۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

مقابله با احیای فاشیسم و جلو گیری از هرج و مرج احتمالی


تا مادامیکه طبقه متوسط سنتی در شهر و روستا سکان دار مبارزه در راه جمهوری و آزادی و قانون می باشد نظر به دغدغه ها و ناپیگیری های خرده بورژوازی سنتی احتمال زنده شدن دوباره فاشیسم و با رهنمون شده کشور بسوی آنارشی وجود دارد.


سی و سه سال پیش از این در نتیجه این سکان داری بود که استبداد روحانیت اشرافی با نام جمهوری اسلامی ایران برکشور حاکم گردید. و سی وسه سال بعد از آن هم در نتیجه این سکان داری نتیجه بهتری از این میارزان ناپپگیر و خرده بورژوای راه آزادی و جمهوری و قانون حاصل نخواهد شد.

در سی و سه سال پیش چپ سنتی با علم به این سکان داری خرده بورژوایی بود که از جامعه کار می خواسته که درفقدان هژمونی جبهه قدرت مندی از نیروهای دمکرات و پیگیر آزادی به بدنیال خرده بورژوازی سنتی براه افتاده و درعوض اتحاد با بورژوازی ملی و مدرن و لیبرال یعنی با این متحدان طبیعی خود در راه مدرنیته از جامعه سنتی و در حال فروپاشی در برابر فشار امپریالیسم و پایگاه داخلی آن ها لیبرال ها حمایت کند.

سی و سه سال پس از آن می بینیم که همان نیروهای چپ و خرده بورژوا در برابر همه تلاشهایی که جهت سرنگونی نظام حاکم در جهت لیبرالیزه کردن و مدرنیزه کردن آن می شود بسود جمهوری اسلامی مقاومت کرده وبه منزله پایگاه چپ نظام از آن به پشتیبانی می پرازند.

این موارد و مشابه آن به نشان می دهد که در قانون مندی های مبارزه اجتماعی موضع گیری های نیروهای اجتماعی به این سرعت تغییر نمی کنند و این گونه نیست که خرده بورژوازی سنتی در گذشته دمکرات نبوده و اما امروز به تجربه داخلی و خارجی بسوی جمهوری و آزادی روی آورده است.

تاریخ مبارزه دیرینه مردم در راه آزادی و جمهوری و قانون در کشور نشان می دهد که ما پیوسته از طبقه متوسط و سنتی که در شهر ها در برابر اشرافیت و خودسری مدافعه آزادی و جمهوری بودند برخوردار بوده ایم. اما تحولی که در این میارزه صورت پذیر شد از زمانی رخ داد که در نتیجه انقلاب صنعتی و مدنی در کشور در جانب جامعه مدنی جامعه جدیدی و در سوی جامعه کارگری جامعه نوینی از کارگران پدیدار شدند که این دو مولود اخیر برغم تضاد تاریخی شان در مبارزه برای تکمیل روند پیدایش جامعه های خود در یک کشتی نشسته بودند و دست بر قضا در همین راستا متحدانه به میارزان راه آزادی و دمکراسی با طراز نوین مبدل شدند.

از همان تاریخ که این نقطه عطف در تاریخ مبارزات مردم بر علیه اشرافیت و برای آزادی و دمکراسی پیداشد از همان هنگام هم ناپیگیری خرده بورژوازی سنتی در راه آزادی و جمهوری و قانون آشکار تر شد. در مبارزات ملی کردن نفت بخش گسترده ایی از این خرده بورژوازی سنتی میان تایید هژمونی روحانیت کاشانی و رهبری مصدق که در جبهه میارزان طراز نوین راه آزادی و دمکراسی قرار داشت در نوسان بود و سرانجام در مبارزه ضد سلطنت بسود روحانیت اشرافی و بر ضد جبهه ملی بانی تاسیس نظام استبدادی ولایت فقیه گردید.


نظر به قانون مندی های میارزه اجتماعی و سیاسی و تجارب تاریخی که ما تاکنون در دست داریم برای نیل به آزادی و جمهوری و قانون که از راه انحلال جمهوری اسلامی می گذرد الزامی است که با هدف در هم شکستن نهایی اتحاد شوم میان خرده بورژوازی سنتی و روحانیت اشرافی جبهه گسنرده ایی میان نیروهای ترقی خواه یعنی میان جامعه کارگری و جامعه مدنی نوین پدیدار گردد.

تنها در سایه این رهبری است که به شکل دمکراتیک میان نیروهای ترقی خواه پیاده می شود می توان با پیگیری خرده بورژوازی سنتی را به راه جمهوری و آزادی و شکستن بلوک بندی اش با روحانیت اشرافی هدایت کرد.

همان گونه که گفته شد از مولفه های این رهبری و دولت در مبارزه و تبعید جبهه دمکراتیکی ازنیروهای راست و چپ می باشد که در عمل سیمایی از حکومت دمکراتیک آتی ر ا به منضه ظهور می رسانند. مبنای اجتماعی این حکومت جامعه مدنی و حقوق بشری در ایران است.

از این رو چون اعمال دولت و رهبری در این جبهه دمکراتیک خواهد بود و از پیش اعمال هر گونه هژمونی از سوی جامعه کارگری و یا جامعه مدنی محکوم است. استقرار آزادی و دمکراسی در ایران تنها با استقرار یک جمهوری لیبرال دمکراتیک با تکیه بر جامعه مدنی و حقوق بشری ممکن است و این جبهه در واقع صورت جنینی همان دولت و نظام آتی است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر