۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

ایرانویج - قسمت دوم

بهرحال در عصری که تاریخ نویسی - و یا بخوان شجره نویسی - با دین و یا افسانه سرایی باهم پا در یک کفش داشتند،  عده ایی بروی این کره خاکی پیرامون گذشتگان خود چنین می پنداشتند که در عصر زور وان یعنی در زمان های بی کران از این تاریخ مردمانی که به دایوا ها و اسوره ها تفسیم میشدند در کنار هم  می زیستند

در این مقطع زمانی - عصر زور وان - نه آیین مزدا یسنا وجود داشت و نه آیین دیوا یسنا.  به عبارتی دیگر  ایرانیان با هندیان باهم بودند. و این ظاهرا زمانی است که ایرانیان هنوز در پایگاهی به نام  ایران پایگاه و ائرانا بایگاه و ایرانا وایجاه با همزادان هندی شان می زییند و برودت و کدورتی هم میانشان وجود نداشت

اگر ما بر روایت شاهنامه  تکیه کنیم منطقه بعدی بعد از ترک  پایگاه ایران منطقه سیستان امروزی است. به ظاهر ایرانیان این منطقه جدید را باز به نام سرزمین قبلی خود ایران می نامند چرا که بسیاری محققین ایران بایجاه را در حوزه  سیستان امروزی رقم می زنند.

این سیستان ظاهرا دارای نقش کلیدی بوده و نه تنها برای پارس بل که برای سرزمین ماد هم دارای جایگاه و پایگاه کلیدی بوده است.

اما به این ترتیب باز گردیم به عصر زور وان و عصری که هنوز سرما اهوره ها و دایوه ها را از هم جدا نکرده بود.

همان گونه که می دانیم در ایران دیو مظهر سیاهی و زشتی و پلیدی و نماد آیین بد می باشد.  لاکن دانش امروزی ما به ما می گوید که  اگر این مقوله چنین در ایران منفور گردیده لاکن در میان هندوان قضیه کاملا بر عکس آن  در جریان افتاد.

دیو که یک واژه از زبان سانسکریت است در معنا عبارت است از خدا. و جالب در این است که هم واژه دایوا  از این راه وارد زبان های اروپایی گشته است و هم واژه خدا و گودا و گود و... و این البته برای اقوامی که خود را ازیک ریشه مشترک هندو اروپایی می دانند، نکته کم اهمیتی نیست.

بهر حال دیو ها و دیوان و خدا یان  آن گونه که ایرانیان و اسورا  پرستان  از آن چهره منفوری ساختند در آغاز و حتی همین امروزه میان هندوان و هندویسم پداید منفور و پلیدی که از سیاهی و تاریکی سر بیرون می آورند نیستند بل که برعکس.

اتفاقا در میان هندویسم رفته رفته این اسوره ها و اهوره ها به پدیده های منفوری که منشای پلیدی می باشند مبدل گشتند.

حال قدری پیرامون این اسوره که میان ما ایرانیان به اهوره و اهورا مزدا مبدل شده است.

در انشای اسوره و اسورا ما باید به نکات زیر توجه کنیم. در اصل باید اسوره را با  به صورت اثوره یعنی با   ث فارسی خواند   TH = تی وها لاتین نوشت

این اثوره که با تی و ها لاتین نوشته میشود را هم می توان اتوره خواند و هم اهوره قرائتش کرد. آتورا و آذورا و آذر و آتش در نظر من دیگر مشتقات همین اهورا و اثورا و یا آتورا می باشند.

در نهایت از اهورا معنای هستی به مفهوم روح جاویدان سر بیرون می آورد. و از همین کانال در ارتباط قرار می گیرد یا آیین پرستش چهار عنصر اصلی که با آتش شروع می شود و آتش و یا آذر نماد روح و روحانیت و معنویت است.




به این ترتیب باید اهورا و اثورا و اتورا را به چم هستی برگرداند و نه آن گونه که برخی به این پندارند که اهورا به مفهوم آقا و سرور می باشد.

ریشه لغوی اهورا در واقع آه و یا آت و آث و آذ می باشد که بعد ها مبدل به هت، هث و هس و یا ذی و زی و.... مبدل شده است.

زی و ذی و ژی و زن و گن و ... این ها در واقع به یک معنا هستند.

سرانجام این اهورا مزدا که به مفهوم ک یک هستی دانا و هوشیار و خردمند همان است که هندیان به آن ایورا ودا می گویند.

ایورا پیدا و یا  اهورا هویدا یعنی هستی آشکار و  زندگانی روشن.

از این جا باز گردیم به زور وان که با زمان بی کران و زمان ا - کران  برابر است. گفتیم این زور وان  که تصویری از آن در همین سایت  موجود است چنان که در تصویر می بینید پیکر آن با مار پیچیده شده است.

جالب در این تصویر  در این است که سر این زور وان  از سر یک شیر است. شیر نماد خورشید و مهر و میترا است. این همان شیری است که بعد ها با نماد زمین به نبرد می پردازد. و مار چنانکه در شماره پیشین گفتیم نماد اژدها و دایوا می باشد


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر