۱۳۹۱ فروردین ۵, شنبه

درباره دمکراسی نوین

مسئله آزادی و محدودیت هایی که مدنیت و حکومت-(دولت)- برای آزادی فراهم میکنند در تمام طول مدنیت و استقرار دولت مطرح بوده است و مطرح باقی خواهد ماند.

نخستین مخالفت ها با مدنیت و دولت با بدوی سازی و بازگشت به بدویت همراه بوده است. اما ما می بینیم که این نخستین پاسداران آزادی از راه بدوی سازی  قادر به مقابله با حرکت تاریخ نشده اند و مدنیت و دولت توانست خود را برغم مخالفتها کماکان مطرح نگه دارد.

مدنیت و دولت پس از چیرگی بر بدویت و آزادی های بدوی انسانی در طول روند تاریخی تا کنون دو مدل از مدنیت و حکومت را مطرح نمودند


  • استبداد و دیکتاتوری
  • دمکراسی

چنانکه مشاهده میشود دمکراسی و دیکتاتوری در طول تاریخ مدنیت بطور مرحله ایی جایگزین یکدیگر گردیده اند.

دمکراسی بورژوایی برای نخستین بار در قرون وسطی پس از پیدایش جامعه شهروندی پدیدار شد. به نام مردم و طبقه سوم شهروندان خواهان اعمال دمکراسی در برابر دو طبقه جامعه فنودالی گشتند: طبقه روحانیت و اشرافیت.

با آغاز انقلاب صنعتی و گسترش آن در سطح گیتی یک مرحله نوین تاریخی آغازیدن گرفت که تاکنون ادامه دارد. بر بستر عصر نوینی که با انقلاب صنعتی آغازشد دمکراسی نوین مطرح شد.

انقلاب صنعتی و عصر نو در واقع یک انشقاق میان طبقه سوم و مردم  را سبب می گردد. اگر در طول قرون وسطی  طبقه سوم  به نام نامی جامعه بورژوایی و شهروندان در برابر جامعه فئودالی و طبقات درونی آن یعنی روحانیت و اشرافیت بودند ، پس از آغاز روند انقلاب صنعتی و فرآیند آشکاری انشقاق در میان مردم و طبقه سوم عملا مردم و طبقه سوم به دو گروه اصلی تقسیم شدند

  • بورژوازی سنتی- از جامعه قدیمی شهروندان - مرکب از تجار، کسبه وصرافان و...
  • مردم نوین که محصول انقلاب صنعتی هستند و به دو گروه اصلی بورژازی صنعتی و پرولتاریای صنعتی تقسیم میشدند و یک گروه طبقه میانی که میان ایندو قراردارد
باید توجه داشت مقولات بورژوازی صنعتی ، پرولتاریای صنعتی باز می گردد به این که این گروه ها محصول انقلاب در صنعت می باشند.

نظر به این انشقاق در میان طبقه سوم که گفتیم در روند انقلاب صنعتی وسیع تر از گذشته میشود دمکراسی خواهی و مردم سالاری هم به تبع آن دچار انشقاق و دو شاخه شدن می گردد.

همان گونه که خوانندگان مطلع اند در انقلابات سیاسی که در آغاز برسرکردگی بورژوازی - بورژوازی سنتی - بر علیه اشرافیت و روحانیت  - این دو طبقه جامعه فئودالی - از سوی طبقه سوم  به وقوع می پیوستند این جامعه شهری و بورژوازی بود که عملا به قدرت می رسید.
یعنی محصول این پیروزی های اولیه و ماقبل انقلاب صنعتی در سراسر گیتی  عملا به قدرت رسیدن بورژوازی سنتی در قالب سلطنت و یا جمهوری بود. خواه در انگلستان و خواه در فرانسه این انقلابات سیاسی که ماقبل انقلاب صنعتی رخ دادند عملا قدرت سیاسی را بدست بورژوازی سنتی سپردند.  تلاش های بعدی روحانیت و اشرافیت در بر کرسی نشاندن جامعه فئودالی در روند نهایی موفقیت آمیز نبوده است.

از زمان آغاز روند انقلاب صنعتی و انشقاق درونی میان طبقه سوم و مردم تلاش های جامعه فئودالی - روحانیت و اشرافیت - از برای مهار انقلاب سیاسی توامان گردید با مساعدت های ضد انقلابی بورژوازی سنتی که برای مقابله با انقلاب صنعتی عملا به اتحاد با جامعه فئودالی و طبقات درونی آن یعنی روحانیت و اشرافیت در آمدند.

به عبارت دیگر  همراه با روند انقلاب صنعتی و آغاز عصر نو که نوید دهنده طلوع عصر نوینی گشت که تاکنون ادامه دارد بورژوازی سنتی که تا قبل از انقلاب صنعتی از مبارزان و سرکردگان انقلاب سیاسی بر علیه جامعه فئودالی - روحانیت و اشرافیت - بود صحنه مبارزه و انقلاب را به نفع اشرافیت و روحانیت ترک می کند.


اما متاسفانه  این نقطه عطفی را که انقلاب صنعتی در انقلاب سیاسی بوجود می آورد تاکنون به درستی ادراک و تبین نشده است.

 در این جا  دو ادراک که پس از این چرخش سیاسی که مسبب آن انقلاب صنعتی است و هر دو اشتباهند و در کشور ما هنور رایجند را  مد نظر قرار می دهیم.

  • بینش نخست همان بینش متعارفی و قدیمی است که انقلاب سیاسی را به همان صورت سنتی مد نطر دارد. در این رویه انقلاب سیاسی به سرکردگی بورژوازی سنتی مطرح است. این رویه اصلا قادر به درک این موضوع نیست که بورژوازی سنتی به خاطر انقلاب صنعتی و آغاز عصر نوین مدت ها است که در کشور ما صفوف مبارزان انقلابی علیه اشرافیت و روحانیت را ترک کرده است. این بورژوازی - بورژوازی سنتی - در انقلاب اسلامی با اتحاد با روحانیت طالب بازگشت - رستوراسیون و تجدید بنا- عملا به قدرت سیاسی رسید.
  • دیدگاه دوم به درستی قادر به مشاهده این که بورژوازی سنتی به عللی در ایران صفوف انقلاب سیاسی را ترک نموده و حتی در انقلاب اسلامی به قدرت سیاسی رسیده است می باشد. اما این دید گاه که از سوی بخش سنتی همان طبقه سوم  ارائه میشود نظر به ضدیت با انقلاب صنعتی و گروه های اجتماعی درونی آن - پرولتاریا و بورژوازی صنعتی - از فعل و انفعالات صورت پذیر گرفته شده به این نتیجه می رسد که به عهده همان نیروهای فرو دست سنتی است که در فقدان رهبری بورژوازی سنتی - یعنی آن رهبری که صفوف انقلاب را ترک کرده است - به عنوان ارکان مردمی و اصلی انقلاب در گذشته بعهده شان است که مبادرت به یک انقلاب اجتماعی کنند. 
دیدگاه دوم - انقلاب اجتماعی - اگر محصول سرخوردگی از انصراف بورژوازی سنتی از رهبری انقلاب سیاسی نباشد  در واقعیت امر بیانگرآن انشقاق و شکافی سنتی و قدیمی است که طبقه سوم و مردم از دیر باز در درون خود آنرا حمل می کرده است.  این انشقاق و شکاف محصول انقلاب صنعتی در صفوف طبقه سوم و مردم نیست بل که همان انشقاق و شکاف اجتماعی می باشد که  از گذشته های دور دست در میان مردم و طبقه سوم وجود داشته است. 

در این رابطه خاطر نشان میشود که طبقه سوم و مردم گرچه در برابر جامعه فئودالی و طبقات درونی آن - روحانیت و اشرافیت - باهم بودند اما در عمل به دو گروه اصلی اجتماعی یعنی بالادستان بورژوا و فرودستان کارگر تقسیم میشدند.

موضوع انقلاب اجتماعی نظر به این انشقاق اجتماعی میان مردم و طبقه سوم همان آتشکده فروزانی بود که هیچگاه در طول حیات طبقه سوم  شعله هایش فروکش  نکرده است و همواره خواست برابری و عدالت اجتماعی از سوی این دسته از مردم و طبقه سوم - فرودستان سنتی - مطرح و افروخته بوده است.

به عبارت امروزی تاریخچه این سوسیالیسم و کمونیسم باز می گردد به ادوار مزدکیان و به قیام هرباره فرودستان کشور برای استقرار عدالت اجتماعی و برابری و اشتراک در کشور

این دیدگاه دوم که رویه ایی ضد تاریخی و ضد انقلاب صنعتی را در درون خود به یدک می کشد در واقعیت امر به همین تاریخچه عدالت خواهی و اشتراک خواهی فرودستان سنتی کشور مرتبط است و به این اعتبار پدیده تازه ایی نیست.

اما این که این نیروهای کهن عدالت خواه در عصری که انقلاب سیاسی برهبری بورژوازی سنتی غروب کرده و عصر انقلاب صنعتی و عصر دمکراسی نوین آغازیدن گرفته به عنوان یک آلترناتیو اجتماعی مطرح می شود، مسئله دیگری است و باید در جای خود به بررسی آن پرداخت. 

اما از سوی دیگرما همان گونه که امروز بیش از گذشته می دانیم روند انقلاب صنعتی در کشور تنها موجد جامعه بورژا- صنعتی نیست بل که به موازات آن یک جامعه متحد کارگری را شکل می دهد: پرولتاریای صنعتی

میان این دوجامعه یک طبقه گذاری شکل میگیرد که به عنوان طبقه سوم  میان ایندو جامعه اصلی انقلاب صنعتی در گشت و گذار است.

باید توجه داشت منابع انسانی این نیروهای اجتماعی سه گانه جدید اگر بخواهیم در ادامه آنرا در سطح کشوری بازگو کنیم هیچ کس نیستند جز همان ایرانیانی که تاکنون به شکل سنتی می زیستند، اقتصاد و کار می کردند....

بنابرین این تحول اجتماعی در هر مرحله فرآیند آن بدون موافقت و مخالفت اجتماعی باقی نمیماند و سپری نخواهد شد.

بر پایه مشاهدات از رویدادهای جاری ما به خوبی می توانیم  به این نتیجه برسیم بر محور انقلاب صنعتی و جاری کشور که نقطه عطف همه این رویداد های اجتماعی است هرباره اتحادها و بلوک بندی های رنگارنگ اجتماعی میان نیروها شکل گرفته و شکل خواهد گرفت.

بر این اساس انقلاب صنعتی نه تنها قادر است نیروهای ارتجاع را که به شکل یک موازئیک مطرح اند هرباره برعلیه خود متحد گرداند بل که همزمان قادر است و باید کلیه آن نیروهای سه گانه اجتماعی که در بالا از آن ذکر شد را در سایه دمکراسی نوین گردهم آورد.

به این اعبتار دمکراسی نوین آن پرچم متحد کننده میان نیروهای ترقی خواه و ماحصل انقلاب صنعتی در کشور است که به آنها در زیر یک چتر واحد قوای متحده لازمه برای پیشبرد اهداف تاریخی شان را اعطا می کند.


از این جا باز می گردیم به نقطه آغاز این جستار که با نام آزادی شروع نمودیم. ما عملا در تاریخ مشاهده نمودیم راه مقابله با این ارمغان مدنیت یعنی دولت و حکومت ، بدوی سازی و بازگشت به نظام های قبیله ایی و اشتراکی بدویان و صحرانشینان که هرباره مدنیت و دولت در ایران را به مخاطره می افکند نیست و به عبارت دینی بازگشت به دین ناب محمدی و غیره.

این تلاش ها برای تضعیف مدنیت و دولت در کشور که هم اکنون هم در سطح کشور وسیعا جریان دارد و به سهم خود منبع جوشانی برای آزادی خواهی عده ایی از هموطنان است راه به جایی نخواهد برد.
در حقیقت راه برای رهایی از ارمغان مدنیت یعنی دولت و حکومت  و نیل به آزادی و محو دولت و حکومت ، دمکراسی است.

اما باید توجه داشت که دمکراسی نوعی از حکومت و دولت است. لذا این مسئله محو حکومت و دولت از کانال دمکراسی ممکن است در آغاز یک پارادوکس جلوه کند اما حقیقت دارد.

بهرحال اگر بدوی سازی آلترناتیو تاریخی نیست در عوض  نه مدل دیکتاتوری و استبداد و نه مدل دمکراسی به سبک سنتی برای ایران امروز یک آلترناتیو تاریخی نیست.

ما ایرانیان برای رسیدن به اهداف عالی تاریخی و محو حکومت و کسب آزادی  تنها باید اجازه دهیم که تاریخ خود را انکشاف دهد.

این مقابلاتی که ایرانیان هرباره به اشکال بدوی سازی  و طرح دمکراسی و یا دیکتاتوری و....- که همواره توامان با پوشش های دینی و عقیده تی و عدالت خواهی و..همراه است - از خود بروز میدهند در عمل  تنها به طولانی شدن و معوق کردن انکشاف تاریخ در کشور منجر خواهند شد اما مانع انکشاف آن نخواهند شد.

تنها راه رهایی و کسب آزادی در انکشاف نهایی مدنیت و دولت است. و مدنیت و دولت در انکشاف تاریخی  خویش در مرحله ایی از آن طرح دمکراسی نوین بر پایه همکاری نیروهای سه گانه اجتماعی را پیش روی ما می نهد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر