۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه

اقتصاد ایران و کدام محور؟ - بخش اول

اقتصاد ایران و کدام محور؟ اگر محور تولید باشد باید توجه داشت خود این مسئله محور تنها  به نحو سیاسی مطرح نیست. محوریت باید اقتصادی و سیاسی باشد . و شاید بهتر بگوییم این محوریت  نه تنها باید به لحاظ اجتماعی باشد بل که باید به سطوح علمی و فرهنگی هم انتقال یابد. اما از نظر سیاسی باید به جامعه تولید کننده این حق را داد  که مدیریت سیاسی را در دست خود  بگیرد و قوای علمی و فرهنگی کشور را به کمک خود فرا بخواند. در این صورت در سطح کشور تولید محور خواهد شد یعنی این محوری بودن از سطح اقتصادی - اجتماعی به سطح سیاسی و از سطح سیاسی به سطوح علمی و نهاد های فرهنگی کشور منتقل خواهد شد.

ما این را در سطح کشور خودمان نداریم. از دیرباز هم نداشتیم.

این مسئله در اساسش بر می گردد به تکامل اقتصاد سنتی از یکسو و از سوی دیگر بر تسلط اقتصاد زوال یاقته سنتی بر کلیت فضای کشور.

مبحث تکامل اقتصاد سنتی این مبحث را پیش می کشد که این اقتصاد در قرون میانه کشور به عالی درجات خود با تسلط الیگارشی مالی بر اقتصاد تولیدی به پایان تکاملی خود رسیده است. از آن زمان ما شاهد زوال اقتصاد سنتی هستیم که در آن بخش مالی و تجاری بر بخش تولید مسلطند. این وضع در واقع همان وضع رکود دائمی است که در آن پول و بخش مالی نظر به حاکمیت به هستی انگلی و ضد مولد خود ادامه می دهند. سرمایه گذاری و توسعه سرمایه داری پایین است و همه چیز گواه بر پایان خط این مدل اقتصادی میدهد.

همزمان با این تسلط اشراف مالی و تجاری بر اقتصاد سنتی و آغاز زوال این اقتصاد ما می بینیم که مدیریت سیاسی کشور در دست جامعه فئودالی یعنی طبقات انگلی نظیر روحانیت و اشراف باقی مانده است.

از میان طبقه سوم آنهایی که پیش می افتند و مطالبه قدرت و مدیرست سیاسی دارند در واقع اشراف مالی و تجاری و از کاپیتالیستهای کشورند که نظر به مسائلی ما می بینیم که برای کسب قدرت سیاسی و اعمال نظام قانون و ... موفق نیستند.

این وضع در کشور چنین ادامه داشته که تا مسئله انقلاب در صنعت کشور پیش می آید. از زمان ورود صنایع فابریکی و پیدایش روابط جدید اجتماعی - کار و سرمایه - در کشور قوای جدید مولده و اقتصادی- بانکی، تجاری و تولیدی - مطرح میشود.

از آنجاییکه در جوار اقتصاد زوال یافته سنتی با الیگارشی مالی و تجاری  یک اقتصاد مدرن که عمدتا یا در دست دولت و یا دربار و خاصه و خلاصه هاست و یا بخش ناچیزی به اشکال گوناگون در سطوح خرد سهمیه بخشی از ایرانیان میگردد که در این میان نه سر پیاز و نه ته  پیاز محسوب می شدند نظر به این که ناخواسته این دو اقتصاد به دو قوای مولده و شیوه تولیدی تاریخا گوناگونی متعلق بودند  تصادم و رویارویی میان این دو دسته از اقتصاد کشور پیش می آید.

با اصلاحات ارضی و رشد فزاینده اقتصادمدرن در کشور تضاد نامیرده میان دو اقتصاد شدید می شود و این وضع ادامه داشت تا این که انقلاب اسلامی رخ می دهد و توازن قوا میان دو اقتصاد را به سود اقتصاد زوال یافته سنتی و سران آن یعنی الیگارشی مالی و تجاری تغییر می دهد...


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر