عتوان « سه + یک » اگرچه مانند نشست دولتمداران امروزی جلوه می نماید برگزیده ای است تا مفهوم چهار جزء و عنصر هستی انسان را تبیین کند.
سه منبع و جزء هستی انسان عبارتند از:
- علم
- فرهنگ
- عمل
و عنصر چهارم عبارت است از
- دین
علم - از عناصر سه گانه و اصلی هستی انسانی را تشکیل می دهد و از آغاز بشر امروزی را همراهی و همیاری کرده است. دانش انسانی جزلا یتجزای هستی انسانی است. آنچه ما امروزه از علم می شناسیم ماحصل نخستین تجارب و دانش انسانی بوده که بروی هم انباشته و به صورت دانش های امروزی درآمده اند.
در خصوص علم سخن از متد علمی مهم است. گرچه اساس متد علمی تجربه است اما اندیشیدن و بکارگیری تجارب این اساس علمی را هرباره همراهی می کنند.
علم را باید به عنوان جزء مستقل هستی انسان تلقی کرد. علم نباید از عمل و فرهنگ انسانی یعنی دو عنصر دیگر هستی متاثر گردد.
بهترین خدمتی که انسان به علم آزاد و مستقل می تواند انجام دهد این است که نهاد های علمی در چهارچوبه ساختارهای تشکیلاتی کشور به منزله قوه چهارم در کنار قوای مقننه، قضاییه و مجریه مستقل اعلام گردد.
فرهنگ - منبع و جزء دیگر هستی انسانی همانا فرهنگ, زبان و قومیت ، نژاد ، سازندگی، خلاقیت و ابداع و هنر و... است
جوانب فرهنگی هستی انسان از جوانب علمی و عملی او جدایند. آنچه که ما فرهنگ و کولتور می خوانیم دایره وسیعی را شامل میشوند.
جوانب فرهنگی هستی انسان از جوانب علمی و عملی او جدایند. آنچه که ما فرهنگ و کولتور می خوانیم دایره وسیعی را شامل میشوند.
عمل - برابر است با اقتصاد، جامعه و سیاست و اخلاق. ما معمولا عمل را در زیر عنوان کلی جامعه می شناسیم. قدما عمل را با عنوان حکمت عملی همراه می کردند آنرا به اخلاق و سیاست تقسیم می نمودند.
عمل اما مفهومی وسعیتر از اخلاق و سیاست دارد. عمل همان است که به حوزه های اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و اخلاقی تقسیم می شود و گاه به اختصار تاریخ خوانده میشود.
صرف نظر از سه عنصر اصلی هستی انسانی عنصر چهارمی هم وجود دارد که نظر به ویژگی های عنصر چهارم ترجیحا باید از آن در مجموع زیر عنوان سه + یک یاد نمود.
دین - عقیده و دین از آغاز بشریت وجود نداشتند و در نتیجه سه عنصر اصلی یعنی علم، فرهنگ و عمل پدیدار شدند. عقیده و دین رابطه معکوسی با سه عنصر اصلی هستی انسانی دارند. به عبارت دیگر عنصر چهارم به شکل اپوزیسیون و جناح مخالف و بدیل هستی ابداع شده است.
رابطه سه عنصر هستی و دین همان رابطه هستی و نیستی، زندگانی و مرگ است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر