در این جا سخن از یک رابطه اساسی است که به اسامی مختلف ازآن یاد شده است:
رابطه عینیت و ذهنیت
رابطه طبیعت و فعالیت انسانی
در این رابطه از یکسو طبیعت واقع است که وجه عینی را تشکیل می دهد و بطور کلی از اجزاء زیر تشکیل یافته است:
انسان به جهات نژادی وقومی و فرهنگی
انسان به منزله موجود اجتماعی و به این عنوان جامعه انسانی
محیط جغرافیایی و یا محیط پیرامونی
در وجه عینی انسان به منزله موجودی اجتماعی و طبیعی از طبیعت جدا نیست بل جزیی از طبیعت است از این رو وجه عینی را می توان به دو بخش طبیعت انسانی و طبعیت غیر انسانی تقسیم کرد.
طبیعت انسانی که گفته می شود در واقع انسان به دو لحاظ مطرح است: انسان اجتماعی و انسان به جهت نژادی - قومی - فرهنگی
انسان اجتماعی یا جامعه های انسانی پراکنده بر کره خاکی و منقسم در نژاد ها و زبان ها و فرهنگ های در عین حال کار انجام می دهد.
این کار به دو معناست: یکی کار عینی و طبیعی و دیگری کار ذهنی و فکری
پس این فعالیت انسانی که از آن یاد می شود مفهوم وسیعی دارد ..
اما بطور کلی در دو وجه عینی و ذهنی مطرح است.
وجه ذهنی فعالیت انسانی از سوی وجه عینی محدود می شود.
طبیعیون بر این بودند که طبیعت را در کلیتش مشاهده کنند اما فعالیت انسانی را تنها در وجه طبیعی اش مشاهده می کردند.
آنها جامعه انسانی را که جزیی از طبیعت بود بطور نژادی، فیزیکی و تابع قوانین فیزیک و علوم طبیعی مشاهده می کردند. از این رو عینی گرایی در حصار فیزیک و علوم طبیعی محدود می ماند و فعالیت انسانی تنها از سوی ذهنی گرایان مشاهده گشت.
اما ذهنی گرایان فعالیت انسانی را در شکل طبیعی اش نمی دیدند. عرصه فعال از نظر آنها فعالیت های ماورای طبیعی و تئولوژیک بود..
برخورد فیزیکی و فیزیوکرات منشانه طبیعیون به جامعه انسانی چون بر حذف فعالیت انسانی استوار بود, در محدود نگری که داشت قادر به پاسخگویی به مسائل اجتماعی انسان نبود.
برای خروج از این محدود نگری طبیعیون نیاز به ورود به حیطه فعالیت انسانی بود. یعنی باید حصارهای طبیعی و عینی فعالیت انسانی شکسته میشد و در حیطه ایی پا گذاشته میشد که در آن به شکل فعال مطرح است
ادامه دارد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر