۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

چرا



 واقعیت این است که نفت، سرمایه نیست بل ثروت طبیعی است. به عبارت دیگر ثروت است نه سرمایه. تشخیص فرق ثروت و سرمایه در این است که بدانیم کسب ثروت خواه طبیعی و خواه اجتماعی هنوز به مفهوم انباشت سرمایه نیست. ثروت باید راهی اقتصاد شود تا به سرمایه مبدل شود. یعنی باید پول های نفت را در سرمایه گذاری وارد کرد. از سوی دیگر این که گفته شود سرمایه یک رابطه اجتماعی است. این یک گفتمان درستی نیست. سرمایه یک پدیده اقتصادی است . سرمایه مانند سرمایه داری یک رابطه اجتماعی نیست. به عبارت دیگر باید میان سرمایه به منزله یک مولفه اقتصادی و سرمایه داری به منزله یک رابطه اجتماعی فرق نهاد. از این گذشته سرمایه داری  حائز دو وجه می باشد : وجه اول این است که سرمایه داری یک رابطه اجتماعی است و وجه دوم این که سرمایه داری یک جامعه و یا یک بنای اجتماعی است. مناسبات میان این دو وجه، رابطه میان جزء و کل می باشد. همان گونه که جنگل از درختان تشکیل یافته به همان گونه هم جامعه سرمایه داری از روابط و مناسبات اجتماعی ترکیب یافته است. برخی در ایران فرق میان جزء سرمایه داری و کل سرمایه داری را نمی بینند. آنها روابط سرمایه داری را می بییند اما کل سرمایه داری یعنی جامعه سرمایه داری را از نظر می اندازند. تمام قوانین سرمایه داری در رابطه و جزء سرمایه داری نهفته است و کل سرمایه داری در واقع تنها کلیتی و یک کمیت  توسعه یافته و ساختار یافته از جرء و روابط سرمایه داری است. این بحث از نظر تحول اجتماعی در سرمایه داری در ایران مهم است. اگر بپذیریم که ما در گذشته ایران، جامعه سرمایه داری داشتیم و این جامعه سرمایه داری در مرحله مادون و تجاری از رشد و تکامل اچتماعی خودبود ، آنگاه باید بپذیریم که تحول سرمایه داری از جامعه تجاری به یک جامعه صنعتی، که به آن همچنین انقلاب صنعتی ، تحول در فرآیند صنعتی شدن و .. می گویند، یک تحول اجتماعی در سطح کشور است. و درست اهمیت همین تحول اجتماعی است که از دیده برخی پنهان مانده است. این ها چون درخت سرمایه داری را می بینند اما جنگل سرمایه داری را نمی بینند، به اهمیت اجتماعی و نحولاتی و اجتماعی انقلاب صنعتی و .. پی نبرده اند و می اندیشند، وقتی سخن از انقلاب اجتماعی یعنی از جامعه ایی به جامعه دیگر است این فقط به مفهومی می باشد که کمونیستها از آن می فهمند یعنی: یک حرکت رادیکال اجتماعی. از همین رو ست که مبحث نابودی سرمایه داری و یا نابودی جامعه سرمایه داری در ایران مشکل ساز شده است. چرا که اولا نمی بییند که ما در گذشته جامعه سرمایه داری داشته البته در شکل تجاری و ثانبا از نظر می اندازند که فرآیند تحول همین جامعه سرمایه داری تجاری به جامعه سرمایه داری صنعتی که در ایران دچار مانع شده است. این ها در این میان تنها شعار مرگ بر استثمار سرمایه داری و غیره میدهند و بس. از این ها همه گذشته، بحث ما با این دسته پیرامون سرمایه، کار، بهره دهی، بهره کشی، سرمایه گذاری و.. است. ما با این ها بر سر این مقولات با یکدیگر اختلاف داریم.

 نکته مهم دیگر اختلاف هرباره ما بر حول قله و تارک رشد و تکامل جامعه بشری یعنی جامعه واحد جهانی است. کیست که نداند که کارگران صنعتی یعنی کارگرانی که در پروسه کم و بیش طولانی تحول جامعه سرمایه داری از تجاری به صنعتی در سطح یک کشور و یا قوم و .. هرباره پیدا می شوند، در پروسه ایی که در طی آن، جزء روابط سرمایه داری نجاری به کل جامعه سرمایه داری صنعتی مبدل و تحول می یابد، در این فرایند تازه رو به پیدایش می نهند. یعنی باید در ابتدا جامعه کارگری و به اصلاح رایج طبقه کارگر به موازات تشکیل جامعه سرمایه داری صنعتی تشکیل یابد. و این تشکیل در طی یک فرآیند و پروسه است و یکشبه صورت پذیر نمی گردد. پیدایش پروسه وار جامعه کارگران صنعتی در یک کشور و در یک قوم، پروسه واحد و یگانه ایی است. از همین رو نظر به جهانی بودن این پروسه زایش است که از اتحاد کارگران جهان سخن رانده اند: کارگران سراسر جهان متحد شوید. حال، در این یک جا یک نکته مطرح است: این اتحادی که می گویند و ما می گوییم چگونه است؟ ما می گوییم و به این نظریم برای جهانی شدن و انحاد جهانی کارگران صنعتی، این جامعه سرمایه داری صنعتی و به تبع آن جامعه کارگران صنعتی جهان است که در یک فرآیند ارگانیک از ادغام بایکدیگر، باید یگانه و متحد شوند. به عبارت دیگر باید تعدد جای خود را به وحدانیت بدهد. برای این منظور کافی نیست که ما بگوییم کارگران جهانی هستند بل در یک پروسه اتحاد ارگانیک و جهانی باید این کارگران یک تنه و واحد گردند.

 پروسه اتحاد ارگانیک جامعه های کارگری و جامعه های سرمایه داری جهان در یک کالبد واحد و جهانی در واقع همان پروسه جهانی شدن جامعه کارگری و تمهید زمینه های اولیه برای تشکیل یک جامعه واحد و اشتراکی و جهانی است. در واقع ما باید برای جهانی شدن جامعه کارگری و سپس برای تشکیل جامعه اشتراکی و جهانی نه تنها در سطح قاره ها بل بطور جهانی در پی اتحاد ارگانیک جامعه های سرمایه داری با هم باشیم. از همین جا هم وظایف ما در پروسه انقلاب صنعتی و پروسه تشکیل جامعه کارگری صنعتی در ایران مشخص و معین می شود. ما برای این که به اهداف بلند بالای جامعه واحد جهانی نایل گردیم موظف و مسئولیم که پروسه انقلاب صنعتی در ایران را تسریع کنیم. موظف و مسئولیم در فرجام این تحول ساختاری در سرمایه داری بکوشیم.

 اما مخالفین این رویکرد چه می گویند؟ آیا این هم نظیر ما از سوسیالیسم و کمونیسم همین ادراک جهانی و جهانی شدن جامعه کارگری را دارند؟ خیر. این مخالفین چون در پی پیاده کردن، ساختمان جامعه سوسیالیستی در سطح یک کشورند، از سوسیالیسم و کمونیسم درک بسیار محدود و محلی دارند. در منظر این ها پروسه تاریخی کم یا بیش طولانی از جهانی شدن مطرح نیست بل این ها در عمل بیشتر به جهانی کردن می اندیشند تا جهانی شدن. می گویند: طبقه کارگر سراسر کشورها که با هم دست اتحاد بدهند کافی است. نیازی به اتحاد ارگانیک کارگران جهان در یک جامعه واحد و جهانی نیست. این خلا را یک سازمان و تشکیلات جهانی پر خواهد. در واقع این ها بیشتر به یک نمایش گذاردن جهانی بودن توجه دارند تا به پروسه جهانی شدن. یعنی از این منظر کارگران جهانی هستند نیازی به جهانی شدن ندارند تنها باید این جهانی بودن را به منصه ظهور برسانند. در سطح کشوری و در ایران هم همیطور. این ها الزام و ضرورتی از تحول صنعتی در کشور نمی بینند. برعکس هرچه رودتر باید این پروسه متوقف شود و حتی برخی از آنها مدعی این هستند: چون این پروسه در رژیم اسلام متوقف شده است ، تنها باید سعی از بازگشت این پروسه داشت. و این ها این پروسه را پروسه سرمایه داری شدن ایران می خوانند. هشدار بازگشت سرمایه داری در کشور سر می دهند. بنابر این مخالفین ما چنین سودای چنین سوسیالیزمی در کشور را در سر دارند. این سوسیالیرم ملی که گفتیم انترناسیونالیراسیون را نمایش جهانی بودن کارگران می داند، با ما تقریبا بر حول بسیاری از مقولات نظیر کار و سرمایه، روابط و جامعه، بهره دهی، بهره برداری و بهره کشی ، سود، و ثروت .. اختلاف نظر دارند. در همین رابطه یک ادعای بی پایه این سوسیالیزم ، ادعای رشد است. این ها دوپارگی کشور بر حول مقوله رشد یعنی یک شق ضد رشد و شق دیگر شق رشد را، به سود خود وارونه کرده اند. شق رشد و شق ضد رشد در هر قطب به اشکال گوناگون متظاهر می شوند. ضد رشد فقط جمهوری اسلامی نیست و شق رشد فقط چین و پهلوی نیست. در اصل اگر از من بپرسید و در واقع سعی من از این همه سطور هم در همین راستاست، یکی از اشکال شق ضد رشد همین سوسیالیسم وطنی است. این ها مانند تمام مرتجعین ریز و درشت کشور و تاریخ، از این که ادعای انقلاب، تحول ساختاری، رشد و.. را دارند، فقط دارند دروغ می گویند. این ها گرگانی هستند که به لباس میش در آمده اند، به لباس رشد، تحول و انقلاب و.. در آمده اند تا از این اسلحه را از دست شق مقابل بگیرند والا محدود سازی شق رشد به اشکال پهلوی و چین دروغی بیش نیست. این دروغ را این ها ساخته اند تا با ملعبه سازی چین دیکتاتور و پهلوی دیکتاتور ، کارگران صنعتی و بالنده کشور را از پروسه انقلاب صنعتی در کشور بترسانند.



 والا این ادعا که رشد یعنی پهلوی یا چین و این رشد هم در واقعیت امر از چیزی تشکیل نیافته جز از یک سری اقدامات بی فایده صنعتی کردن که هرباره توامان با بهره کشی وحشیانه و.. کارگران و دهقانان ..، می باشند، یک ادعای بی پایه و دروغی بیش نیست. کی گفته و کدام منطق گفته که رشد و تحول صنعتی در کشور یعنی یا دیکتاتوری پهلوی یا چین دیکتاتور؟ جزء مرتجعین کشور که با این ایجاد رعب و وحشت و ترور روحی و فکری و.. در صدد طولانی کردن تاریخ انسداد صنعتی کشور به سود خود می باشند؟ جالب در این است : این اقدامات ضد رشدشان را برخی از این ها انقلاب اسلامی و دسته دیگر انقلاب سوسیالیستی می خوانند و برای تامین منظور خویش، کارگران را مرتب به الگوهای دیکتاتور منشانه از رشد در عصر پهلوی و چین کنونی اشاره و آدرس می دهند. یعنی این که بچه گیر آوردند و دارند از این راه مرتب بچه را می ترسانند. لولوی رشد شده، صنعتی کردن کشور به شکل پهلوی و به شکل چین. این ها این هستند. چیز دیگری هم نیستند. مابقی فقط نعل های وارونه زدن و دروغ پردازی است

مسلما از ما می خواهند در شق رشد، راه رشد و صنعتی کردن خودمان را که اگر مباینتی با راه پهلوی و چین دارد را ابراز کنیم: از ما می خواهند بار دیگر لییرال دموکراسی و لیبرال دموکراسی کارگری را توضیح دهیم. می خواهند راه دموکراتیک و راه آزادی رشد را تشریح کنیم .. از ما می خواهند بار دیگر منشور برنامه هایمان را یک به یک برایشان تشریح کنیم تا شیر فهم شوند. راستی این ها از این برنامه ها که بارها اعلام شده و بارها از سوی لیبرال دموکرات های کشور تبیین شده ، بی خبرند؟

آیا براستی اختلافات تاریخی میان  دو قطب ارتجاع و ترقی کشور محدود به فهم و عدم فهم می باشد؟




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر