۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

انقلاب اقتصادی و انقلاب اجتماعی: اکونمیسم و سوسیالیسم

پیش از همه تعریف این دو مقوله است:

انقلاب اقتصادی به یک تحول انقلابی و دوران ساز در حیطه اقتصاد   اطلاق می شود بطور نمونه اختراع  و کاربردماشین که دوران ساز و یک انقلاب در حیطه اقتصاد  است

انقلاب اجتماعی برعکس به منزله  یک تحول دوران ساز در اسپهر روابط انسانی - اجتماعی معتبر است. بطور نمونه محو سرمایه داری و استقرار یکتا جامعه اشتراکی.

من به این نظرم که انقلاب صنعتی  در شکل یک انقلاب مداوم به انقلاب اجتماعی در اسپهر جهانی منجر خواهد شد.

آیا این نظریه یک رویکرد اکونومیستی است؟
در جواب باید گفت: خیر. اما از دیده سوسیالیستی برعکس، پاسخ این جواب مثبت است.

پس من این سوء ظن و اتهام سوسیالیستها را که این گفتمان: انقلاب مداوم- اقتصادی سرانجام زمینه ساز یک انقلاب اجتماعی - جهانی می باشد، گفتمانی اکونومیستی است، را رد می کنم. من در سطح کشوری هم به این نظرم که انقلاب مداوم اقتصادی در کشور، ایران را به جمیع  کشورهای پیشرفته  پیوست خواهد داد و راه را برای اتحاد ارگانیگ برای یک جامعه جهانی  و انقلاب اجتماعی ممکن خواهد ساخت.

پس از پیش تدقیق   بار دیگر  دو  مقوله ضروری است

اکونومیسم به رویکرد مطلقه به جایگاه اقتصاد، تغییر و تحولات اقتصادی و.. اطلاق می شود. در مقابل سوسیالیسم است که دارای یک رویکرد مطلقه به جایگاه روابط اجتماعی، تغییر و تحولات اجتماعی و.. است.

ما به هر دو رویکرد - اکونمیسم و سوسیالیسم - در ایران بر می خوریم.

اول از همه  من به این نظر نیستم که مورد تفویما عقب افتاده انقلاب صنعتی در ایران، زاده رویکرد اکونومیستی است. در انقلاب صنعتی تفویما عقب افتاده صنعتی ایران، پذیرفتنی است که اکونومیسم مطرح است. همان گونه که سوسیالیسم هم رویکردی فعالی است.

اما در هیچ موردی ضرورت این انقلاب - را نه می توان با یک رویکرد اکونومیستی  وارد  اکران تاریخی کشور ساخت و نه با یک رویکرد سوسیالیستی آنرا از صفحه تاریخ کشور حذف کرد.

حتی این مورد که انقلاب تقومیا عقب افتاده صنعتی کشور، نظر به تقویم، و موانع موجود، از ضرورت افتاده یک فلسفه بافی است. انسان وقتی چیزی را نمی تواند تغییر داد، عادت دارد پیرامون آن فلسفه بافی کند.

ضرورت انقلاب اجتماعی به علت  این که انقلاب صنعتی در ایران دچار موانع بوده و تقویما دیر کرد دارد، از همین گونه فلسفه بافی از سر ناتوانی برای انجام انقلاب صنعتی در کشور است.

اما مورد اکونومیسم در انقلاب صنعتی دیرشده ایران!

غالب این اکونمیسم با حذف نقش و جایگاه روابط اجتماعی در انقلاب صنعتی در پی حل انقلاب صنعتی در کشور است.
عمده ممیزه این اکونومیسم حذف جامعه کارگری و نقش برجسته طبقه کارگر در انقلاب اقتصادی خود را نشان می دهد.

محور سخن با سوسیالیسمی که مخالف انقلاب اقتصادی در ایران می باشد، در واقع همین مورد حذفی از سوی اکونمیسم می باشد: نقش و جایگاه برجسته جامعه کارگری  در انقلاب اقتصادی.

پس از یک طرف یک اکونمیسم  مطرح است که حذف جامعه کارگری در انقلاب افتصادی را مد نظر دارد و از سوی دیگر یک سوسیالیسم که با  یکجانبه گری در اهمیت روابط اجتماعی و جایگاه کارگران در انقلاب صنعتی به حذف انقلاب صنعتی و ضرورت انقلاب اجتماعی منجر می شود.

حذف جامعه کارگری در انقلاب اقتصادی یک رویکرد بورژوایی است و از همین رو هم اکونمیسم مورد نظر، بیشتر از سوی جامعه بورژوایی و محافل نزدیک به آن مطرح می گردد.

در عوض حذف انقلاب صنعتی در محافل نزدیک به کارگران است. غالب محافلی که ضرورت فوری انقلاب اجتماعی را موعظه می کنند متعلق به یک نوع سوسیالیسم عفب مانده و روستایی و شهری می باشند که در پس مکتب مارکسیسم - لنینیسم سینه می زنند.

اما ما اگر این دو رویکرد را که در انقلاب اقتصادی تقویما دیرشده ایران به کناری نهیم آنگاه حذف بی مورد انقلاب صنعتی و حذف کارگران در ایران انقلاب به کلا  بی هوده می شود.

انقلابی که از نظر تقویم دیرکرد دارد و امروز به موانع عدیده اش افزوده گردیده، را نه  می توان با فلسفه بافی و ناتوانی حذف کرد و سپس به انقلاب اجتماعی جهش نمود و نه باید تیشه به ریشه جایگاه هرچه برجسته شده کارگران و روابط اجتماعی در انقلاب اقتصادی زد.

انقلاب اقتصادی در ایران همانگونه یک ضرورت عینی را تشکیل می دهد، نفش برجسته کارگران و روابط اجتماعی در این انقلاب  هم یک ضرورت عینی است.

در هر دو وجه این ضرورت ها می توان مکث کرد و نوشته ها نوشت اما هیچ  یک بدون دیگری هرگز حائز اهمیت چندان و دوران ساز در کشور نخواهند بود.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر