۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

ایران تولید محور - بخش سوم



این بلوک بندی یاد آور همان بلوک بندی اردوگاه سوسیالیسم و اردوگاه امپریالیسم گذشته است که اکنون در مد نظر این ها جهان را به دو اردوگاه پیروان انقلاب سوسیالیستی و پیروان  کاپیتالیسم تقسیم میکند.

عرض کردم نظر به مبانی تحلیلی شان فرق نمی کند کشورتان از نظر رشد و تکامل بر کجای نمودار نردبان ترقی واقع است. این ها در افعانستان همین ادعا را دارند که در ایران دارند و در ایران کنونی سوسیالیسم به همان میزان  در کردستان عملی است که در بلوجستان عملی است و....

اما در مورد این عملی بودن اجازه دهید نکته ایی را عرض کنم که مهم است. چرا که وقتی پای عملی بودن به میان می آید مد نظر این ها عملی بودن و پراکتیزه کردن یک تئوری است.

همان گونه که پیشتر هم عنوان شد در مد نظر این ها سوسیالیسم یک آموزه است. برای این آموزه به سبک کلیه مکاتب و آموزه های جهان - یعنی به سبک افلاطونی - آموزگار و معلمی هم وجود دارد.

همان گونه که معلم اول ارسطو بود و معلم ثانی فارابی و.. در مکتب سوسیالیسم این ها, معلم اول شان مارکس است ، معلم دوم انگلس و معلم ثالث ....

برای هستی یک مکتب  رئالیزه کردن مکتب و تئوری اساسی است. هر مکتبی پس از آموزش تئوری در مکتب ، در پی پیاده کردن و پراکتیزه کردن تئوری های آموخته در مکتب می باشد.


از همین رو جهان در دیده یک مکتبی در پراکتیزه کردن تئوری خلاصه میشود.

برای پیروان آموزه مارکس و مکتب سوسیالیسم، این قاعده نگرش به جهان توفیری ایجاد نمی کند. چرا که این ها هم به همان سبک و سیاق به اندیشه پراکتیزه کردن یعنی عملی کردن آموزه مارکس در هر کجا و در هر زمان می اندیشند.

از همین رو در مبحث عملی است و یا عملی نیست باید توجه داشت از منظر یک مکتبی عملی بودن به مفهوم دیگری است تا عملی بودن در منظر کسی که هرباره به حرکت و تکامل تاریخی توجه دارد.

از این گذشته برای هر مکتبی این اصل از اصول لاینجزا است که وقایع دنیا هرباره بر اساس مقیاس  و اصول تخطی ناپذیر  مکتبی  - دگم ها - تحلیل و تفسیر شوند و در آنها هرباره برای اثبات حقانیت مکتب بدنبال  دلایل واقعی بود.

مسیحیان و مسلمانان مکتبی این کار را به همان میزان انجام می دهند که امروزه پیروان مکتب سوسیالیسم و مارکسیسم.

بنابراین این ها همواره  در پس هر تغییری در دنیا  این ها بدنیال این روانند که حقانیت اصول مکتبی خدشه ناپذیرشان را برخ ما بکشند.

از همین رو امروزه  بحران در کشورهای غربی که بالا گرفت مکتبی ها تصاویر معلم اول را بالا بردند و این را امتیازی در جهت حقانیت مکتب و آموزه های مارکس تلقی نمودند.

اما در عوض این امکان هم وجود دارد که به سبک تخت پروکروستس - پروکروس - عمل کنند. در اسطوره های یونانی آمده است که  پروکروستس دارای دو تخت کوتاه و بلند بود و از این رو هرباره قربانیان کوتاه قامت و بلند قامت خود را بطور عوضی بر روی یکی از این دو تخت می خواباند: کوتاه قامت ها را بروی تخت بلند و لذا آنها را آنقدر می کشید تا به اندازه تخت گردند و بلند قامت ها را بروی تخت کوتاه.و لذا سر و پایشان را قطع می نمود.

شیوه تخت پروکروستس کنون یادآور همین شیوه های مکتبی در برخورد به جهان واقعی و رویداهای آن است.


برای مکتبی که پیرو شیوه پروکروستس است مبنای حرکت تختی است بنام مکتب. از اینرو این جهان واقعی است که باید خود را با مکتب تطابق دهد و نه برعکس.

در ایران هم از دیر باز فقها و پیروان شریعت به همین گونه مکتبی و مانند پروکروستس به واقعیت های اقتصادی ، اجتماعی و... ایران برخورد نمودند یعنی سعی نمودند واقعیت کشوری را در قالب تنگ مکتب خود بگنجانند.


برای ادامه اینجا کلیک کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر