ایزوله و مجرد از نیروهای اجتماعی - و در این جا به اختصار نیروهای ترقی خواه و مدرن کشور مد نظر است - و فقط با اتکاء به اندیشه با هدف جستن یک راه عقلانی ما قادر به یافتن راه حل سیاسی و یک نظام سیاسی متناسب با شرایط کنونی کشور که پاسخ گوی معضلات سر بر فلک کشیده آن باشد، نیستیم. در یک کلام راه حل سیاسی و اجتماعی فلسفه بافی و اندیشه بافی نیست.
بی شک آن هایی که پای نیروهای اجتماعی نظیر کارگران، سرمایه داران و طبقه متوسط نوین را به میان می کشند نیمی از راه را به ما نشان می دهند.
هیچ شکی نیست از این سه نیروه هیچ یک به تنهایی توانانی رهایی ایران از دست افریده ارتجاع ، واپس گرایی، مکتب گرایی، فرقه بازی و.... را ندارند.
هر راه تنهایی که این نیروهای ترقی خواه پیش روی ما می نهند نظیر دیکتاتوری پرولتاریا و یا دیکتاتوری بورژوازی و یا دیکتاتوری طبقه متوسط راه به جایی نخواهد بود و با هر توجیه ایی پاسخ گوی نیازهای زمانه در کشور نیست.
اما حسن این دیکتاتوری های سه گانه و نامبرده در بالا در این است که هریک حداقل نیمه راه را به ما نشان می دهند. منظور از نیمه راه یعنی پرهیز از یک راه عقلانی و فیلسوف منشانه و در عوض روی آوری به راه های سیاسی و اجتماعی برای حل معضلات سیاسی و اجتماعی است.
وشما اگر به این دیکتاتوری ها- من برای سهولت آنها را به اصطلاح رایج اما غلط به این گونه دیکتاتوری می خوانم - که از زمانه پیش در کشور مطرح بوده اند بنگرید متوجه خواهید شد وجه مثبت در همه این راه ها هرباره تکیه بر این و یا آن نیروی اجتماعی و ترقی خواه برای حل معضلات کشوری و لشکری بوده است.
به نظر من راه درست کنونی در پسرفت از دستاوردهایی که ما در این زمینه داریم نیست بل که بر عکس ما باید وجه مثبت این دیکتاتوری های سه گانه دیروزی را که همانا در کلیت تکیه بر نیرو های اجتماعی بطور کلی است را مبدل به وجه مثبتی برای راه دمکراتیک امروزی آن کنیم
این تبدیل در واقع همانا در دمکراتیزه کردن مشارکت نیروهای اجتماعی سه گانه در عمل در ازای ایزوله سازی از نیروهای اجتماعی و جستجوی راه های غیر اجتماعی و سیاسی و به اصطلاح فلسفی و عقلانی برای مسائل غیر عقلانی و فلسفی یعنی برای مسائل و مشکلاتی است که عمدتا مربوط به همین سه نیروی اجتماعی و ترقی خواه در کشور می شود و اگر هم نمی شود آنگاه حل کلیه مسائل سیاسی و اجتماعی کشور از راه تامین منافع این سه نیروی اجتماعی ممکن می گردد.
الغرض راه حل در دمکراتیزه کردن آلترناتیو سیاسی و اجتماعی در ازای انتلکتوالیزه کردن و ابستراکت کردن هرباره آنها و فرار از نیروهای اجتماعی و ترقی خواه با آن منافع حتی متضاد شان می باشد
به عبارت دیگر در عوض بستن چشم های خود بروی واقعیت نیروهای اجتماعی سه گانه و سپردن خود به وادی عقلانیت و فلسفه که سرآخرش این است که ما نمی دانیم کدام راه را باید طی کرد و. یا این که بهترین راه جمع بست همه راه هاست و از این آشفته فکری های اندیشمندانه و فیلسوف منشانه در این است که تکیه بر نیروهای اجتماعی را ازدست ندهیم و آنرا از شکل یکجانبه و تک طبقاتی گذشته به فرم دمکراتیک امروزی درآوریم.
بی شک آن هایی که پای نیروهای اجتماعی نظیر کارگران، سرمایه داران و طبقه متوسط نوین را به میان می کشند نیمی از راه را به ما نشان می دهند.
هیچ شکی نیست از این سه نیروه هیچ یک به تنهایی توانانی رهایی ایران از دست افریده ارتجاع ، واپس گرایی، مکتب گرایی، فرقه بازی و.... را ندارند.
هر راه تنهایی که این نیروهای ترقی خواه پیش روی ما می نهند نظیر دیکتاتوری پرولتاریا و یا دیکتاتوری بورژوازی و یا دیکتاتوری طبقه متوسط راه به جایی نخواهد بود و با هر توجیه ایی پاسخ گوی نیازهای زمانه در کشور نیست.
اما حسن این دیکتاتوری های سه گانه و نامبرده در بالا در این است که هریک حداقل نیمه راه را به ما نشان می دهند. منظور از نیمه راه یعنی پرهیز از یک راه عقلانی و فیلسوف منشانه و در عوض روی آوری به راه های سیاسی و اجتماعی برای حل معضلات سیاسی و اجتماعی است.
وشما اگر به این دیکتاتوری ها- من برای سهولت آنها را به اصطلاح رایج اما غلط به این گونه دیکتاتوری می خوانم - که از زمانه پیش در کشور مطرح بوده اند بنگرید متوجه خواهید شد وجه مثبت در همه این راه ها هرباره تکیه بر این و یا آن نیروی اجتماعی و ترقی خواه برای حل معضلات کشوری و لشکری بوده است.
به نظر من راه درست کنونی در پسرفت از دستاوردهایی که ما در این زمینه داریم نیست بل که بر عکس ما باید وجه مثبت این دیکتاتوری های سه گانه دیروزی را که همانا در کلیت تکیه بر نیرو های اجتماعی بطور کلی است را مبدل به وجه مثبتی برای راه دمکراتیک امروزی آن کنیم
این تبدیل در واقع همانا در دمکراتیزه کردن مشارکت نیروهای اجتماعی سه گانه در عمل در ازای ایزوله سازی از نیروهای اجتماعی و جستجوی راه های غیر اجتماعی و سیاسی و به اصطلاح فلسفی و عقلانی برای مسائل غیر عقلانی و فلسفی یعنی برای مسائل و مشکلاتی است که عمدتا مربوط به همین سه نیروی اجتماعی و ترقی خواه در کشور می شود و اگر هم نمی شود آنگاه حل کلیه مسائل سیاسی و اجتماعی کشور از راه تامین منافع این سه نیروی اجتماعی ممکن می گردد.
الغرض راه حل در دمکراتیزه کردن آلترناتیو سیاسی و اجتماعی در ازای انتلکتوالیزه کردن و ابستراکت کردن هرباره آنها و فرار از نیروهای اجتماعی و ترقی خواه با آن منافع حتی متضاد شان می باشد
به عبارت دیگر در عوض بستن چشم های خود بروی واقعیت نیروهای اجتماعی سه گانه و سپردن خود به وادی عقلانیت و فلسفه که سرآخرش این است که ما نمی دانیم کدام راه را باید طی کرد و. یا این که بهترین راه جمع بست همه راه هاست و از این آشفته فکری های اندیشمندانه و فیلسوف منشانه در این است که تکیه بر نیروهای اجتماعی را ازدست ندهیم و آنرا از شکل یکجانبه و تک طبقاتی گذشته به فرم دمکراتیک امروزی درآوریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر