مشروعه خواهی و پرهیز از انقلاب بورژوا دموکراتیک از خود بروز داده است.
بورژوازی سنتی و جامعه سنتی این سرکوبی ملت جدید را توامان با یک ستیزه جویی علیه استعمار و تشکیل جبهه ضد امپریالیستی و بیگانه ستزی و حمایت از فرهنگ و منافع ملی و... نموده است
جالب در این است کلیه سنتی ها اعم راست و چپ مبارزه ضد امپریالیستی و بیگانه ستیزی و دفاع خود از فرهنگ ملی را جدا از ستیزه با پایگاه این امپریالیسم و بیگانه در کشور یعنی ملت جدید، روابط اجتماعی نوین و جلو گیری از انقلاب صنعتی در کشور است نمی بینند.
و در همین مشاهده است که نوک پیکان حمله علیه انقلاب بورژوا دموکراتیک متوجه به زعم ایشان رهبری شان یعنی بورژوازی لیبرال می نمایند.
اما راستی این لیبرال ها کیستند؟
تا جایی که ما می بینیم این لیبرال ها که سنتی ها می فرمایند همان بورژوازی ملی است که از صفوف خود این بورژوازی سنتی هرباره سر در می آورد و مانند سال های 20 -32 و سپس در انقلاب اسلامی دست در دست بازار و روحانیت همراه با همین طیف سنتی است.
یعنی به راستی این لیبرال ها که این سنتی ها می گویند شاخه ایی از خود همین سنتی هایند و در بیشتر موارد از خود همین آقازاده ها، بازاریان و تجار و در گذشته از اشراف و خوانین و فئودال های کشور سر بیرون آورده است.
یعنی به عبارت دیگر این بورژوازی لییرال که این سنتی ها می گویند در واقعیت امر سخنگوی بورژوازی صنعتی و بالنده و مدافع انقلاب بورژوا دموکراتیک و اتحاد با کارگران و طبقه متوسط نوین در کشور نیست بل که مانند بسیاری چیزهای دیگر در این کشور ساخته و پاخته های مصنوعی و از بالا برای جانشینی برای این و یا حزب واقعی و راستین در کشور می باشد.
این بورژوازی لیبرال که سنتی ها خلق کرده اند و دست در دست بازار و روحانیت دارد آنقدر گندکاری کرده است که واقعا باید به آنها ییکه می گوید اندیشه بورژوازی لیبرال در کشور اسطوره بیش نیست و ما دارای بورژوازی لیبرال در کشور نیستیم تا میزانی حق داد.
باید به آنها حق داد که می گویند ما اصلا بورژوازی که در انقلاب بورژوا دموکراتیک مطرح است نداریم. برخی این بورژوازی را همان طبقه متوسط یا به عبارت دیگر طبقه سوم می دانند که به این باورند این طبقه متوسط که حامی انقلاب بورژوا دموکراتیک در کشور باشد از وجود خارجی برخوردار نیست.
بهر حال این تئورهای در کنار تئوری دوملت مطرحند و پیروان خود را دارند.
حال به زعم برخی تئوری ها آیا ما بورژوازی نوین داریم، طبقه متوسط پشتیبان انقلاب بورژوا دموکراتیک داریم، کارگران نوین حامی انقلاب بورژوا دموکراتیک داریم , ملت نوین و بالنده داریم یا نه وخامت این ملت نو، ضعف و چند دستگی در میان شان به قدری است که توگویی اصلا به چشم نمی آیند.
این نوشته در چنین شرایطی زبان و سخنگوی این ملت سرکوب شده و نوین شده است ملیتی که هرقدر هم به چشم نیاید و نمی خواهند به چشم آید لاکن وجود دارد و حیاتش را به زمانی از انقلاب صنعتی و آغاز مدرنیزاسیون در کشور مدیون می باشد.
ملتی که زیر خرواری از ارتجاع، تهمت ها، چپ گرایی ها و... نحیف و زحمی نفس می کشد و در همه جا حامی سکولاریته، انقلاب بورژوا دموکراتیک، آزادی و دموکراسی ، انقلاب صنعتی و رفاه همگانی و ترقی و.. در کشور می باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر