۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

اینقدر منفی بافی نکنیم. مثبت نگری راه رهایی است!

اینقدر نگوییم: کدام بیاید مهم نیست. مهم این است این برود. این اندیشه درستی نیست. اگر صحیح بود کشور به چنین وضع وخیمی دچار نمی شد. این منفی بافی است. مثبت نگری راه رهایی است.

مثبت نگری  در این رابطه یعنی خود بیگانگی را کنار نهادن و وارد صحنه مبارزه اجتماعی شدن. یعنی خود را آلترناتیو ساختن. یعنی این گفتن:

ما هستیم. ما مردمیم!

منفی بافی را کنار گذاشتن و خود مطرح سازی در عرصه سیاسی و اجتماعی یعنی مسئولیت را بدست گرفتن. یعنی بلوغ سیاسی نشان دادن. یعنی زیربناهای یک جامعه مسئول و بر آن پایه حکومت مردمی را ریختن.

این مردم باید  هرباره احزاب سیاسی شان را فرا بخوانند و وارد عرصه سیاسی کنند و نه بر عکس. عکسش این است که مانند وضعیت کنونی این احزاب سیاسی اند که یا جدا از مردم عمل می کنند و یا بیهوده فراخوان مردمی  برای حرکت صادر می کنند. روز قیام تعیین می کنند و غیره.

از قدیم در این رابطه گفته اند : کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

نه خدا  و نه شاه هیچیک دادرس ما نتوان خواهند بود.

عیب بزرگ مملکت ما که بسیاری از دلسوزان و ناظر سیاسی و اجتماعی به شکلی عنوان کرده اند پشت صحنه بودن نیروهای اجتماعی و متقابلا به نسبت پیش صحنه بودن افراد و گروه ها و احزاب سیاسی است.

البته نباید تقابلی ما بین این دو ایجاد کرد. احزاب و فعالین باید باشند اما در رابطه معضلی که ما داریم باید توجه داشت که تعیین کننده هرباره نیروهای اجتماعی کشورند.

نکته دیگر در همین رابطه که با مثبت نگری همراه است این است که مثبت نگری در پی ثبت و اثبات و استوار و اقامه کردن است. این گفتمان که:  ما می دانیم چه نمی خواهیم - نفی کردن - اما نمی دانیم چه می خواهیم، ثبت کردن - کار نشد.

از عده ایی مردم که نمی دانند و نمی توانند و نمی خواهند بدانند بگذریم نیروهای بالنده و ترقی خواه و مردمی باید بدانند، باید بخواهند و باید مثبت نگری کنند والا پیوسته همین آش خواهد بود و همین کاسه.

بدیهی است در این راه موانعی وجود دارد. یکی از این موانع این است که به موازات شکست مردم  ترقی خواه ایران در برپایی یک نظام لیبرال و دمکراتیک و غلبه مرتجعین و مستبدین بر انقلاب مردمی بر علیه سلطنت ، از همان فردای این نظام ارتجاعی و واپس گرا که حامی منافع مرتجعین در شهر و روستاست ما سلطنت طبان را داریم که خواهان اعاده نظام سلطنتی هستند.

در سایر کشورها هم که انقلاب شد وسلطنت به زیر افکنده شد به همین نحو بوده که این ها به موازات تلاش نمودند نظام سلطنتی را باز گردانند  و حتی در برخی از کشور نظیر فرانسه برای مدتی هم موفق بوده اند.

اما در کشور ما این ها از عاملین مسدود نگه داشتن راه مثبت نگری شده اند. این ها پیوسته نوع نظام آتی : جمهوری و یا سلطنت را مسکوت گذارده اند و محول به رای و رفراندم مردم کرده اند و بر این پایه پیوسته این اندیشه را ارائه و گسترش داده اند مهم نیست که کدام در پی می آید: سلطنت و یا جمهوری ،  مهم همواره این است که ولایت برود.

اندیشه اصلی این منفی نگری سیاسی و مجهول نگه داشتن فعلی نوع نظام جمهوری و یا سلطنت  لشکرکشی از انبوه توده های بی هویت سیاسی است. یعنی در واقع تکرار تراژدی خمینی و رهبری کاریسماتیک ارتجاع سنتی است.

القصه از این منبع مرتب یک منفی نگری سیاسی و مجهول سازی و راز آمیزی سیاسی پیرامون نوع نظام آتی در راه بوده است که برنیروهای ترقی خواه اجتماعی است که بر این شیوه غلبه کنند و با مثبت نگری به آن میدان بیشتر ندهند.

در این رابطه مهم منبع شناسی آفات سیاسی است و سپس  با مثبت نگری مقابله با آن است.

نتیجه:

الغرض بر نیروهای  اجتماعی و ترقی خواه است که وارد صحنه سیاسی شوند. این نیروها باید "اندیشه های" سیاسی را در شکل مطالبات اجتماعی وارد صحنه کنند. این نیروها پایه های مدرنیته اند و مدرنیته را این ها روزی در کشور به فرجامش خواهند رساند والا در پشت سر این نیروها و بدون اطلاع این مردم تنها با اتکاء بر احزاب سیاسی  در پس درهای بسته با نظارت  از ما بهتران کار به جایی نخواهد رسید که لا اقل آینده روشنی برای این نیروها به ارمغان آورد.

از قدیم گفته اند: صلاح خویش خسروان دانند. به امید پیروزی و سرافرازی ایرانی مترقی، آزاد و دمکرات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر