۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

جمهوری خواهی توده های سنتی و واکنش در برابر آن


ما اگر دغدغه های خرده بورژوازی سنتی در برابر تغییر و تحولات اجتماعی وسیاسی کشور را مد نظر قرار دهیم متوجه شرایط هولناکی می شویم که معمولا در روند وخامت اوضاع یا به فاشیسم و یا به آنارشی منجر خواهد شد.

این که گفته می شود این طبقه متوسط هم اکنون نظر به تجارب داخلی و خارجی روی به جمهوری و دمکراسی آورده است و حتی عده ایی به همین خاطر همین طبقه متوسط سنتی را همان نیرو اجتماعی مساعد و پایگاه آزادی و دمکراسی عرضه می کنند گفتمان درستی نیست.

ما در زبان فارسی خودمان گاه برای ابراز بعضی مفاهیم به کمبود واژه بر می خوریم اما اگر با نظر داشت این کمبود به من اجازه دهید که در مبارزه اجتماعی و تاریخی که در کشور ما از دیر باز جریان داشته است از واژه مردم و ملت در برابر واژه اشرافیت استفاده کنم آنگاه باید عرض شود که از دیر باز در کشور ما مبارزه آشکار و پنهان میان ملت و اشرافیت جریان داشته است.

در بستر این مبارزه بود که سه نوع حکومت در ایران پیوسته مطرح بود

1-حکومت فردی
2-حکومت اشرافی
3- حکومت جمهوری و ملی


مبحث قانون در هر یک از این سه شکل بالا مسئله ثانوی را تشکیل می داد. به این معنا هرسه شکل حکومتی می توانستند قانونی یعنی مطابق قانون و یا تورانی یعنی خود سرانه باشند. با این توضیح که در این میان حکومت جمهوری بیش از همه به استواری بر قانون پای می فشرد و حکومت فردی بیش از دودیگر به گریز از قانون تمایل داشت.

در مورد مسئله قانون باید عرض کرد کشور از دیر باز نظر به وجود فقه بدون قانون نبود اما نظر به شکل حکومتی این که آیا فردی است و یا اشرافی و یا جمهوری گریز از قانون و فقه به تناسب کم و زیاد می شد و فاکتوری متغیر بود. و طبیعی است که در حکومت جمهوری تمایل عمومی به این بود که امر فقاهت و قانون گذاری هم از دست روحانیت به دست جمهور مردم که حاکم هستند منتقل گردد و اما در حکومت فردی بیشتر تکیه به منابع فقهی در دست روحانیت بود.

با این اختصار قصدم اشاره به این مطلب است که امر جمهوری خواهی از سوی ملت در برابر حکومت های اشرافی و فردی خواه خود سر و خواه متکی بر فقه در کشور امری تازه ایی نیست و در این میان آنچه تازه و نوین است نه مبارزه خرده بورژوازی سنتی در راه آزادی ودمکراسی و قانون بل که مبارزه جامعه نوین و حقوق بشری است در این راه است.

اتقاقا وضعیت هولناک و حتی مضحک این مبارزان راه آزادی و دمکراسی یعنی خرده بورژوازی سنتی باعث آن می شود که از آنجا این طبقه متوسط دل به تحول اجتماعی و صنعتی بسوی اقتصاد و جامعه کلان بورژوایی ندارد در هراس از تحول اجتماعی و پیامدهای هولانکش برای موجودیت خود در یک میارزه تنازع بقاء به اصول آزادی و دمکراسی و جمهوری خواهی خیانت کرده و آغوش استبداد و خودسری غوطه ور گردد.

از این رو اگر ما از زاویه آزادی و دمکراسی و قانون به خرده بورژوازی سنتی بنگریم این طبقه متوسط قدیمی ناپیگیر ترین طبقه در مبارزه برای آزادی و جمهوری و قانون است. و برعکس در شرایطی که هژمونی نیروهای اجتماعی پیگیر آزادی و دمکراسی به آنها اعمال نمی شود یا روی به استبداد می آورند و با به فاشیسم و آنارشی.

این مورد اخیر را ما در میارزه ضد سلطنتی تجربه کردیم که در آن خرده بورژوازی سنتی درضعف هژمونی و رهبری نیروهای پیگیر آزادی و دمکراسی و قانون در کشور بدنبال روحانیت اشرافی و درباری براه افتاد که ماحصل آن جمهوری اسلامی شد.

در شرایط امروزی هم به همین نحو است. تا مادامیکه نیروهای پیگیر آزادی و دمکراسی و قانون به جلو نیافتند و دست بالا را نگیرند سرانجام حرکت طبقه متوسط سنتی یا احیای دوباره فاشیسم است و یا به هرج و مرج و اما نه هرگز به خودی خود به آزادی و دمکراسی و قانون منجر خواهد شد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر